. . .

شعر تفسیر اشعار مولانا

تالار تفسیر شعر

دنیا شجری بخشایش

مدیر ادبیات
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
بازرس
ناظر
آموزگار
هنرجو
رمانیکی‌خوان
نام هنری
آسـانـا
انتشاریافته‌ها
1
مدیر
آز ادبیات
شناسه کاربر
5878
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-16
موضوعات
43
نوشته‌ها
503
پسندها
1,286
امتیازها
178

  • #1
زهی عشق، زهی عشق، که ماراست خدایا
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید

چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا

زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه

که جان را و جهان را بیاراست خدایا

زهی شور زهی شور که انگیخته عالم

زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا

فروریخت فروریخت شهنشاه سواران

زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا

فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم

ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا

ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون

دگربار دگربار چه سوداست خدایا

نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم

چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا

چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل‌ها

غریبست غریبست ز بالاست خدایا

خموشید خموشید که تا فاش نگردید

که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا



در این شعر مولانا به وضوح در حال ستایش عشق است. خطاب وی به خداست. زیبایی و خوبی را از صفات عشق بر می‌شمارد. وی می‌گوید در عشق دام و زنجیری در کار نیست و همه چیز به اختیار عاشق رخ می‌دهد. این یکی از اشعار عاشقانه مولاناست که بسیار زیبا و دلنشین به توصیف عشق پرداخته است.
 
نام موضوع : تفسیر اشعار مولانا دسته : تفسیر شعر

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 4)

بالا پایین