. . .

انتشاریافته داستان آخرین بازمانده | فاطمه فرخی

تالار داستان / داستان کوتاه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. پلیسی
  2. دلهره‌‌آور(هیجانی)
  3. جنایی
سطح اثر ادبی
نقره‌ای
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B3%DB%B2%DB%B3_%DB%B0%DB%B1%DB%B4%DB%B1%DB%B2%DB%B1_47lo.png
negar_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B6_%DB%B2%DB%B0%DB%B5%DB%B3%DB%B0%DB%B7_1r7s.jpg
نام داستان: آخرین بازمانده
نویسنده: فاطمه فرخی
ژانر: غمگین، جنایی، هیجانی
خلاصه:
در یک شب سرد پاییزی، در کوچه‌های تاریک روستایی دلگیر، صدای ناله دخترانه‌ای کل منطقه را لرزاند. صدای دخترک ترسناک و دلهره‌آور بود، مردم به جنب و جوش افتاده بودند و به دنبال صدا، اطراف را جستجو می‌کردند. علت آن صدای پردرد چه بود؟ یعنی چه ماجرایی در روستای مرموز است؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

فندوق کوشولو🧸🍪

رفیق رمانیکی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
1784
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
138
نوشته‌ها
674
راه‌حل‌ها
2
پسندها
4,626
امتیازها
443
سن
18
محل سکونت
سرزمین رویاها

  • #31
- بسه، تمومش کنید!

هردو دست از کتک‌‌کاری برداشتند و چشم دوختند به دختری که قلب و روحشان را از آن خود کرده‌ بود. دستان شرل می‌لرزیدند، کل وجودش پر از اضطراب و دودلی بود. خاطرات جیسون، آزار و اذیت‌هایش، حبس شدنش در خانه به دروغی واهی، عمری که تلف شده‌ بود، جوانه نفرت را درون قلب پاکش کاشت. باید وجود منحوس این مرد از روی زمین پاک شود! چشمان شرل سرد بود، به سردی یخ! تنش لرزان بود، دانه‌های ع×ر×ق روی بدن هرسه‌شان سر می‌خوردند. باصدای شلیک گلوله خاموشی همه‌‌جا را در بر گرفت.

چه کسی کشته شده‌ بود؟ سزای کدامشان مرگ بود؟ جیسون که به‌خاطر عشقی که به خوبی بلد نبود ابراز کند شرل را حبس کرده‌ بود در خانه خودش تا مال خودش بماند؟ یا آدام که اول قلبش لرزید، اما به‌خاطر خواهرش قدم جلو گذاشت، نه به دلیل تنهایی دخترک معصوم داستان؟ یا شرل؟ نه به هیچ عنوان شرل مقصر نیست! او به پاکی آب زلال است، مانند برگ گل لطیف و مثال عسل شیرین است.

سرنوشت بی‌رحم است، آن‌چه که در ذهن توست هرگز اتفاق نمی‌افتد، مگر این‌که معجزه رخ دهد! تو تا ابد اسیر سرنوشتی و برده حلقه به گوش دنیا. شرل، دخترک مظلوم و پاک دامنی که قربانی این ماجرا شد، در آن روز سرد پاییزی که خش خش برگ‌ها با هوهوی باد هم آوا شده‌ بودند. دو مرد خسته، آشفته، از همه مهم‌تر عاشق، بالای سر دلبرکشان اشک می‌ریختند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

فندوق کوشولو🧸🍪

رفیق رمانیکی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
1784
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
138
نوشته‌ها
674
راه‌حل‌ها
2
پسندها
4,626
امتیازها
443
سن
18
محل سکونت
سرزمین رویاها

  • #32
جسد خونین شرل لای برگ‌‌های نارنجی خودنمایی می‌کرد و دل زمین و زمان را به درد می‌آورد. حتی آسمان هم با دیدن این صحنه بغض کرد و بارید. دخترکی که اسیر بی‌رحمی و خودخواهی سرنوشت شده‌ بود، برخواست، تا بتواند از این اسارت نجات پیدا کند! او نمی‌خواست برده حلقه به گوش دنیا باشد! جنگید، صبر کرد، اسارت کشید و امروز رها شد. روحش به پرواز در آمد و در آرامش مطلق، غرق شد!

یکی از افراد جیسون، گلوله‌ای به سمت شرل شلیک کرده بود و از پشت وارد قلب بی‌قرار او شده‌ بود. حال دیگر قلب مهربانش نمی‌زد، دستان گرمش که پر از مهر بود، یخ زده‌ بودند. چشمانش را بر روی دنیای بی‌رحم بسته بود. آخرین بازمانده جان داد، جان داد برای آزادی، آرامش، برای دخترانی که اسیر ظلم و ستم بودند، برای دو مردی که با بدی‌هایشان آن‌ها را تا آخرین نفس دوست داشت و بخشیده بود!

پایان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

مدیر تایپ

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
1519
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
0
نوشته‌ها
379
پسندها
1,024
امتیازها
123

  • #33


عرض سلام و خسته نباشیدی ویژه خدمت شما نویسنده‌ی عزیز!
بدین وسیله پایان تایپ اثر شما را اعلام می‌‌دارم. با آرزوی موفقیت روز افزون!

|مدیریت کتابدونی|
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین