. . .

تمام شده داستان سنجابک و تنبل خان| راضیه

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,563
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,550
امتیازها
650

  • #1

img_20210903_154342_706_rjie_rds9.jpg


داستان: سنجابک و تنبل خان
نویسنده: @Razieh. S
ژانر: فانتزی
خلاصه:
اون دور دورها، پشت کوه‌های قهوه‌ای، توی جنگل سرسبز و بزرگ، سنجابکی زندگی می‌کرد. حیوون‌های جنگل سنجابک رو خیلی دوست داشتن چون باهوش و زرنگ بود.
یک روز وقتی خاله خورشید به اهالی جنگل سلام کرد، سر و کله یک نفر پیدا شد. کثیف و گنده، زشت و تنبل! اوه اوه اون یک نفر کی بود بچه‌ها؟

لینک اثر:

منتقد: @Nil@85
تاریخ تحویل: ۲۰ آذر ۱۴۰۱
مهلت اتمام: ۲۵ آذر ۱۴۰۱
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل
نقد و تعیین سطح سنجابک و تنبل‌خان

تا حالا شده حوصله‌‌تون از مطالعه متن‌های سنگین و داستان‌های پیچیده سر بره و با یه کتاب قصه، سر خودتون رو گرم کنین؟ موقع خوندن، متوجه شدین قصه‌های کودکانه چقدر جذابن؟ یه لحظه شما رو از دوران بلوغ و بزرگسالی برمی‌گردونن به بچگی، پرت میشین به جهان عجایبی که افتادن هر اتفاقی توش محتمله. دنیایی که حاصل تفکر یه ذهن خلاق و پویاست و مطمئناً کار هر کسی نیست و جای بسی خوشوقتیه که ما توی انجمن، یکی از این ذهن‌های خلاق رو داریم و صاحبش کسی نیست جز راضیه عزیز( آلباتروس سابق) و جملاتی که در بالا آورده شد، پیش زمینه‌ای بودن برای معرفی و نقد اثر جدیدش که یه قصه‌ی کودکانه‌ست به اسم سنجابک و تنبل خان که نشون میده دوستمون از مختلف و متفاوت نوشتن غافل نیست، ذهنش رو محدود نکرده و اون رو فعال و کنجکاو نگه داشته...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,563
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,550
امتیازها
650

  • #2
نقد و تعیین سطح سنجابک و تنبل‌خان

تا حالا شده حوصله‌‌تون از مطالعه متن‌های سنگین و داستان‌های پیچیده سر بره و با یه کتاب قصه، سر خودتون رو گرم کنین؟ موقع خوندن، متوجه شدین قصه‌های کودکانه چقدر جذابن؟ یه لحظه شما رو از دوران بلوغ و بزرگسالی برمی‌گردونن به بچگی، پرت میشین به جهان عجایبی که افتادن هر اتفاقی توش محتمله. دنیایی که حاصل تفکر یه ذهن خلاق و پویاست و مطمئناً کار هر کسی نیست و جای بسی خوشوقتیه که ما توی انجمن، یکی از این ذهن‌های خلاق رو داریم و صاحبش کسی نیست جز راضیه عزیز( آلباتروس سابق) و جملاتی که در بالا آورده شد، پیش زمینه‌ای بودن برای معرفی و نقد اثر جدیدش که یه قصه‌ی کودکانه‌ست به اسم سنجابک و تنبل خان که نشون میده دوستمون از مختلف و متفاوت نوشتن غافل نیست، ذهنش رو محدود نکرده و اون رو فعال و کنجکاو نگه داشته. هر چند برای متفاوت‌نویسی فقط این که به موضوعات مختلف پرداخته بشه کفایت نمی‌کنه؛ بلکه محتوا و موضوع مورد نظر هم باید متفاوت باشه. چیزی که در اثر جدید راضیه جان خیلی کم حس میشه. خب میشه گفت این اولین موردی بود که نظرم رو جلب کرد. داستان در مورد سنجاب کوچولوی مهربونیه که با یه بچه خرس تنبل مواجه میشه. این خرس ما هیچ کاری برای خودش انجام نمیده( حتی حاضر نیست برای رفع تشنگیش بلند بشه بره آب بخوره) و در نهایت سنجاب قصه با کمک اهالی جنگل، اون رو از تنبلی و وضعیتی که دچارش شده نجات میده. حالا مشکلش کجاست؟ ایراد کار کلیشه‌ای بودن موضوعه. تا جایی که می‌دونم ما توی ادبیات داستانی کودک، مشابه این اثر رو کم نداریم. حتماً شما شعر حسنی نگو بلا بگو رو‌ خوندین یا شنیدین؛ پس اگه اون رو خونده باشین، متوجه شباهت‌هاش با قصه تنبل خان و سنجاب کوچولو میشین. توی هر دو ماجرا شخصیت‌هایی تنبل وجود دارن که از تنبلی حتی حموم هم نمیرن و کسی حاضر نیست باهاشون دوست بشه( هر چند توی قصه راضیه‌جان یه چیزایی فرق داره که در ادامه در موردشون توضیح میدم)، چند تا قصه‌ی دیگه هم وجود دارن که درباره خرس کوچولوهای تنبل هستن و بعضی‌هاشون تقریبا همین موضوع رو دارن؛ ولی همون‌طور که چند سطر بالاتر گفتم موارد متفاوتی هم در اثر دوستمون وجود دارن. مثل پرداخت بیشتر داستان یا ✨شروع متفاوت‌ترش:
آقای پیتیکو، اسب پیر مراقب بچه‌ها بود. زنگ تفریح بود و بچه‌ها در حیاط مدرسه‌ی فندقیشون بازی می‌کردن.
باد هوهو می‌کرد و با شیطنت موهای آقای پیتیکو رو به‌هم می‌ریخت.
سنجابک، خرگوشی، کره اسب‌ها، لاک‌پشت و جوجه تیغی به دنبال هم می‌دویدن. صدای جیغ و شادیشون همه جا رو گرفته بود.
سنجابک دوان دوان جوجه تیغی رو دنبال می‌کرد. از این شاخه به اون شاخه می‌پرید تا بتونه جوجه تیغی رو که قصد فرار کردن داشت، بگیره؛ اما جوجه تیغی خسته شده بود. یک‌دفعه پاش پیچ خورد و روی زمین افتاد. وای وای وای!
جوجه تیغی های های شروع به گریه کرد. از صدای بلندش همگی ساکت شدن و سریع به طرفش دویدن.

هر چند وقتی باقی قصه رو می‌خونیم متوجه میشیم اون بخش ابتدایی ارتباط چندانی با اصل موضوع نداره و حتی اگه حذف بشه مشکلی برای متن پیش نمیاد؛ اما صحنه‌ی بعد از اون هم واقعاً تکراریه و اگه برای شروع انتخاب بشه مناسب نیست:
سنجابک روی شاخه‌ها می‌پرید و خاله شاپرک‌ها براش لبخند می‌زدن. خورشید با نگاه گرمش به جنگل و درخت‌های بزرگش چشم دوخته بود.
سنجابک به خونه درختیشون نزدیک شد. می‌دونست مامان سنجابیش براش غذای خوشمزه‌ای پخته. ناگهان صدایی شنید. صدای چی بود؟
به این‌طرف نگاه کرد، اون‌طرف رو نگاه کرد؛ اما کسی رو ندید. فکر کرد خیالاتی شده، پس دوباره به راهش ادامه داد؛ اما دوباره اون صدا رو شنید. یکی داشت پشت بوته‌های پرپشت گریه می‌کرد!

این صحنه‌ایه که شخصاً موقع خوندن چندین قصه باهاش مواجه شدم. شخصیت اول داره توی جنگل راه میره که صدای گریه می‌شنوه و ادامه ماجرا. درسته که داستان برای بچه‌های خردساله؛ ولی قرار نیست همیشه چیزای تکراری به خوردشون بدیم. کلیشه‌ها قدرت تخیل بچه‌ها رو ضعیف و ذهنشون رو محدود می‌کنن. نویسنده‌ای که از به دام افتادن در ورطه‌ی تکرار خودش رو نجات بده، حتماً در گسترده کردن دنیای تخیل بچه‌ها موفق‌تر عمل می‌کنه و ارتباط بهتری با آثارش برقرار میشه.
در مورد ✨سیر اثر هم باید بگم نه اون‌قدر تند بود که خواننده متوجه نشه چه اتفاقی افتاده و نه خیلی کند که حوصله‌ی مخاطب کودک سر بره و بذاردش کنار. اون قسمت اولش رو که فاکتور بگیریم، شخصیت اول داستان با خرس و مشکلش آشنا میشه و سعی می‌کنه کمکش کنه؛ هر چند فایده‌ای نداره؛ با این حال بالاخره به کمک اهالی جنگل موفق میشه خرس کوچولو رو از تنبلی نجات بده. می‌تونیم بگیم نقطه شروع، دیدار سنجابک با خرسه و اصل داستان از اونجا شکل می‌گیره، آروم آروم به نقطه‌ی اوج یعنی جایی که خرس گریه می‌کرد و آب می‌خواست میرسه و فرودش قسمتیه که تنبل خان دست از تنبلی برداشت و این قصه بدون حواشی و اضافه‌گویی جز همون پارت اولش به خوبی پیش میره.
✨لحن اثر هم که باید یه لحن کودکانه باشه و با بچه‌ها ارتباط برقرار کنه، به درستی انتخاب شده. ساده و صمیمانه‌ست و مخاطب حس می‌کنه کسی نشسته و داره براش قصه تعریف می‌کنه. مخصوصاً که نثرش هم محاوره‌ایه و این هماهنگی بین لحن و نثر یه نقطه‌ی قوت برای داستان دوست عزیزمونه.
اما به جز اون کلیشه‌ای بودن که گفتم. یه مشکل دیگه‌ای هم اثر دوستمون داره، تکراری بودن شخصیت‌ها، مخصوصاً شخصیت‌های اصلیه. با این که پیچیده نیستن و در حد یه بچه خردسال قابل درک هستن، اما تکرارین. سنجابک که یه سنجاب کوچولوی مهربونه، خرس که تنبله، زورگویی هم می‌کنه، کاری برای خودش انجام نمیده و آخر سر متنبه میشه. حتی دوستان سنجابک مثل لاک پشت و جوجه تیغی رو‌ قبلاً توی قصه‌های دیگه باهاشون مواجه شدیم. جغد دانا هم همین‌طور توی بیشتر قصه‌هایی که در جنگل اتفاق میفتن جغد دانا حضور داره. خب این همون‌طور که گفتم باعث محدود شدن قوه‌ی تخیل بچه‌ها میشه. به نظرم نویسنده‌ی عزیزمون در حین ادامه‌ی کار قصه‌نویسی که مطمئناً استعداد خوبی در اون داره، می‌تونه قصه‌های مختلفی از نویسنده‌هایی که متفاوت‌تر می‌نویسن بخونه مثل کارهای صمد بهرنگی و یعقوب منصوری و... که حتی قصه‌های فولکلور اطراف خودشون رو هم جمع آوری کردن. این بهش کمک می‌کنه یه مقدار دیدش در مورد شخصیت پردازی بازتر بشه.
اما در مورد ✨گفت و گو که نقش پر رنگی رو در داستان ایفا می‌کنه، بهش روح زندگی میده، پیرنگ رو گسترش میده و قوی و پر رنگش می‌کنه، عمل داستانی رو پیش میبره، خواننده‌ها رو با شخصیت‌ها آشنا می‌کنه و بهشون اطلاعاتی رو میده که نویسنده نمی‌تونه مستقیم در موردشون چیزی بگه، به نظر من توی قصه سنجابک و تنبل خان گفت‌وگوها اطلاعات کاملی به مخاطب نمیدن؛ در حالی که موقع آشنایی سنجابک با خرس، وقتی شخصیت اصلی ماجرا، میره از خونه‌شون بلوط بیاره خاله شاپرک بهش میگه:
- کار خوبی انجام میدی؛ اما مواظب باش، اون تنبل خان هست.
و این پیش زمینه فکری رو ایجاد می‌کنه که اون خرس رو میشناسه؛ اما توضیح دیگه‌ای نمیده.
وقتی هم به بخشی از داستان میرسیم که خرس آب می‌خواد از حرف‌های اهالی مشخص میشه اون رو نمیشناسن و شاپرک ها هم در این مورد توضیحی نمیدن. فقط گفته میشه تنبل خان تازه به جنگلشون اومده و کسی هم نمی‌دونه چه جوری اومده و این سؤال مخاطب بی جواب می‌مونه که شاپرک‌ها در موردش چی می‌دونن:
اون تنبل خان هست. تازه به جنگل ما اومده.
همه یک چیزی می‌گفتن. یکی می‌گفت:
- چرا این‌قدر کثیفه؟
اون یکی می‌گفت:
- اَه اَه چه بوی بدی هم میده! واسه همین جنگل این‌قدر بوی بد گرفته.
خانوم موش کور عینکش رو روی چشم‌هاش بالا و پایین کرد و گفت:
- معلومه حموم رو دوست نداره.
خانوم گوش‌دراز گفت:
- پس کسی هم اون رو دوست نداره.
بچه لاک‌پشت گفت:
- تازه‌ خیلی هم زورگو و بی ادب هست.
خاله شاپرک‌ها پرواز کنان یک‌صدا گفتن:
- یک تنبل خان.
مامان سنجابی پرسید.
- چه کسی اجازه داده یک تنبل خان به جنگل ما بیاد؟
آقای پیتیکو جواب داد.
- کسی تا به حال اون رو ندیده. معلوم نیست چه‌طوری اومده این‌جا.

غیر از این مشکل که ذکر شد، بقیه‌ی گفت و گوها جز از لحاظ دستوری مشکلی ندارن.( در این مورد هم آخر سر توضیح میدم)
✨نحوه انتخاب جملات و واژگان هم یکی دیگه از مواردیه که نقش مهمی در نوشتن داستان برای بچه‌ها داره: نثر ادبيات كودكان با نثر ادبيات بزرگسالان خیلی فرق داره، دایره واژگانی بچه‌ها وسیع نیست و محدوده و معنی خیلی از کلمات رو هنوز نمی‌دونن؛ بنابراین نویسنده باید به این نکته توجه کنه، علاوه بر این سعی کنه از جملات کوتاه، ساده و روان برای نوشتن داستان یا قصه‌ش استفاده کنه و نباید جمله‌های طولانی و کلماتی با معنی سنگین به کار ببره. بی توجهی به این موارد می‌تونه بچه‌ها رو گیج بکنه و حتی امکان داره از کتاب خوندن زده بشن، خوشبختانه راضیه عزیز در انتخاب واژه‌ها به خوبی عمل کرده و کلمات سنگین با معناهای پیچیده در اثرش دیده نمیشه. علاوه بر این، جملات هم قابل فهم هستن. ✨عنوان کارش هم ساده و جذابه و از کلمات ساده‌ای تشکیل شده، ماجرا رو لو نامیده و تخیل مخاطب کودک رو برای حدس محتوا، به کار میندازه.
✨پایان قصه هم مثل هر ماجرای کودکانه‌‌ی دیگه به خوبی و با تحول یکی از شخصیت‌های اصلی رقم می‌خوره، البته به نظرم یه فرقی با سایر آثار مشابه داره و اون هم نوع برخورد قهرمان داستان با خرس تنبله. توی بقیه‌ی قصه‌ها همه، فرد مسئله‌دار رو که ایجاد مشکل هم می‌کنه از خودشون میرونن و هیچ کدوم به فکر راه حل عاقلانه و منطقی نیستن. به عنوان مثال در شعر حسنی نگو بلا بگو، همه دوستای حسنی طردش می‌کنن، حتی پدرش کاملاً در برابرش منفعله و فقط ازش سوال می‌کنه که می‌خواد به حموم بره و سرش رو اصلاح کنه یا نه! و وقتی جواب منفی می‌شنوه، دیگه چیزی نمیگه و دنبال حل مشکل نمیره؛ ولی سنجابک قصه‌ی راضیه جان تمام مدت داستان به فکر اینه که یه راه حل برای نجات خرس از تنبلی پیدا کنه و در آخر هم برخورد صحیح و روانشناسانه‌ای انجام میده. در نهایت برای پیشبرد فکرش، بقیه اهالی جنگل رو با خودش همداستان و مسئله رو حل می‌کنه. این ایده‌ی نویسنده برای بیان راه حل درست جای تحسین و تمجید داره و البته این وسط پیام قصه هم فراموش نشده؛ هر چند این پیام به طور مستقیم و از زبون یکی از شخصیت‌ها داده شده که به نظرم خودش یه ایراده؛ چون امکان اینکه مخاطب اون رو پس بزنه، وجود داره. خواننده‌ی خردسال، خودش در خلال خوندن قصه متوجه پیام میشه و نیازی نیست بهش مستقیم رسونده بشه که:
- این‌که تنبل نباشیم، خیلی مهمه. اگه کثیف باشی، غرغر کنی، مدام نق بزنی و ناله کنی، کسی باهات دوست نمیشه.
در بحث ✨ایرادات نگارشی هم چیزی باید بگم که مسئله‌ی خیلی مهمیه؛ اون هم استفاده از فعل « هست» در انتهای جمله‌های محاوره‌ایه:
- نشنیدی؟ اون خرس گرسنه‌اش هست، باید براش غذا ببرم.
- کار خوبی انجام میدی؛ اما مواظب باش، اون تنبل خان هست.
سنجابک اسم تنبل خان رو شنیده بود؛ اما نمی‌دونست اون چه جور شخصی هست.
- یکی اون بیرون گرسنه‌اش هست. می‌خوام براش این بلوط رو ببرم تا دیگه گرسنه نباشه.
- اون خرس واقعاً یک خرس تنبل
هست، یک تنبل خان بزرگ!
- تازه‌ خیلی هم زورگو و بی ادب هست.
- من تشنه‌ام هست، آب می‌خوام!
- ما گشنه‌مون هست.
سنجابک هم می‌گفت:
- من آب می‌خوام، تشنه‌ام هست
.
لحن تمام این جمله‌ها محاوره‌ایه، اما نحوه‌ی استفاده از «هست» نه محاوره‌ای به حساب میاد و نه رسمی؛ در اصل به جاش باید از «ـه» استفاده کرد به این صورت:
- اون خرس واقعاً یک خرس تنبله، یک تنبل خان بزرگ!
- تازه‌ خیلی هم زورگو و بی ادبه.

خب، من خیلی پرگویی کردم و فکر می‌کنم دیگه کافی باشه و به اندازه‌‌ی لازم ایرادات و نقاط قوت مهم رو ذکر کردم. حالا وقتشه سطح اثر رو بگم و کار رو تموم کنم. پس با توجه به توضیحاتم و به امید این‌که راضیه جان با قدرت بیشتری به کارش ادامه بده سطح نقره‌ای رو برای اثرش پیشنهاد می‌کنم:
سطح نقره‌ای
رده سنی:
کودکان
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,563
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,550
امتیازها
650

  • #3
نقد و تعیین سطح سنجابک و تنبل‌خان

تا حالا شده حوصله‌‌تون از مطالعه متن‌های سنگین و داستان‌های پیچیده سر بره و با یه کتاب قصه، سر خودتون رو گرم کنین؟ موقع خوندن، متوجه شدین قصه‌های کودکانه چقدر جذابن؟ یه لحظه شما رو از دوران بلوغ و بزرگسالی برمی‌گردونن به بچگی، پرت میشین به جهان عجایبی که افتادن هر اتفاقی توش محتمله. دنیایی که حاصل تفکر یه ذهن خلاق و پویاست و مطمئناً کار هر کسی نیست و جای بسی خوشوقتیه که ما توی انجمن، یکی از این ذهن‌های خلاق رو داریم و صاحبش کسی نیست جز راضیه عزیز( آلباتروس سابق) و جملاتی که در بالا آورده شد، پیش زمینه‌ای بودن برای معرفی و نقد اثر جدیدش که یه قصه‌ی کودکانه‌ست به اسم سنجابک و تنبل خان که نشون میده دوستمون از مختلف و متفاوت نوشتن غافل نیست، ذهنش رو محدود نکرده و اون رو فعال و کنجکاو نگه داشته. هر چند برای متفاوت‌نویسی فقط این که به موضوعات مختلف پرداخته بشه کفایت نمی‌کنه؛ بلکه محتوا و موضوع مورد نظر هم باید متفاوت باشه. چیزی که در اثر جدید راضیه جان خیلی کم حس میشه. خب میشه گفت این اولین موردی بود که نظرم رو جلب کرد. داستان در مورد سنجاب کوچولوی مهربونیه که با یه بچه خرس تنبل مواجه میشه. این خرس ما هیچ کاری برای خودش انجام نمیده( حتی حاضر نیست برای رفع تشنگیش بلند بشه بره آب بخوره) و در نهایت سنجاب قصه با کمک اهالی جنگل، اون رو از تنبلی و وضعیتی که دچارش شده نجات میده. حالا مشکلش کجاست؟ ایراد کار کلیشه‌ای بودن موضوعه. تا جایی که می‌دونم ما توی ادبیات داستانی کودک، مشابه این اثر رو کم نداریم. حتماً شما شعر حسنی نگو بلا بگو رو‌ خوندین یا شنیدین؛ پس اگه اون رو خونده باشین، متوجه شباهت‌هاش با قصه تنبل خان و سنجاب کوچولو میشین. توی هر دو ماجرا شخصیت‌هایی تنبل وجود دارن که از تنبلی حتی حموم هم نمیرن و کسی حاضر نیست باهاشون دوست بشه( هر چند توی قصه راضیه‌جان یه چیزایی فرق داره که در ادامه در موردشون توضیح میدم)، چند تا قصه‌ی دیگه هم وجود دارن که درباره خرس کوچولوهای تنبل هستن و بعضی‌هاشون تقریبا همین موضوع رو دارن؛ ولی همون‌طور که چند سطر بالاتر گفتم موارد متفاوتی هم در اثر دوستمون وجود دارن. مثل پرداخت بیشتر داستان یا ✨شروع متفاوت‌ترش:
آقای پیتیکو، اسب پیر مراقب بچه‌ها بود. زنگ تفریح بود و بچه‌ها در حیاط مدرسه‌ی فندقیشون بازی می‌کردن.
باد هوهو می‌کرد و با شیطنت موهای آقای پیتیکو رو به‌هم می‌ریخت.
سنجابک، خرگوشی، کره اسب‌ها، لاک‌پشت و جوجه تیغی به دنبال هم می‌دویدن. صدای جیغ و شادیشون همه جا رو گرفته بود.
سنجابک دوان دوان جوجه تیغی رو دنبال می‌کرد. از این شاخه به اون شاخه می‌پرید تا بتونه جوجه تیغی رو که قصد فرار کردن داشت، بگیره؛ اما جوجه تیغی خسته شده بود. یک‌دفعه پاش پیچ خورد و روی زمین افتاد. وای وای وای!
جوجه تیغی های های شروع به گریه کرد. از صدای بلندش همگی ساکت شدن و سریع به طرفش دویدن.

هر چند وقتی باقی قصه رو می‌خونیم متوجه میشیم اون بخش ابتدایی ارتباط چندانی با اصل موضوع نداره و حتی اگه حذف بشه مشکلی برای متن پیش نمیاد؛ اما صحنه‌ی بعد از اون هم واقعاً تکراریه و اگه برای شروع انتخاب بشه مناسب نیست:
سنجابک روی شاخه‌ها می‌پرید و خاله شاپرک‌ها براش لبخند می‌زدن. خورشید با نگاه گرمش به جنگل و درخت‌های بزرگش چشم دوخته بود.
سنجابک به خونه درختیشون نزدیک شد. می‌دونست مامان سنجابیش براش غذای خوشمزه‌ای پخته. ناگهان صدایی شنید. صدای چی بود؟
به این‌طرف نگاه کرد، اون‌طرف رو نگاه کرد؛ اما کسی رو ندید. فکر کرد خیالاتی شده، پس دوباره به راهش ادامه داد؛ اما دوباره اون صدا رو شنید. یکی داشت پشت بوته‌های پرپشت گریه می‌کرد!

این صحنه‌ایه که شخصاً موقع خوندن چندین قصه باهاش مواجه شدم. شخصیت اول داره توی جنگل راه میره که صدای گریه می‌شنوه و ادامه ماجرا. درسته که داستان برای بچه‌های خردساله؛ ولی قرار نیست همیشه چیزای تکراری به خوردشون بدیم. کلیشه‌ها قدرت تخیل بچه‌ها رو ضعیف و ذهنشون رو محدود می‌کنن. نویسنده‌ای که از به دام افتادن در ورطه‌ی تکرار خودش رو نجات بده، حتماً در گسترده کردن دنیای تخیل بچه‌ها موفق‌تر عمل می‌کنه و ارتباط بهتری با آثارش برقرار میشه.
در مورد ✨سیر اثر هم باید بگم نه اون‌قدر تند بود که خواننده متوجه نشه چه اتفاقی افتاده و نه خیلی کند که حوصله‌ی مخاطب کودک سر بره و بذاردش کنار. اون قسمت اولش رو که فاکتور بگیریم، شخصیت اول داستان با خرس و مشکلش آشنا میشه و سعی می‌کنه کمکش کنه؛ هر چند فایده‌ای نداره؛ با این حال بالاخره به کمک اهالی جنگل موفق میشه خرس کوچولو رو از تنبلی نجات بده. می‌تونیم بگیم نقطه شروع، دیدار سنجابک با خرسه و اصل داستان از اونجا شکل می‌گیره، آروم آروم به نقطه‌ی اوج یعنی جایی که خرس گریه می‌کرد و آب می‌خواست میرسه و فرودش قسمتیه که تنبل خان دست از تنبلی برداشت و این قصه بدون حواشی و اضافه‌گویی جز همون پارت اولش به خوبی پیش میره.
✨لحن اثر هم که باید یه لحن کودکانه باشه و با بچه‌ها ارتباط برقرار کنه، به درستی انتخاب شده. ساده و صمیمانه‌ست و مخاطب حس می‌کنه کسی نشسته و داره براش قصه تعریف می‌کنه. مخصوصاً که نثرش هم محاوره‌ایه و این هماهنگی بین لحن و نثر یه نقطه‌ی قوت برای داستان دوست عزیزمونه.
اما به جز اون کلیشه‌ای بودن که گفتم. یه مشکل دیگه‌ای هم اثر دوستمون داره، تکراری بودن شخصیت‌ها، مخصوصاً شخصیت‌های اصلیه. با این که پیچیده نیستن و در حد یه بچه خردسال قابل درک هستن، اما تکرارین. سنجابک که یه سنجاب کوچولوی مهربونه، خرس که تنبله، زورگویی هم می‌کنه، کاری برای خودش انجام نمیده و آخر سر متنبه میشه. حتی دوستان سنجابک مثل لاک پشت و جوجه تیغی رو‌ قبلاً توی قصه‌های دیگه باهاشون مواجه شدیم. جغد دانا هم همین‌طور توی بیشتر قصه‌هایی که در جنگل اتفاق میفتن جغد دانا حضور داره. خب این همون‌طور که گفتم باعث محدود شدن قوه‌ی تخیل بچه‌ها میشه. به نظرم نویسنده‌ی عزیزمون در حین ادامه‌ی کار قصه‌نویسی که مطمئناً استعداد خوبی در اون داره، می‌تونه قصه‌های مختلفی از نویسنده‌هایی که متفاوت‌تر می‌نویسن بخونه مثل کارهای صمد بهرنگی و یعقوب منصوری و... که حتی قصه‌های فولکلور اطراف خودشون رو هم جمع آوری کردن. این بهش کمک می‌کنه یه مقدار دیدش در مورد شخصیت پردازی بازتر بشه.
اما در مورد ✨گفت و گو که نقش پر رنگی رو در داستان ایفا می‌کنه، بهش روح زندگی میده، پیرنگ رو گسترش میده و قوی و پر رنگش می‌کنه، عمل داستانی رو پیش میبره، خواننده‌ها رو با شخصیت‌ها آشنا می‌کنه و بهشون اطلاعاتی رو میده که نویسنده نمی‌تونه مستقیم در موردشون چیزی بگه، به نظر من توی قصه سنجابک و تنبل خان گفت‌وگوها اطلاعات کاملی به مخاطب نمیدن؛ در حالی که موقع آشنایی سنجابک با خرس، وقتی شخصیت اصلی ماجرا، میره از خونه‌شون بلوط بیاره خاله شاپرک بهش میگه:
- کار خوبی انجام میدی؛ اما مواظب باش، اون تنبل خان هست.
و این پیش زمینه فکری رو ایجاد می‌کنه که اون خرس رو میشناسه؛ اما توضیح دیگه‌ای نمیده.
وقتی هم به بخشی از داستان میرسیم که خرس آب می‌خواد از حرف‌های اهالی مشخص میشه اون رو نمیشناسن و شاپرک ها هم در این مورد توضیحی نمیدن. فقط گفته میشه تنبل خان تازه به جنگلشون اومده و کسی هم نمی‌دونه چه جوری اومده و این سؤال مخاطب بی جواب می‌مونه که شاپرک‌ها در موردش چی می‌دونن:
اون تنبل خان هست. تازه به جنگل ما اومده.
همه یک چیزی می‌گفتن. یکی می‌گفت:
- چرا این‌قدر کثیفه؟
اون یکی می‌گفت:
- اَه اَه چه بوی بدی هم میده! واسه همین جنگل این‌قدر بوی بد گرفته.
خانوم موش کور عینکش رو روی چشم‌هاش بالا و پایین کرد و گفت:
- معلومه حموم رو دوست نداره.
خانوم گوش‌دراز گفت:
- پس کسی هم اون رو دوست نداره.
بچه لاک‌پشت گفت:
- تازه‌ خیلی هم زورگو و بی ادب هست.
خاله شاپرک‌ها پرواز کنان یک‌صدا گفتن:
- یک تنبل خان.
مامان سنجابی پرسید.
- چه کسی اجازه داده یک تنبل خان به جنگل ما بیاد؟
آقای پیتیکو جواب داد.
- کسی تا به حال اون رو ندیده. معلوم نیست چه‌طوری اومده این‌جا.

غیر از این مشکل که ذکر شد، بقیه‌ی گفت و گوها جز از لحاظ دستوری مشکلی ندارن.( در این مورد هم آخر سر توضیح میدم)
✨نحوه انتخاب جملات و واژگان هم یکی دیگه از مواردیه که نقش مهمی در نوشتن داستان برای بچه‌ها داره: نثر ادبيات كودكان با نثر ادبيات بزرگسالان خیلی فرق داره، دایره واژگانی بچه‌ها وسیع نیست و محدوده و معنی خیلی از کلمات رو هنوز نمی‌دونن؛ بنابراین نویسنده باید به این نکته توجه کنه، علاوه بر این سعی کنه از جملات کوتاه، ساده و روان برای نوشتن داستان یا قصه‌ش استفاده کنه و نباید جمله‌های طولانی و کلماتی با معنی سنگین به کار ببره. بی توجهی به این موارد می‌تونه بچه‌ها رو گیج بکنه و حتی امکان داره از کتاب خوندن زده بشن، خوشبختانه راضیه عزیز در انتخاب واژه‌ها به خوبی عمل کرده و کلمات سنگین با معناهای پیچیده در اثرش دیده نمیشه. علاوه بر این، جملات هم قابل فهم هستن. ✨عنوان کارش هم ساده و جذابه و از کلمات ساده‌ای تشکیل شده، ماجرا رو لو نامیده و تخیل مخاطب کودک رو برای حدس محتوا، به کار میندازه.
✨پایان قصه هم مثل هر ماجرای کودکانه‌‌ی دیگه به خوبی و با تحول یکی از شخصیت‌های اصلی رقم می‌خوره، البته به نظرم یه فرقی با سایر آثار مشابه داره و اون هم نوع برخورد قهرمان داستان با خرس تنبله. توی بقیه‌ی قصه‌ها همه، فرد مسئله‌دار رو که ایجاد مشکل هم می‌کنه از خودشون میرونن و هیچ کدوم به فکر راه حل عاقلانه و منطقی نیستن. به عنوان مثال در شعر حسنی نگو بلا بگو، همه دوستای حسنی طردش می‌کنن، حتی پدرش کاملاً در برابرش منفعله و فقط ازش سوال می‌کنه که می‌خواد به حموم بره و سرش رو اصلاح کنه یا نه! و وقتی جواب منفی می‌شنوه، دیگه چیزی نمیگه و دنبال حل مشکل نمیره؛ ولی سنجابک قصه‌ی راضیه جان تمام مدت داستان به فکر اینه که یه راه حل برای نجات خرس از تنبلی پیدا کنه و در آخر هم برخورد صحیح و روانشناسانه‌ای انجام میده. در نهایت برای پیشبرد فکرش، بقیه اهالی جنگل رو با خودش همداستان و مسئله رو حل می‌کنه. این ایده‌ی نویسنده برای بیان راه حل درست جای تحسین و تمجید داره و البته این وسط پیام قصه هم فراموش نشده؛ هر چند این پیام به طور مستقیم و از زبون یکی از شخصیت‌ها داده شده که به نظرم خودش یه ایراده؛ چون امکان اینکه مخاطب اون رو پس بزنه، وجود داره. خواننده‌ی خردسال، خودش در خلال خوندن قصه متوجه پیام میشه و نیازی نیست بهش مستقیم رسونده بشه که:
- این‌که تنبل نباشیم، خیلی مهمه. اگه کثیف باشی، غرغر کنی، مدام نق بزنی و ناله کنی، کسی باهات دوست نمیشه.
در بحث ✨ایرادات نگارشی هم چیزی باید بگم که مسئله‌ی خیلی مهمیه؛ اون هم استفاده از فعل « هست» در انتهای جمله‌های محاوره‌ایه:
- نشنیدی؟ اون خرس گرسنه‌اش هست، باید براش غذا ببرم.
- کار خوبی انجام میدی؛ اما مواظب باش، اون تنبل خان هست.
سنجابک اسم تنبل خان رو شنیده بود؛ اما نمی‌دونست اون چه جور شخصی هست.
- یکی اون بیرون گرسنه‌اش هست. می‌خوام براش این بلوط رو ببرم تا دیگه گرسنه نباشه.
- اون خرس واقعاً یک خرس تنبل
هست، یک تنبل خان بزرگ!
- تازه‌ خیلی هم زورگو و بی ادب هست.
- من تشنه‌ام هست، آب می‌خوام!
- ما گشنه‌مون هست.
سنجابک هم می‌گفت:
- من آب می‌خوام، تشنه‌ام هست
.
لحن تمام این جمله‌ها محاوره‌ایه، اما نحوه‌ی استفاده از «هست» نه محاوره‌ای به حساب میاد و نه رسمی؛ در اصل به جاش باید از «ـه» استفاده کرد به این صورت:
- اون خرس واقعاً یک خرس تنبله، یک تنبل خان بزرگ!
- تازه‌ خیلی هم زورگو و بی ادبه.

خب، من خیلی پرگویی کردم و فکر می‌کنم دیگه کافی باشه و به اندازه‌‌ی لازم ایرادات و نقاط قوت مهم رو ذکر کردم. حالا وقتشه سطح اثر رو بگم و کار رو تموم کنم. پس با توجه به توضیحاتم و به امید این‌که راضیه جان با قدرت بیشتری به کارش ادامه بده سطح نقره‌ای رو برای اثرش پیشنهاد می‌کنم:
سطح نقره‌ای
رده سنی:
کودکان
نویسنده: @Razieh. S
منتقد: @Nil@85

سطح: نقره‌ای
رده سنی: کودکان
اختصاصی: نیست
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,563
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,550
امتیازها
650

  • #4
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین