. . .

مذهبی داستان حضرت شعیب

تالار داستان‌های پیامبران و امامان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,266
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,408
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #1
اهل مدین عرب بودند و در سرزمین معان، در اطراف شام می زیستند. این مردم منکر خدای یکتا و قائل به شریک برای او بودند. ایشان خدای یکتا را رد کرده و به پرستش بیشه های سرسبز و خرم و درختها پرداخته بودند. در معاملات خود با مردم خیانت و غش می کردند. هرگاه ج×ن×س×ی را می فروختند کیل و میزان آن را کم می دادند و هرگاه ج×ن×س×ی را می خریدند آن را کامل می گرفتند و در کیل و وزن مورد معامله، به خریدار خسارت می زدند و این گناه مشخص ایشان بود.

با اوج گرفتن شرک و فساد قوم، خدا شعیب علیه السّلام را در میان این مردم به رسالت برگزید و معجزات و بیناتی برای تأیید گفتارش به او عطا کرد. شعیب مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت و آنان را به عدالت سفارش نمود، آنان را از کیفر ستمگری و خیانت در معامله و ظلم و فساد ترساند، سپس نعمتهای خدا را برای آنان برشمرد و به آنان یادآوری کرد که پیش از این، عده شما محدود بود و در فقر بسر می بردید ولی خداوند شما را ثروت و اولاد عطا نمود.

اهل مدین به سرزنش و تمسخر شعیب علیه السّلام پرداختند و از روی استهزاء گفتند: ای شعیب! آیا دینت فرمان می دهد که ما خدایان نیاکان خود را کنار گذاریم و به دستور تو به عبادت معبودی دیگر بپردازیم و بطور دلخواه نتوانیم از اموالمان بهره برداری کنیم و روش معامله ای را که با آن بزرگ و ثروتمند شده ایم کنار گذاریم.

راستی تو که دارای عقلی سرشار، فکری سلیم و رأیی استوار هستی! چگونه ما را از دینی که با آن انس گرفته ایم و از عقیده ای که آن را به ارث برده ایم باز می داری؟!

شعیب علیه السّلام در مقابل برخورد مردم مدین، از خود ناراحتی و خشم و کدورت بروز نداد، بلکه در بحث با ایشان از راه ملاطفت و ملایمت وارد شد، با زبان نرم درصدد جلب توجه آنان برآمد و خواست تا نظر آنان را از راه مدارا به خود جلب کند. شعیب ارتباط خویشاوندی خود را با مردم مدین یادآوری کرد تا قوم او را بیگانه و دعوت او را از روی غرض نپندارند و سخن او را به نفع و صلاح خویش بدانند.

آنگاه که شعیب علیه السّلام تمایل اهل مدین را به دعوت خود احساس کرد و گمان کرد که گوشهایشان برای شنیدن سخنان او آماده شده است، به آنان اعلام کرد که برخورداری از رحمت و عنایت خاص الهی سبب شد که من از عقاید شما بازگردم و به گمراهی کشیده نشوم و بعلاوه این امتیاز، مرا از کوتاهی در ابلاغ وحی و سستی در رسالت خود بازمی دارد.

سپس شعیب علیه السّلام به مردم مدین ابلاغ کرد که وی راهنمای مردم و پیغمبر خدا شده است، رحمت خدا بر او نازل شده و به آنچه مردم گمراهند راهنمایی شده است. به آنان اطلاع داد که نمی تواند از انجام دستوراتی که به او ابلاغ شده و وحی گردیده است، دست بردارد.

شعیب علیه السّلام به اهل مدین گفت: من شما را در پیروی از دعوت خود مجبور نمی کنم بلکه شما را فقط به طریقی امر می کنم که ابتدا بر خود پسندیده باشم. شعیب در میان مردم به خردمندی و دوراندیشی مشهور و معروف بود و از مردم برای پیامبری خود و راهنمایی آنان مزد و پاداشی درخواست نمی کرد، تنها می خواست تا آنجا که بتواند به اصلاح امور مردم بپردازد.

بدون تردید هرکس واجد چنین شرایطی باشد شایسته پیروی است و برای رهبری مردم، اولویت دارد. چنین شخصی غرض شخصی از دعوت خود ندارد و در ورای تبلیغات خویش حاجتی برای خود در نظر نگرفته است.
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,266
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,408
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #2

هشدار شعیب علیه السّلام​

شعیب علیه السّلام رسالت و دعوت خود را ابلاغ کرد ولی احساس کرد که قوم از دعوت وی روی گردانند و اصرار به مخالفت با او دارند، در صورتی که شعیب تردیدی در ایشان باقی نگذاشت و حجت را بر آنان تمام کرد، اما او دریافت که قوم از روی گمراهی و حسادت و بغض و خودخواهی از دعوت وی سرپیچی می کنند.

آنگاه که شعیب فساد عقاید مردم مدین را برای آنان تشریح و کیفر ستمگری آنان را برایشان بیان کرد و گفتار خویش را با برهان صحیح و دلیلهای آشکار تأیید کرد. قوم به آیین ابلهان پناه بردند و در مقابل دلیلهای روشن شعیب به یاوه گویی پرداختند و گفتند: ما بیشتر حرفهای تو را نمی فهمیم، گفتار تو راهی به دلهای ما ندارد و به اندیشه ما نفوذ نمی کند. ای شعیب تو باید از سرزنش سران قبایل و طوایف دست برداری، تو در نظر ما فردی ذلیل و ضعیف هستی و ما تنها بخاطر احترام طایفه و قبیله ات از آزار تو خودداری می کنیم وگرنه سنگسارت می کردیم.

شعیب علیه السّلام در مقابل این تهدید و اتکاء به قدرت قوم، سر فرود نیاورد و در مقابل قوت آنها احساس ضعف نکرد، بلکه با دعوت حق، به دفع عقیده باطل آنان پرداخت و ادعای کذبشان را با منطق آشکار خویش محو ساخت و عزت و شوکت خود را از خدا خواست.

شعیب علیه السّلام خطاب به اهل مدین گفت: اعتبار و عظمت قبیله من، در برابر خدای یکتایی که این اقتدار را به ایشان بخشیده، هیچ ارزش و اهمیتی ندارد، چرا برای احترام قبیله، رعایت حال مرا می کنید و از آزار من پرهیز می کنید، اما رعایت حق خالق یکتا را نمی کنید و مرا به حرمت او احترام نمی کنید درحالی که رعایت احترام خالق بر مخلوق مقدم است و اگر قصد رعایت مرا دارید، نبوت و رسالت من سزاوارتر از قوم و قبیله ام است.

تهدید مردم مدین، نیروی شعیب را تضعیف نکرد و بیم آنها، شعیب را از عزم خود بازنداشت، بلکه به آنان گفت: من از دعوت خود دست برنمی دارم، شما هم هر چه نیرو دارید در آزار و اذیت من بکار گیرید.

شعیب علیه السّلام به آنان اعلام کرد که در طریق دعوت خویش احساس خستگی نمی کند و برای وصول به هدف خود از نیرویی که در اختیار دارد استفاده می کند، زیرا به نصرت الهی و فتح نهایی اطمینان قلبی دارد و پاداشی شایسته نزد خداوند برای او منظور است، زیرا خدا بر عمل و رفتار مردم آگاه و بصیر است.

شعیب علیه السّلام در دعوت به سوی پرستش خدا سعی فراوان کرد تا از میان مردم مدین گوشهای شنوا و قلب های بیداری یافت و عده انگشت شماری به وی گرویدند. قوم چون متوجه این موضوع شدند، وحشت وجودشان را فراگرفت و ترسیدند کار شعیب بالا گیرد و نیرومند گردد و دین او منتشر شود و افرادش افزایش یابند، پس شعیب و پیروان او را به تبعید از مدین تهدید کردند و گفتند: اگر از دین خویش بیزاری نجویید و به آیین قوم بازنگردید، شما را از شهر بیرون می کنیم. ولی شعیب به ایشان گفت: آنان که متابعت مرا نموده اند با تمام وجود به خدای یکتا ایمان آورده اند و برکت ایمان با روح آنها درهم آمیخته است و هرگز به لجن زار مفاسد بازنمی گردند و از عبادت خدای یکتا دست برنمی دارند.

آری، روح پیروان شعیب پس از نجات از گناهان زیر بار معصیت نمی رود و پس از بیداری دیده و دل هرگز در پرتگاه ضلالت سقوط نمی کنند.
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,266
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,408
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #3

عذاب مردم مدین​

آنگاه که شعیب علیه السّلام از هدایت قوم به سوی حق مأیوس شد و دریافت که آنها به کفر خویش اصرار می ورزند، از خدای خویش مدد خواست تا کیفر کفر و انکار آنان را با عذابی عاجل برساند.

مردم مدین از حق سرپیچی و متوجه دنیا شده اند، از آنچه مقدر خداوند است پا فراتر نهادند و نزد پیروان شعیب رفته و به تهدید آنها پرداختند و پیروان او را از ترک شیوه قوم و غل و غش در معامله بیم دارند، از انجام عدالت برحذر داشتند و گفتند:

اگر در کیل و وزن کم فروشی نکنند بی شک زندگی شما خراب و تباه می گردد.

سپس به تکذیب شعیب پرداختند و او را شعبده باز و جادوگر معرفی کردند و گفتند: اگر او در ادعای خود صادق است، صاعقه ای از آسمان بر سر قوم نازل گرداند و عذاب را متوجهشان سازد.

خدای یکتا دعای شعیب علیه السّلام را به اجابت رساند و به یاری رسول خویش پرداخت و اهل مدین را به گرمای شدیدی مبتلا نمود، به حدی که تشنگی آنها با آب برطرف نمی شد و خنکی سایه، حرارت بدن آنان را کم نمی کرد و سردابها و سقف ها از شدت گرمای بدن آنها نمی کاست، ناچار از ترس گرمای مدین هراسان و نگران فرار کردند، ولی این مردم غافل از قضا و قدر خدا به قضاء و قدر او پناه بردند، زیرا هرکجا بروند از عذاب الهی ایمن نمی مانند.

مردم مدین ناگهان در آسمان ابری را دیدند و تصور کردند که سایه آن می تواند آنها را از گرمای آفتاب نجات دهد، به همین جهت در زیر سایه ابر گرد آمدند تا از آن بهره مند شوند و آنگاه که همه افراد مجتمع شدند، آتش و شهاب ابر بر سر آنان باریدن گرفت و غریوی از آسمان به گوششان رسید و زمین در زیر پایشان لرزید و در این حال وحشت زده و بدون اینکه راه خلاصی برای خود پیدا کنند، جملگی هلاک گشتند.

شعیب علیه السّلام با مشاهده عذاب قوم و درحالی که متأثر و اندوهگین بود، از آنها روی برگرداند ولی یادآوری کفر و عناد قوم و بی اعتنایی و مخالفت با دعوت و تمسخر او از ناراحتی او کاست و گفت: «ای قوم: من به شما رسالت خود را ابلاغ کردم و برای اتمام حجت شما را پند دادم (اکنون که کافر شدید) پس من چرا بر هلاک کافران غمگین باشم.»

داستان شعیب از آیات زیر اقتباس گردیده است: سوره اعراف، آیات: 85 تا 93؛ سوره شعراء، آیات: 186 تا 191؛ سوره عنکبوت، آیات: 36 و 37.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین