. . .

آموزش معرفی عناصر داستان | ۹ اصل مهم که در داستان‌نویسی باید بدانید

تالار مطالب آموزش نویسندگی

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #1

عناصر داستان شامل چه مواردی است؟​




۱. شروع داستان

همه می‌دانیم و هزاران‌بار شنیده‌ایم که اگر داستانمان به‌خوبی شروع نشود و جملات اولیه‌ی داستان مخاطب را درگیر نکند، داستانمان به‌زودی طعم شکست را خواهد چشید. اما اینکه چطور یک داستان شروع خواهد شد بستگی به ژانر داستانی شما و البته مهارتتان در به‌کاربردن تکنیک‌های شروع داستان دارد.

برخلاف داستان‌های کلاسیک قرن ۱۹، داستان‌های مدرن به شروعی خلاقانه نیازمند است. شروعی که معمولاً غیر توصیفی و کنجکاوانه باشد. شروعی که می‌تواند از مابین یک بخش از داستان و یا به یک دیالوگ تعلیق‌آور ختم شود.

اگر شروع داستانتان آن‌قدر کسل‌کننده و بی‌مزه است که حتی خودتان هم تحمل خواندش را ندارید؛ بی‌رحمانه چند صفحه‌ی اولیه را دور بریزید و مجدد برای شروع آن داستان تلاش کنید.

اما اینکه داستان از کجا آغاز می‌شود بحثی جداگانه دارد. شما در ابتدای نوشتن، داستان نمی‌نویسید بلکه یک روایت را شرح می‌دهید. روایتی که شاید منظم باشد اما باز هم داستانی در آن شروع نشده تا آنکه نقطه‌ی آغاز داستان با یک محرکه‌ی اولیه شکل می‌گیرد. شما مقدمه‌سرایی می‌کنید و سپس یک اتفاق ناگهانی رخ می‌دهد که آن اتفاق ناگهانی نقطه‌ی شروع داستان می‌شود. حال اینکه نقطه‌ی شروع چقدر از آغاز روایت فاصله داشته باشد و شما چقدر به مقدمه‌چینی برای شروع داستان نیاز دارید بستگی به خودتان دارد. اما یادتان نرود که فاصله‌ی مقدمه‌چینی و حادثه‌ی محرک اولیه نباید آن‌قدر کِش بیاید که مخاطب را خسته و کِسل کند.


۲. پیرنگ و یا طرح

در معرفی عناصر داستان پیرنگ یا طرح یکی از مهم‌ترین عوامل است. همان‌طور که تعریف‌های متعددی برای این واژه آمده، می‌توان مفهوم کلی‌اش را در اصطلاح «الگو‌ی حوادث داستانی» خلاصه کرد. اما حوادث به تنهایی نمی‌توانند پیرنگ را شکل بدهند چراکه پیرنگ وظیفه دارد وابستگی موجود میان حوادث داستان را به‌طور عقلانی و منطقی تنظیم کند. با این اوصاف تنها وظیفه‌ی پیرنگ مرتب‌کردن وقایع نیست چراکه خودش مجموعه‌ای سازمان‌یافته از وقایع است. البته که این وقایع و حوادث با رابطه‌ی علت‌ومعمولی به‌هم پیوند خورده‌اند و یک نقشه‌ی مرتب و تمیز شکل داده‌اند.

در نهایت می‌توان پیرنگ را کالبد و استخوان‌بندی وقایع یک داستان دانست. این پیرنگ است که رابطه‌ی علت‌ومعلولی وقایع و منطق داستان را در طول روایت حفظ‌ کرده و سلسله حوادث را از آشفتگی نجات می‌دهد.


۳. شخصیت پردازی

شخصیت‌پردازی در معرفی عناصر داستان از آن دسته عناصری است که من نیز بسیار روی آن حساس هستم. چرا که معتقدم شخصیت‌پردازی حرفه‌ای می‌تواند یک داستان ضعیف را از سقوط حتمی نجات دهد.
تصور آنکه مخاطب چطور با مصیبت‌های یک شخصیت داستانی اشک بریزد و در کنارش برای لحظات شیرین داستان از خوشحالی بشکن بزند بهتر از آن است که داستان تمام شود و مخاطب حتی اسم شخصیت اصلی را هم از یاد ببرد.

همان‌طور که پیش‌تر در رابطه با شخصیت‌پردازی مفصل صحبت‌کرده‌ایم؛ شخصیت داستانی به اشخاص ساخته‌شده‌ای که در داستان ظاهر می‌شوند گفته می‌شود. حال این وظیفه‌ی خالق (نویسنده) است که این مخلوقات را چنان باورپذیر بیافریند که مخاطب قربان‌صدقه‌ی نویسنده و مهارتش برود.
یادتان نرود که برای شناخت شخصیت‌های داستانی (حتی در داستان کوتاه و داستانک) ساعت‌ها با او گفت‌وگو کنید، از علایق و سرگرمی‌هایش بپرسید. او را به چالش بکشید. با او بحث و مجادله کنید و دعوا راه بیندازید تا واکنشش را بسنجید.
برایش کلمات و زبان مخصوص خودش را بسازید و از گذشته، آینده و لحظه‌ی حالش آگاه باشید. البته اینکه داستان/رمان شما شخصیت‌محور باشد یا حادثه‌محور باز نقش شخصیت‌پردازی را تا حدودی تحت تاثیر قرار خواهد داد.


۴. درون‌مایه و یا مضمون

بگذارید دورن‌مایه را همان رهبر توانمندی تعریف کنم که قرار است بر اساس اندیشه‌ها و خط فکری شما (به‌عنوان نویسنده) کل داستان را رهبری کند. پس حواستان باشد که درون‌مایه طرز فکر شما را خواه‌ ناخواه لو خواهد داد و سایه‌ای انکارناپذیر از سمت‌وسوی فکری‌تان بر کل اثرتان خواهد انداخت. اما اینکه این درون‌مایه را با موضوع یک داستان یکی بدانید؛ سخت در اشتباهید. در معرفی عناصر داستان شاید موضوع یک داستان با مضمون آن یکی باشد اما این درون‌مایه و نگاه نویسنده است که آن را از دیدگاه دیگر نویسنده‌ها متمایز می‌کند.

مثلاً موضوع داستان شما نبرد خیر و شر است اما با درون‌مایه‌ی آن که خیر بر شر برنده خواهد شد. این طرز فکر کاملاً شخصی و منعکس‌کننده‌ی نظر و سلیقه‌ی شما در نگاه به جهان است‌. این شما هستید که داستان را رهبری خواهید کرد. پس شخصیت اصلی داستانی شما می‌تواند ضدقهرمان داستان باشد که در اصطلاح به آن قهرمان بایرونی می‌گویند. بعید نخواهد بود که در این داستان شما از لحن و کلمات سنگین، خشن، هولناک و حتی غم‌زده استفاده کنید. بدون‌شک فضاسازی و رنگ‌های استفاده‌شده در داستان نیز در گرو همین درون‌مایه خواهد بود. می‌بینید؟ این درون‌مایه همین‌قدر موذیانه بر کل اثرتان سایه می‌اندازد و جزءبه‌جزء اثرتان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.


۵. راوی و زاویه‌دید

راوی در داستان همان فردی است که می‌خواهد داستان را برای مخاطب روایت کند. شبیه یک بدنه‌ی دوربین عکاسی که قرار است از مناظر مختلف عکس‌های مختلفی را ثبت کند.

با این تعریف راوی به سه دسته تقسیم می‌شود:


  • راوی اول شخص: که می‌تواند خود نویسنده و یا یک شخصیت داستانی باشد و از زبان اول شخص نوشته می‌شود.
  • راوی دوم شخص: که مخاطب و یا یکی از شخصیت‌های داخل داستان را نشانه می‌گیرد و با او صحبت می‌کند.
  • راوی سوم‌شخص: که از زبان یک نفر سوم داستان را روایت می‌کند. البته ممکن است این راوی یک راوی جداگانه و خارج از داستان باشد و یا حتی یکی از شخصیت‌های داخل داستان.

زاویه‌دید چیست؟

زاویه‌دید نگاه راوی به جهان داستانی است. شبیه لنزهای جداگانه‌ای که روی دوربین عکاسی نصب می‌شوند و هرکدام دسترسی‌های جدیدی را به عکاس می‌دهند تا او بتواند خلاقانه‌تر عکاسی کند.

زاویه‌دید را می‌توان این‌طور دسته‌بندی کرد:

-زاویه دید درونی: در این نوع زاویه‌دید راوی بیشتر در دنیای درونی مغز خودش سیر می‌کند. بیشتر از عقاید، باورها، ترس‌ها و اهدافش صحبت می‌کند.


  • این زاویه‌دید می‌تواند همچون لنز دوربین بر راوی اول شخص سوار شود که به آن راوی اول شخص با مونولوگ مستقیم می‌گوییم.
  • این زاویه‌دید می‌تواند همچون لنز دوربین بر راوی دوم شخص سوار شود که دو حالت دارد: یا راوی خودش را در نقش مخاطب قرار می‌دهد و‌ داخل ذهن خودش می‌رود. یا یکی از شخصیت‌های داخل داستان را مخاطب قرار می‌دهد. درست مثل نامه‌نوشتن.
  • این زاویه‌دید می‌تواند همچون لنز دوربین بر راوی سوم‌شخص سوار شود که به آن دانای کل محدود می‌گوید چرا که تنها می‌تواند وارد ذهن یک نفر شود تا از دید سوم‌شخص به داستان نگاه کند.
-‏زاویه دید بیرونی: زاویه‌دید بیرونی آن زاویه‌دیدی است که بیشتر حوادث و اتفاقات داستان را روایت می‌کند تا آنکه بخواهد وارد مغز یک شخصیت داستانی شود و از نگاه او صحبت کند.

  • این زاویه‌دید همچون لنز دوربین بر راوی سوم‌شخص سوار می‌شود که به آن راوی سوم‌شخص ناظر می‌گویند.
-‏زاویه دید صفر: زاویه‌دید صفر یکی از سخت‌ترین و پردردسرترین زاویه‌دیدهای ممکن است چرا که شما به‌عنوان یک نویسنده پیش از نوشتن داستان نیاز دارید تا تمامی خصوصیات تک‌تک شخصیت‌های داستانی‌تان را بشناسید تا بتوانید هم‌زمان وارد ذهن همه‌شان بشوید.

  • این زاویه‌دید همچون لنز دوربین بر راوی سوم‌شخص سوار می‌شود که به آن راوی سوم‌شخص دانای کل می‌گویند. راوی‌ای که همچون خدا به هر زمان و مکانی سفر می‌کند و از همه‌چیز باخبر است.


۶. صحنه و صحنه‌پردازی

همان‌طور که از اسم این عنصر پیداست، صحنه‌ زمان و مکانی است که در آن عمل داستان صورت می‌گیرد. حال بر اساس درون‌مایه، موضوع و ژانرداستانی شما صحنه‌ و صحنه‌پردازی در داستان متفاوت خواهد بود.

صحنه در هر داستان می‌تواند سه وظیفه‌ی اساسی را برعهده بگیرد:


  • فراهم‌کردن محلی برای زندگی شخصیت‌ها و وقایع داستان.
  • ایجاد فضا و رنگ و حال و هوای داستان که می‌تواند به غم‌انگیز‌بودن، خوشحال بودن، هولناک‌بودن و غیره ختم شود و چنین حسی را در مخاطب ایجاد کند.
  • ‏به‌وجود آوردن محیطی که اگر بر رفتار شخصیت‌ها و وقوع حوادث تاثیری عمیق و تعیین‌کننده به جا نگذارد، دست‌کم بر نتیجه‌ی آن‌ها اثرگذار باشد.
با این تعاریف حواستان را به خوبی جمع کنید که برای چه داستانی و با چه حال‌وهوایی صحنه‌سازی می‌کنید. صحنه‌ها تصاویری واضح و دقیق را در ذهن مخاطبتان هک می‌کنند. می‌خواهید چه تصویری از داستان و حس‌وحالش در ذهن مخاطب ثبت شود؟ مراقب توصیف‌ها و نحوه‌ی جزئی‌نگاری‌هایتان در داستان باشید. نحوه‌ی توصیف شما رابطه‌ی مستقیمی با میزان مهارت‌تان در شیوه‌ی نوشتن و نثرتان دارد. اگر بتوانید یک غروب تکراری را به‌نحوی ماهرانه و خلاقانه توصیف کنید کدام مخاطبی از نثر شما بدش می‌آید؟

۷. دیالوگ‌نویسی

همان‌قدر که در معرفی عناصر داستان عنصر شخصیت‌پردازی مهم و جدی‌ است، دیالوگ‌نویسی نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. تجربه‌ام در نوشتن و خواندن آثار به من ثابت کرده است که داستانی بدون دیالوگ خوب، هدفمند و ماهرانه ضعیف خواهد بود.

به‌یاد دارم که یکی از اساتید نویسندگی‌ام همیشه تاکید داشت تا دیالوگ‌های داستانی‌مان را چنان پرمایه بنویسیم که اگر اسامی پشت هر دیالوگ را حذف کردیم، مخاطب از روی لحن، نحوه‌ی به‌کاربردن کلمات و حتی تکیه‌کلام‌ها بتواند شخصیت‌های داستانی را از هم تفکیک کند. همین نکته موجب شد تا ده‌ها داستان بدون صحنه بنویسم. داستان‌هایی که فقط و فقط از دیالوگ‌های پیچ‌درپیچ اما گیرا تشکیل شده بودند.

پس فراموش نکنید که برای نوشتن یک گفت‌وگوی ماهرانه نیاز دارید تا هم بر روی نحوه‌ی نگارش، کلمات جدید، جملات خلاقانه کار کرده باشید و هم آن‌قدر شخصیت‌های داستانی‌تان را بشناسید که بتوانید شیوه‌ی صحبت‌کردن‌شان را در واژه نشان بدهید به‌جای آنکه بگویید فلانی خشمگین شد.

۸. تعلیق

تعلیق در داستان همان معلق‌نگه‌داشتن مخاطب برای رسیدن به جواب گره‌های داستانی است. اینکه داستان شما چقدر به تعلیق نیاز دارد تا هیجان و انگیزه‌ی مخاطبتان را برای ادامه‌دادن داستان برانگیخته کند به ژانر داستان شما بستگی دارد. اگر داستانی در ژانر جنایی می‌نویسید نیاز دارید تا تعلیق را بیشتر و عمیق‌تر بشناسید چراکه در این ژانر تعلیق به شدت کاربری و پررنگ است. تعلیق خودش انواع گوناگونی دارد که می‌تواند براساس نحوه‌ی کاربردش در بخش‌های مختلف داستان به‌کار برود.

تعلیق بی‌جا و پیچیده‌کردن جریان داستان ممکن است جواب معکوس بدهد و اکثر مخاطب‌ها را به‌جای کنجکاو‌کردن دل‌سرد و خمشگین کند. اینکه بدانید تعلیق را کجا و چطور استفاده کنید به تمرین و خواندن نمونه‌های خوب نیاز دارد.

۹. پایان داستان

دیگر به آخرین بخش از معرفی عناصر داستان رسیدیم؛ پایان‌بندی. همان بخشی که قرار است گره‌ اصلی داستان را باز کنیم و یا جواب مخاطب را بدهیم. بدون‌ شک پایان‌ داستان شما در گرو ژانر داستانی شماست. اما بگذارید نکته‌‌ای را بگویم که اکثر نویسنده‌های مبتدی انجام می‌دهند؛ دخالت در پایان‌بندی داستان. اینکه شما به‌عنوان نویسنده (نه راوی) به‌جای شخصیت‌های داستانی تصمیم بگیرید و خدای مکانیکی شوید، داستانتان را مصنوعی و حتی غیرقابل باور خواهد کرد. از چه می‌ترسید؟ بگذارید شخصیت‌های داستانی‌تان بر اساس خصوصیات شخصیتی‌شان در پایان‌بندی داستان تصمیم بگیرند نه شما. روراست باشم من خودم هم به‌عنوان یک نویسنده تمایل دارم تا در اکثر داستان‌های هولناکم را به سمت نابودی و در نهایت کُشتن شخصیت‌های داستانی‌ام ببرم. بخت‌برگشته‌ها را جوری می‌کُشم که ساعت‌‌ها و هفته‌ها برای کُشتنشان اشک می‌ریزم. می‌دانم که دیریازود ناچارم از خرشیطان پایین بیایم و دست‌وبال شخصیت‌ها را برای تصمیم‌گیری نهایی بیشتر باز بگذارم.


*گرداورنده مطالب : محدثه ظریفیان
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
17
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
15
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
27
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
19
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
28

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین