. . .

انتشاریافته درخواست کپیست داستان حوالی دروازه غار| آیسا

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
نام اثر: مجموعه داستان های حوالی دروازه غار

نام نویسنده: AYSA_H

لینک تاپیک اثر در انجمن:حوالی دروازه غار |AYSA_H

ژانر: اجتماعی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: 43

خلاصه:
کمی پایین‌تر از موزه‌ی گلستان، در حوالی دروازه غار، کوچه پس کوچه‌های خزانه، این روز‌ها حال و هوای عجیب و غریبی دارد. البته برای مایی که نام خود را انسان گذاشته‌ایم و خود را بالا شهری می‌نامیم! در این‌جا کفتر بازی هنوز مرسوم است. مردهایشان تریپ لاتی دارند و هایده گوش می‌دهند. باکلاس‌ترین ماشین در این محله پیکان و پراید است. زن‌ها جلوی خانه‌ها می‌نشینند و از هر دری سخن می‌گویند و غیبت می کنند و اگر سخنان‌شان اجازه دهد دستی به روی سبزی‌های مقابلشان می کشند. دخترها و پسرها داخل کوچه‌ها برای یک توپ غوغا بپا می کنند. این‌جا هنوز هم دعوای ناموسی هست و کسی...

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #2
سلام ویرایش این داستان به اتمام رسید.
نویسنده: @AYSA_H
ویراستار: @naf.as.o.o
مدیر: @nfs_nm
@AYSA_H
کپی اثرتون با خودتون:)
زمان: یک هفته
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #3
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #4
ببخشید برای اینم باید درخواست نقد بدم؟
 

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #5
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #6
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #7
نام اثر: مجموعه داستان های حوالی دروازه غار

نام نویسنده: AYSA_H

لینک تاپیک اثر در انجمن:حوالی دروازه غار |AYSA_H

ژانر: اجتماعی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: 43

خلاصه:
کمی پایین‌تر از موزه‌ی گلستان، در حوالی دروازه غار، کوچه پس کوچه‌های خزانه، این روز‌ها حال و هوای عجیب و غریبی دارد. البته برای مایی که نام خود را انسان گذاشته‌ایم و خود را بالا شهری می‌نامیم! در این‌جا کفتر بازی هنوز مرسوم است. مردهایشان تریپ لاتی دارند و هایده گوش می‌دهند. باکلاس‌ترین ماشین در این محله پیکان و پراید است. زن‌ها جلوی خانه‌ها می‌نشینند و از هر دری سخن می‌گویند و غیبت می کنند و اگر سخنان‌شان اجازه دهد دستی به روی سبزی‌های مقابلشان می کشند. دخترها و پسرها داخل کوچه‌ها برای یک توپ غوغا بپا می کنند. این‌جا هنوز هم دعوای ناموسی هست و کسی آن را بد نمی‌داند. اکنون من، آیسا حیدری، می‌خواهم چند روایت کوتاه از این زندگی را روایت کنم. باشد که روزی سایه‌ی مشکلات از روی این محله کنار برود و نور امید بر سر مردم سرزمینم بتابد.

مقدمه:
از کوچه‌های خیس گیشا

تا کافه‌های گرم دربند

از برج میلاد کمی کج

تا کوه مغرور دماوند

از روزهای خنده بازی

تو پارک ساعی ریسه رفتن

شب زیر عطر گیج بارون

دور تئاتر شهر گشتن

شب‌ها پیاده تو ولیعصر

تهرانِ من، تهرانِ بیدار

بازم دارم هذیون می‌بافم

بازم دلم تب داره انگار

(ترانه سرا: آرش معدنی پور)


برشی از اثر:

آن دخترک را از زمانی که به این محله نقل مکان کرده بودیم، می‌شناختم. برای سیر کردن شکم خود و برادرش تحقیر‌های مردم را به جان می‌خرید؛ اما باز هم با عشق کفش‌های مردم را واکس می‌زد. البته این‌طور نشان می‌داد! دستانش بعد از غروب آفتاب یخ می‌زدند و قوای زیادی برای ساییدن کفش‌های مردم نداشت! گرچه کفش‌های کهنه‌ی مردم را واکس می‌زد و آن‌ها را نو می‌کرد؛ اما خودش کفش مناسبی برای پوشیدن نداشت؛ خودش دمپایی آبی رنگی که چندین سایز بزرگ‌تر از او بود را می‌پوشید؛ اما برادرش که تازه زبان باز کرده بود، کتانی کهنه؛ اما سالم می‌پوشید.

جلد:



فایل:داستان کوتاه
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #8
نام اثر: مجموعه داستان های حوالی دروازه غار

نام نویسنده: AYSA_H

لینک تاپیک اثر در انجمن:حوالی دروازه غار |AYSA_H

ژانر: اجتماعی

سطح: نقره ای

تعداد صفحات: 43

خلاصه:
کمی پایین‌تر از موزه‌ی گلستان، در حوالی دروازه غار، کوچه پس کوچه‌های خزانه، این روز‌ها حال و هوای عجیب و غریبی دارد. البته برای مایی که نام خود را انسان گذاشته‌ایم و خود را بالا شهری می‌نامیم! در این‌جا کفتر بازی هنوز مرسوم است. مردهایشان تریپ لاتی دارند و هایده گوش می‌دهند. باکلاس‌ترین ماشین در این محله پیکان و پراید است. زن‌ها جلوی خانه‌ها می‌نشینند و از هر دری سخن می‌گویند و غیبت می کنند و اگر سخنان‌شان اجازه دهد دستی به روی سبزی‌های مقابلشان می کشند. دخترها و پسرها داخل کوچه‌ها برای یک توپ غوغا بپا می کنند. این‌جا هنوز هم دعوای ناموسی هست و کسی آن را بد نمی‌داند. اکنون من، آیسا حیدری، می‌خواهم چند روایت کوتاه از این زندگی را روایت کنم. باشد که روزی سایه‌ی مشکلات از روی این محله کنار برود و نور امید بر سر مردم سرزمینم بتابد.

مقدمه:
از کوچه‌های خیس گیشا

تا کافه‌های گرم دربند

از برج میلاد کمی کج

تا کوه مغرور دماوند

از روزهای خنده بازی

تو پارک ساعی ریسه رفتن

شب زیر عطر گیج بارون

دور تئاتر شهر گشتن

شب‌ها پیاده تو ولیعصر

تهرانِ من، تهرانِ بیدار

بازم دارم هذیون می‌بافم

بازم دلم تب داره انگار

(ترانه سرا: آرش معدنی پور)


برشی از اثر:

آن دخترک را از زمانی که به این محله نقل مکان کرده بودیم، می‌شناختم. برای سیر کردن شکم خود و برادرش تحقیر‌های مردم را به جان می‌خرید؛ اما باز هم با عشق کفش‌های مردم را واکس می‌زد. البته این‌طور نشان می‌داد! دستانش بعد از غروب آفتاب یخ می‌زدند و قوای زیادی برای ساییدن کفش‌های مردم نداشت! گرچه کفش‌های کهنه‌ی مردم را واکس می‌زد و آن‌ها را نو می‌کرد؛ اما خودش کفش مناسبی برای پوشیدن نداشت؛ خودش دمپایی آبی رنگی که چندین سایز بزرگ‌تر از او بود را می‌پوشید؛ اما برادرش که تازه زبان باز کرده بود، کتانی کهنه؛ اما سالم می‌پوشید.

جلد:



فایل:داستان کوتاه
@Niloofar°MC⁴
روی سایت قرار بگیره
خسته نباشی آیسا جان
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,123
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #9
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
90

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین