پیش از آنکه به
نقد و بررسی بازی بلاداستیند بپردازیم، بیاید ببینیم اصلاً چرا ایگاراشی انقدر فرد مهمی است و چرا انقدر همه از او توقع زیادی دارند؟ همانطور که پیش از این گفتیم، ایگاراشی خالق بازیهای کسلوینیا نبوده است و جایی در میانهی راه به سایر اعضای تیم پیوسته است. در زمان ساخت نسخه سیمفونی، کارگردان نسخههای پیشین بازی یعنی تورو هاگیهارا، بخش عظیمی از کار ساخت و
طراحی مراحل بازی را بر عهدهی کوجی ایگاراشی میگذارد. به این ترتیب ایگاراشی در شکل و شمایل آشنای بازیهای کسلوینیا که تا آن روز تنها یک پلتفرمر ساده بودند، تغییراتی اساسی ایجاد میکند. ایگاراشی قصد داشت بازیای طولانی بسازد که به این زودیها تمام نشود و بازیکنان بتوانند مدت زمان بیشتری از آن لـ*ـذت ببرند. برای همین سازندگان هم لوکیشن بازی را قصری بزرگ و پیچ در پیچ
طراحی میکنند و برای بازیکنانی که خوب گوشه و کنار این محیط گیجکننده را میگشتند، پاداشهای جالبی هم در نظر گرفته بودند! البته که ایگاراشی قصد نداشت سبک مبارزاتی بازی را کاملاً تغییر دهد. از آنجایی که حالا دیگر با نقشه وسیعتری روبهرو بودیم، دیگر منطقی نبود که دشمنان بازی هم به همان سختی و چالش برانگیزی نسخههای پیشین کسلوینیا باشند. به همین دلیل ایگاراشی تصمیم میگیرد برای سادهتر کردن بازی، المانهای RPG هم به بازی اضافه کند. به این ترتیب بازیکنان حین پیشروی در بازی دائم لولآپ میشدند و قدرت مبارزات و دفاع بیشتری بهدست میآوردند. درکنار اینها بازیکنان به انواع و اقسام طلسمها، سلاحها، سپرها و آیتمهای بسیار دیگری نیز مجهر میشدند تا پیشروی در بازی به کار سادهتری برایشان تبدیل شود. درواقع قصد اصلی ایگاراشی ساخت بازیای بود که برای گیمرهای معمولی هم قابلتجربه و لـ*ـذتبخش باشد. درنهایت تمام این نوآوریها به ساخت بازیای منجر میشود که سبکی جدید را در دنیای گیم از خود بر جای میگذارد: سبک مترویدوینیا.
این مقدمات طولانی را گفتم تا ببینید چرا آنقدر همه انتظار این بازی را میکشیدند و چرا باید توقعاتمان تا به این حد از بلاداستیند بالا باشد. بازی «سیمفونی آو دِ نایت» یکی از بهترین و ماندگارترین بازیهای تاریخ به حساب میآید و بالطبع انتظارات از خالق این اثر هم به همان نسبت بالا میرود. اما حالا بیاید نگاهی داشته باشیم به جدیدترین ساختهی ایگاراشی و ببینیم این انتظارات تا چه حد برآورده شده است.
داستان بازی بلاداستیند در اوایل قرن نوزدهم میلادی جریان دارد و سرگذشت دختر جوانی به نام میریام را در دنیایی آشنا، به سبک و سیاق دنیاهای گوتیک و تیره و تاریک کسلوینیا روایت میکند. در آن سالها، اعضای
انجمن کیمیاگران میریام را که یک دختر یتیم و تنها بود، به عضویت خود در میآورند تا از او برای آزمایش تاثیرات «کریستالهای حامل نیروهای شیطانی» استفاده کنند. این کریستالها که در دنیای بازی با نام «شارد» شناخته میشوند، درواقع اجسامی بلوری بودند که پس از وارد شدن به بدن میزبان، قدرتها و تواناییهای بسیاری به او میبخشیدند. به کسانی که بدنهاش حامل نیروی شارد بود، «شاردبندر» میگفتند و به همین ترتیب میریام هم یک شاردبندر محسوب میشد. هرچند وارد کردن این نیروهای شیطانی به بدن عواقبی نیز برای مصرفکننده به همراه داشت. در گذر زمان، سطح بدن شاردبندرها حالت بلوری پیدا میکرد، انگار که تکههای شکسته از کریستال وارد شده به بدن آنها روی پوستشان به نمایش در آمده باشد.
این روند آزمایشها معمولاً تا جایی ادامه پیدا میکرد تا بدن میزبان بهطور کامل به مصرف برسد و از نیروی شاردها اشباع شود. دراینمیان میریام پی به اهداف پلید
انجمن میبرد و از آنجایی که میترسید دیگر کار از کار گذشته باشد و وجوه انسانی خود را بهطور کامل از دست داده باشد، به یکی دیگر از شاردبندرها، فردی به نام جیبل پناه میبرد. جیبل از او میخواهد که هرگز امید خودش را از دست ندهد و تسلیم نیروهای شیطانی نشود. از طرفی دیگر در همان سالها، انقلابی صنعتی در حال شکل گیری بود که سود و منفعت
انجمن کیمیاگری را بهشدت به خطر میانداخت. ملت دیگر علاقهای به استفاده از شاردها نداشتند و بیشتر به خرید کالاهای مادی روی آورده بودند. برای جلوگیری از ضرردهی، اعضای این
انجمن تصمیم میگیرند با قربانی کردن شاردبندرها، نیروهای جهنمی را به دنیا احضار کنند تا باری دیگر نیاز به شارد و استفاده از قدرتهای جادویی در جامعه ایجاد شود. این پروژه که ابتدا قرار بود تنها ترس و وحشتی در جامعه ایجاد کند، درنهایت از کنترل اعضای
انجمن خارج میشود تا جایی که نیروهای شیطانی دنیا را تحت سلطه خود در میآورند. طی این حادثه، تمامی شاردبندرها غیر از جیبل و میریام قربانی میشوند. جیبل تنها شاردبندری بود که موفق به فرار میشود و میریام نیز که طی یک حادثه به خوابی عمیق فرو رفته بود، از مهلکه جان سالم به در میبرد.
بازی درست ده سال بعد از این واقعه آغاز میشود. میریام که تازه از خوابی طولانی بیدار شده، به سرعت متوجه میشود نهتنها هنوز نیروهای اهریمنی در سطح زمین در حال جولان دادن هستند، بلکه فرماندهی آنها را نیز دوست و یار قدیمیاش یعنی جیبل بر عهده گرفته است.
گویا در مدت غیبت میریام، جیبل اعضای باقی مانده از
انجمن کیمیاگری را کشته و حالا هم برای خود قصر باشکوهی راه انداخته است و از آنجا نیروهای شیطانی را هدایت و فرماندهی میکند. حالا کار اصلی ما در این بازی، مبارزه با جیبل و پاک کردن زمین از اهریمنان جهنمی است. برای انجام این وظیفهی خطیر اما بازی چند یار و همراه نیز در اختیارمان قرار داده است. در همان ابتدا با کاراکتری به نام یوهانس آشنا میشویم؛ یک شیمیدان تازهکار که به ما در ترکیب مواد مختلف و ساخت آیتمهای مورد نیاز و نیز ارتقای سلاحها و تجهیزاتمان یاری میرساند. از طرف دیگر دومینیک را داریم، زنی جوان که او نیز با خرید و فروش آیتمهای مختلف بخش دیگری از مایحتاج ما را تأمین خواهد کرد. غیر از این دو کاراکتر اصلی، با تعدادی کاراکتر فرعی نیز برخورد میکنیم که هر کدام داستانی مجزا برای خود دارند و به نحوی به ما در پیشبرد بازی یاری میرسانند.
بازی بهقدری در دادن تجیهزات و نیروهای مختلف و نیز لول آپ کردن بازیکن و تواناییهایش حسابشده کار کرده است که به هیچوجه برای پیشروی در بازی، کمبودی در میزان نیرو و توانایی احساس نخواهید کرد
متاسفانه یکی از مشکلات این بازی همین کاراکترهای فرعی هستند که قرار است نقش سایدکوئست را برایمان ایفا کنند. تعداد این کاراکترها به نسبت دنیای وسیعی که بازی در اختیارمان قرار میدهد بسیار کم است و از آنجایی که بازیکن برای پیشبرد بازی به هیچ یک از آیتمهای ارائه شده در این سایدکوئستها نیاز حیاتی ندارد، به این ترتیب طولی نمیکشد که مأموریتهای فرعی بازی جذابیت اولیه خود را از دست میدهند و تکراری میشوند. این مشکل البته گریبانگیر سیستم کرفتینگ و فروشگاه بازی هم شده است. در قسمت فروشگاه بازی که همانطور گفتیم توسط دومینیک اداره میشود، آیتمهای بسیاری از انواع و اقسام سلاحها و تجهیزات گرفته تا لباسها، اکسسوریها و نیز غذا و اکسیرهای مختلف در دسترس است که برای استفاده از آنها باید پول رایج در بازی را خرج کنید. اما درنهایت برای پیشروی در بازی، غیر از چند مورد معدود، به باقی آیتمها نیاز چندانی پیدا نخواهید کرد. بخش کرفتینگ بازی اما بخش پیچیدهتری است. در این قسمت میتوانید با ترکیب مواد اولیهای که در بازی بهدست آوردهاید یا ازطریق فروشگاه خریداری کردهاید، آیتمهای جدیدی بسازید. منتها به دست آوردن متریال لازم برای ترکیب و درنهایت بهدست آوردن آیتم مورد نظر به قدری سخت است و بازی هم به قدری در دادن مواد و متریال اولیه خسیس است که طولی نمیکشد به این نتیجه میرسید بهتر است پول کالا را پرداخته و آن را از فروشگاه تهیه کنید. یا آنقدری صبر کنید تا بازی خودش آیتم مشابهای را در مسیرتان قرار دهد.