. . .

انتشاریافته درخواست کپیست داستان فقدان | Nil@85

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1

نویسنده: @Nil@85
رصد کنندگان: @MoOn! و @tish☆tar
 
راه‌حل
نام اثر: مجموعه داستان فقدان


نام نویسنده: Nil@85


لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - مجموعه داستان کوتاه فقدان| Nil@85


ژانر: اجتماعی، فانتزی، طنز


سطح: الماسی


تعداد صفحات: بیست و پنج


خلاصه:

گاهی در زندگی، ناگهان همه چیز به هم می‌ریزد، وارونه می‌شود و مثل یک کلاف سردرگم در هم می‌پیچد. آن‌وقت، سر رشته از دستمان در می‌رود و در پی این سرنخ گمشده، ناچار می‌شویم به جست‌‌ و جویی طولانی بپردازیم. سر رشته‌ی کلاف زندگی ما ممکن است کسی یا چیزی باشد که تنها با نبودنش پی به ارزشش ببریم.

سخن نویسنده:
مجموعه‌ی پیش رو، تشکیل شده از داستان‌های کوتاهی است که از سال‌های گذشته تا به امروز گردآوری شده، این داستان‌ها در یک چیز با هم اشتراک دارند: فقدان چیزی یا کسی و جست و جو...

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #2
نام اثر: مجموعه داستان فقدان


نام نویسنده: Nil@85


لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - مجموعه داستان کوتاه فقدان| Nil@85


ژانر: اجتماعی، فانتزی، طنز


سطح: الماسی


تعداد صفحات: بیست و پنج


خلاصه:

گاهی در زندگی، ناگهان همه چیز به هم می‌ریزد، وارونه می‌شود و مثل یک کلاف سردرگم در هم می‌پیچد. آن‌وقت، سر رشته از دستمان در می‌رود و در پی این سرنخ گمشده، ناچار می‌شویم به جست‌‌ و جویی طولانی بپردازیم. سر رشته‌ی کلاف زندگی ما ممکن است کسی یا چیزی باشد که تنها با نبودنش پی به ارزشش ببریم.

سخن نویسنده:
مجموعه‌ی پیش رو، تشکیل شده از داستان‌های کوتاهی است که از سال‌های گذشته تا به امروز گردآوری شده، این داستان‌ها در یک چیز با هم اشتراک دارند: فقدان چیزی یا کسی و جست و جو برای یافتنش... .

برشی از اثر:

با دیدن چهره‌ی آشنایش حیرت‌زده پرسیدم:
- تویی؟!
با لحن تندی که هیچ‌وقت از او سراغ نداشتم گفت:
- نه، من مرده‌ام. سال‌هاست مرده‌ام. این فقط یک جسم است که به جا مانده.
و بلند شد، راه افتاد و از آن‌جا دور شد. یک‌وقت به خودم آمدم، دیدم هوا تاریک شده است. مجبور شدم برگردم خانه و برگه‌های اعلام مفقودی را بگذارم کنار؛ اما هنوز دلم می‌خواست دنبالش بگردم. به خاطر پسرم که می‌ترسیدم هوای مادرش را بکند و سراغش را بگیرد. یک بار دیگر بعد از مدت‌ها گشتن، فرشته را در خیابان بیست و نهم، شاید هم روز بیست و نهم ماه، اتفاقی دیدم. فکر کردم آمده خرید. دویدم جلو و بی‌مقدمه گفتم:
- هیچ معلوم هست کجایی؟! چند ماه آزگار است دارم دنبالت می‌گردم. زمین و زمان را به هم ریخته‌‌ام تا پیدایت کنم. آن‌وقت تو با این ریخت و قیافه، خیابان‌گردی می‌کنی و حتی از بچه‌ی کوچکت هم سراغی نمی‌گیری!
چادر به سر نداشت؛ کفش و جوراب هم. گفت:
- رفته بودم نذرم را ادا کنم.
پرسیدم:
- چه نذری؟!
گفت:
- که بتوانم بچه‌ام را از تو بگیرم.
پرسیدم:
- مگر نذرت قبول شده که داری ادایش می‌کنی؟!
جوابم را نداد و سلانه سلانه از کنارم عبور کرد. شاید فراموشی گرفته و یادش رفته بود بچه‌ای در کار نیست! خواستم جلویش را بگیرم؛ اما یک چیزی که نمی‌دانستم چیست، مانعم شد. دیگر او را ندیدم و دوباره شروع کردم به گشتن و این بار جایی پیدایش کردم که فکرش را هم اصلاً نکرده بودم. در یک آلبوم عکس خیلی قدیمی، توی انباری خانه، کنار گهواره خالی پسرمان، در حیاط نشسته و لبخند میزد.

جلد اثر:



فایل اثر: کلیک کنید
 
آخرین ویرایش:
راه‌حل

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #3
@Nil@85 تاییده نیلایی؟
 

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #4
نه خسته گلی، صفحه ۶ قبل از عنوان داستان چشم‌های قاتل باید شماره‌ی داستان می‌‌اومد که نیومده به این صورت:
داستان دوم
چشم‌های قاتل

و فکر می‌کنم بعد از تموم شدن هر داستان، شروع داستان بعدی از اول صفحه باشه بهتره. یعنی وقتی یه داستان تموم شد، بعدی از صفحه‌ی دیگه شروع بشه.
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #5
نه خسته گلی، صفحه ۶ قبل از عنوان داستان چشم‌های قاتل باید شماره‌ی داستان می‌‌اومد که نیومده به این صورت:
داستان دوم
چشم‌های قاتل

و فکر می‌کنم بعد از تموم شدن هر داستان، شروع داستان بعدی از اول صفحه باشه بهتره. یعنی وقتی یه داستان تموم شد، بعدی از صفحه‌ی دیگه شروع بشه.
اصلاحش میکنم
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #6
نه خسته گلی، صفحه ۶ قبل از عنوان داستان چشم‌های قاتل باید شماره‌ی داستان می‌‌اومد که نیومده به این صورت:
داستان دوم
چشم‌های قاتل

و فکر می‌کنم بعد از تموم شدن هر داستان، شروع داستان بعدی از اول صفحه باشه بهتره. یعنی وقتی یه داستان تموم شد، بعدی از صفحه‌ی دیگه شروع بشه.
نیلا مجدد چک کن اصلاحش کردم
نام اثر: مجموعه داستان فقدان


نام نویسنده: Nil@85


لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - مجموعه داستان کوتاه فقدان| Nil@85


ژانر: اجتماعی، فانتزی، طنز


سطح: الماسی


تعداد صفحات: بیست و پنج


خلاصه:

گاهی در زندگی، ناگهان همه چیز به هم می‌ریزد، وارونه می‌شود و مثل یک کلاف سردرگم در هم می‌پیچد. آن‌وقت، سر رشته از دستمان در می‌رود و در پی این سرنخ گمشده، ناچار می‌شویم به جست‌‌ و جویی طولانی بپردازیم. سر رشته‌ی کلاف زندگی ما ممکن است کسی یا چیزی باشد که تنها با نبودنش پی به ارزشش ببریم.

سخن نویسنده:
مجموعه‌ی پیش رو، تشکیل شده از داستان‌های کوتاهی است که از سال‌های گذشته تا به امروز گردآوری شده، این داستان‌ها در یک چیز با هم اشتراک دارند: فقدان چیزی یا کسی و جست و جو برای یافتنش... .

برشی از اثر:

با دیدن چهره‌ی آشنایش حیرت‌زده پرسیدم:
- تویی؟!
با لحن تندی که هیچ‌وقت از او سراغ نداشتم گفت:
- نه، من مرده‌ام. سال‌هاست مرده‌ام. این فقط یک جسم است که به جا مانده.
و بلند شد، راه افتاد و از آن‌جا دور شد. یک‌وقت به خودم آمدم، دیدم هوا تاریک شده است. مجبور شدم برگردم خانه و برگه‌های اعلام مفقودی را بگذارم کنار؛ اما هنوز دلم می‌خواست دنبالش بگردم. به خاطر پسرم که می‌ترسیدم هوای مادرش را بکند و سراغش را بگیرد. یک بار دیگر بعد از مدت‌ها گشتن، فرشته را در خیابان بیست و نهم، شاید هم روز بیست و نهم ماه، اتفاقی دیدم. فکر کردم آمده خرید. دویدم جلو و بی‌مقدمه گفتم:
- هیچ معلوم هست کجایی؟! چند ماه آزگار است دارم دنبالت می‌گردم. زمین و زمان را به هم ریخته‌‌ام تا پیدایت کنم. آن‌وقت تو با این ریخت و قیافه، خیابان‌گردی می‌کنی و حتی از بچه‌ی کوچکت هم سراغی نمی‌گیری!
چادر به سر نداشت؛ کفش و جوراب هم. گفت:
- رفته بودم نذرم را ادا کنم.
پرسیدم:
- چه نذری؟!
گفت:
- که بتوانم بچه‌ام را از تو بگیرم.
پرسیدم:
- مگر نذرت قبول شده که داری ادایش می‌کنی؟!
جوابم را نداد و سلانه سلانه از کنارم عبور کرد. شاید فراموشی گرفته و یادش رفته بود بچه‌ای در کار نیست! خواستم جلویش را بگیرم؛ اما یک چیزی که نمی‌دانستم چیست، مانعم شد. دیگر او را ندیدم و دوباره شروع کردم به گشتن و این بار جایی پیدایش کردم که فکرش را هم اصلاً نکرده بودم. در یک آلبوم عکس خیلی قدیمی، توی انباری خانه، کنار گهواره خالی پسرمان، در حیاط نشسته و لبخند میزد.

جلد اثر:



فایل اثر: کلیک کنید
 

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #7
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #8
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #9

روی سایت ارسال شد
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
88

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین