. . .

مذهبی داستان حضرت عزیر

تالار داستان‌های پیامبران و امامان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,266
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,408
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #1
عزیر پیامبر
پدر و مادر حضرت عُزیر علیه السلام در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند. خداوند دو پسر دوقلو به آن ها داد که اسم یکی را عزیر و اسم دیگری را عُذره گذاشتند. عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند. عزیر بعد از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد. پس از خداحافظی با بستگانش، مقداری انجیر و آب و میوە تازه با خود برداشت تا در سفر مصرف کند. در بین راه به روستایی رسید که بطور وحشتناکی درهم ریخته و خراب شده بود و حتی استخوان های ساکنان آن جا هم پوسیده شده بود.

عزیر علیه السلام با دیدن این منظره ترسناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چطور خداوند این مردگان را زنده می کند؟ البته وی این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب و حیرت گفت. او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.

مرگ صد ساله و زنده شدن عزیر
طبق قرآن و بعضی منابع تاریخی، عزیر در سن جوانی به امر خدا، روح از بدنش جدا گردید و بعد از صد سال زنده شد. بعد از زنده شدن عزیر از وی در مورد مدت زمانیکه بر او گذشت سوال شد. عزیر خیال میکرد یک روز یا کمتر خوابیده است. به وی گفته شد صد سال از جان دادنش گذشته است ولی غذا و خوراکی که همراهش بود هنوز فاسد نشده است. بعد از آن از سوی خدا به او گفته شد به استخوان های مرکبش که هم زمان با عزیر از دنیا رفته بود نگاه کند تا از چگونگی زنده شدن مردگان و معاد آگاه شود. حضرت عزیر (ع) بعد از این واقعه به توانا بودن خدا اقرار کرد. این ماجرا در سوره بقره ذکر شده است. مراغی از مفسران اهل سنت معتقد است عزیر قبض روح نشده بود بلکه در این مدت در حالتی شبیه بیهوشی به سر می برده است.

حضرت عزیر ع,ماجرای زندگی حضرت عزیر ع,عزیر یکی از پیامبران بنی اسرائیل
قرآن صراحتاً عُزِیر را یک پیامبر ندانسته است

زندگی عزیر بعد از مرگ صدساله
عزیر زمانیکه بیدار شد روانه شهر خود گشت. به دلیل تغییراتی که در شهر بوجود آمده بود به دنبال خانه خویش می گشت. بعد از رسیدن به منزل خویش، برای اطمینان، از زنی سال خورده و نابینا خانه خود را جویا شد. زن سال خورده که مدت زیادی بود کسی از او خانه عزیر را جویا نشده بود، با شنیدن اسم عزیر گریه کرد و گفت این اولین بار است که کسی منزل عزیر را جویا می شود. او همانجایی را که عزیر احتمال می داد منزل عزیر معرفی کرد.

عزیر و اثبات هویت خویش برای بنی اسرائیل
عزیر برای آن که برای قوم بنی اسرائیل هویت خود را ثابت کند به تقاضاهای بنی اسرائیل برای اثبات ادعای زنده شدنش عمل کرد. او همچنین به دنبال درخواست زنی نابینا که از وی طلب سلامتی نموده بود، برای او دعا کرد و چشمانش بینا شد.

عزیر برای جلب اعتماد فرزندان سالخورد ه اش، به درخواست آنها نشانه ای که روی کتفش بود را به آنان نشان داد. بنی اسرائیل که هنوز باور نمی کردند این فرد همان عزیر صدسال قبل است از او خواستند تورات را که بعد از سوزاندن بخت النصر به فراموشی سپرده شده بود برای قوم بنی اسرائیل بخواند. عزیر هم تورات را از حفظ برای آنان قرائت کرد. عزیر همچنین محل دفن توراتی را که از طرف پدرش سروحا در روزگار بخت النصر در خاک مدفون بود را به بنی اسرائیل نشان داد. آنان بعد از بیرون آوردن تورات، آن را با آنچه که عزیر از حفظ برای مردم قرائت کرده بود مقایسه کردند و اختلافی در آن ندیدند. همین مسئله باعث شد که بعضی از بنی اسرائیل عزیر را به خاطر تکریم و احترام، فرزند خدا بدانند.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین