. . .

شعر شرح و تفسیر غزل شماره 1 دیوان سعدی شیرازی

تالار تفسیر شعر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

هاویر

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
شناسه کاربر
185
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-02
آخرین بازدید
موضوعات
378
نوشته‌ها
1,696
راه‌حل‌ها
3
پسندها
12,446
امتیازها
639
سن
20
محل سکونت
باشگاه پنج صبحی ها

  • #1
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی

کتاب : دیوان اشعار

قالب شعر : غزل

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 1 دیوان سعدی شیرازی
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

هاویر

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
شناسه کاربر
185
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-02
آخرین بازدید
موضوعات
378
نوشته‌ها
1,696
راه‌حل‌ها
3
پسندها
12,446
امتیازها
639
سن
20
محل سکونت
باشگاه پنج صبحی ها

  • #2
متن ابیات 1 الی 14:

اولِ دفتر به نامِ ایزدِ دانا / صانعِ پروردگار ، حیّ توانا
اکبر و اعظم ، خدایِ عالَم و آدم / صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از درِ بخشندگی و بنده نوازی / مرغ ، هوا را نصیب و ماهی ، دریا
قسمتِ خود می خورند مُنعِم و درویش / روزیِ خود می بَرند پشّه و عنقا
حاجتِ موری به علمِ غیب بداند / در بُنِ چاهی به زیرِ صخرۀ صَمّا
جانور از نطفه می کند ، شکر از نی / برگِ تر از چوبِ خشک و ، چشمه ز خارا
شربتِ نوش آفرید از مگسِ نحل / نخلِ تناور کند ز دانۀ خرما
از همگان بی نیاز و بر همه مشفق / از همه عالَم نهان و بر همه پیدا
پرتوِ نورِ سُرادِقاتِ جلالش / از عظمت ، ماورایِ فکرتِ دانا
خود نه زبان در دهانِ عارفِ مدهوش / حمد و ثنا می کند ، که موی ، بر اعضا
هر که نداند سپاسِ نعمت ، امروز / حیف خورَد بر نصیب رَحمت ، فردا
بار خدایا مُهیمنی و مُدَبّر / وز همه عیبی مقدّسی و مبرّا
ما نتوانیم حقِ حمدِ تو گفتن / با همه کرّ و بیانِ عالَمِ بالا
سعدی از آنجا که فهمِ اوست سخن گفت / ورنه ، کمال تو ، وهم کی رسد آنجا ؟
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

هاویر

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
شناسه کاربر
185
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-02
آخرین بازدید
موضوعات
378
نوشته‌ها
1,696
راه‌حل‌ها
3
پسندها
12,446
امتیازها
639
سن
20
محل سکونت
باشگاه پنج صبحی ها

  • #3
اولِ دفتر به نامِ ایزدِ دانا / صانعِ پروردگار ، حیِ توانا


آغاز دفتر به نام خداوندی که آفرینندۀ پرورانده و دانای همواره زنده و لایزال است .


دفتر = کتاب و دیوان
صانع = نامی از نامهای خداوند متعال ، آفریننده
حی = نامی از نامهای خداوند متعال ، زندۀ همیشه
ایزد = در دین زرتشتی به معنی فرشته و در زبان فارسی دری به معنی خدا و آفریدگار است

اکبر و اعظم ، خدای عالَم و آدم / صورتِ خوب آفرید و سیرت زیبا


به نام خداوندی مهتر و بزرگوارتر ، آفریدگار گیتی و انسان ، که بیرون و ظاهر را پسندیده و درون و باطن را نیکو آفرید .


اکبر = مهتر و بزرگتر
اعظم = بزرگوارتر

از درِ بخشندگی و بنده نوازی / مرغ ، هوا را نصیب و ماهی ، دریا

از رهگذر داد و دهش خویش ، بهره و نصیب مرغ هوا و ماهی دریا را می رساند .


از درِ = از راهِ ، از طریقِ

قسمتِ خود می خورند مُنعِم و درویش / روزیِ خود می بَرند پشّه و عنقا

توانگر و درویش ، هر یک به بهرۀ خویش دست می یازند و پشّه ، ناتوان ترین حشره و عنقا ، تندپروازترین و قدرت مندترین پرنده ، هر کدام رزقِ مقسوم خود را می خورند . یعنی روزی مقدّر است .


قسمت = بهره و نصیب
منعم = مال دار و توانگر
درویش= فقیر و تهی دست
عنقا = سیمرغ ، پرنده ای است افسانه ای که در داستانهای ملی ایران بر کوه البرز می زیست ولی برخی متون محلِ آن را کوهِ قاف نوشته اند ( فرهنگ اشارات )
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

هاویر

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
شناسه کاربر
185
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-02
آخرین بازدید
موضوعات
378
نوشته‌ها
1,696
راه‌حل‌ها
3
پسندها
12,446
امتیازها
639
سن
20
محل سکونت
باشگاه پنج صبحی ها

  • #4
حاجتِ موری به علمِ غیب بداند / در بُنِ چاهی به زیرِ صَخرۀ صَمّا

خداوند از طریق آگاهی بر نهانی ها ، بر نیاز موری که در قعر چاهی و در زیر صخره ای سخت و درشت زندگی می کند ، آگاهی دارد

علم غیب = علم پنهان ، علمی که از مردم پنهان باشد
صخرۀ صمّا = سنگ بزرگ سخت

جانور از نُطفه می کند ، شکر از نی / برگِ تر از چوبِ خشک و ، چشمه ز خارا


او با توانایی خویش نطفه را به موجودی زنده تبدیل می کند و از نی ، شکر می آفریند و بر چوب خشک درختان برگ تر و تازه می رویاند .


کردن = آفریدن
تر = تازه و سرسبز
خارا = نوعی سنگِ سخت و سیاه که مظهر سرسختی و نفوذناپذیری است

اشاره است به چشمه هایی که با ضربات عصای موسی بر سنگ خارا جوشیدن گرفت .

شربتِ نوش آفرید از مگسِ نحل / نخلِ تناور کند ز دانه خرما

زنبور عسل را به ایجاد عسل شیرین وامی دارد و دانه کوچک خرما را به نخلی تنومند مبدل می سازد .


نوش = شهد و عسل و کلا هر چیز شیرین
مگسِ نحل = زنبور عسل
تناور = تنومند و قوی چثه

از همگان بی نیاز و بر همه مشفق / از همه عالم نهان و بر همه پیدا

خداوند به هیچ آفریده ای نیازمند نیست و بر همگان دل می سوزاند . در عین پنهان بودن از دید آدمیان ، در دلِ همگان حضور دارد .

مشفق = مهربان و خیرخواه

پرتوِ نورِ سُرادِقاتِ جلالش / از عظمت ، ماورای فکرتِ دانا

تاب و روشنایی سراپردۀ بزرگی او ، آنچنان سترگ و خیره کننده است که اندیشه دانایان بدان راه نمی یابد و درک ، آن را برنمی تابد

پرتو = فروغ و روشنایی
سرادقات = سراپرده ها ، خیمه ها
جلال = بزرگی و شکوه
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

هاویر

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
شناسه کاربر
185
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-02
آخرین بازدید
موضوعات
378
نوشته‌ها
1,696
راه‌حل‌ها
3
پسندها
12,446
امتیازها
639
سن
20
محل سکونت
باشگاه پنج صبحی ها

  • #5
خود نه زبان در دهانِ عارفِ مدهوش / حمد و ثنا می کند ، که موی ، بر اعضا

تنها زبان عارفِ سرگشته و حیران نیست که او را می ستاید بلکه هر مویی که بر عضوی رُسته ، زبانی است برای ستایش او .

عارف = دانا و شناسنده
مدهوش = م**س.ت و بی خود ، سرگشته و حیران
که = حرف ربط است ، بلکه

هر که نداند سپاسِ نعمتِ امروز / حیف خورد بر نصیبِ رحمتِ فردا

هر کس سپاسگزار نعمت دنیایی خویش نباشد . از بهره های اخروی بی نصیب می ماند و بر بی بهرگی خویش حسرت خواهد خورد.

حیف خوردن = دریغ و افسوس خوردن

بار خدایا مُهیمنی و مُدَبّر / وز همه عیبی مقدّس و مُبَرّا

پروردگارا ، تو آدمیان را از ترس در امان می داری و چاره گر و کارساز امور ایشان هستی . از تمام نقص ها منزهی و تهمت کاستی بر تو روا نیست .

بار = کوتاه شده باری ، به معنی بزرگی و رفعت و شوکت باشد که به خداوند عالم نسبت کنند ، آفریننده ، خالق ( فرهنگ معین
بار خدایا = ای خدای بزرگ
مهیمن = نامی از نامهای خداوند متعال ، ایمن کننده از خوف ، مهربان
مدبر = صاحب تدبیر ، چاره گر و کارساز
مقدس = پاک و منزه
مُبرّا = پاک و دور شده

ما نتوانیم حقِ حمدِ تو گفتن / با همه کَرّ و بیانِ عالَمِ بالا

خدایا ، ما به اتفاق تمام فرشتگان مقرب جهان برین توانایی آن را نداریم که تو را آنچنان که در خور توست ، سپاس گوییم

کرّ و بیان = جمع کروبی ، فرشتگان مقرب
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

هاویر

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
شناسه کاربر
185
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-02
آخرین بازدید
موضوعات
378
نوشته‌ها
1,696
راه‌حل‌ها
3
پسندها
12,446
امتیازها
639
سن
20
محل سکونت
باشگاه پنج صبحی ها

  • #6
سعدی از آنجا که فهمِ اوست سخن گفت / ورنه کمال تو ، وهم کی رسد آنجا ؟

سعدی به قدر فهم خود در باب تو سخن گفت و گرنه حتی نیروی واهمۀ بشری هم قادر به درک کمال تو نیست .

وهم = خیال و قوۀ ادراک
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین