بحث و گفتگو این هم شد رمان...؟

[*dream_writer*]

چرا دختره باید یه اکیپ دوست داشته باشه که همیشه به هم فحش بدن جهت شوخی و همدیگرو اذیت کنن و با هم قرار بیرون رفتن بذارن؟ 😐
اینم شد رمان=/؟

 

[N.G]

شب خواستگاری دختره مظلوم و پسر خشن دختره نمی خواد قبول کنه اما پسره که استاده ذهن خوانیه ذهنشو می خونه و با یه اخم (فقططططط یک اخم) اجازه نمی ده دختره نه بگه =_=
اینم شد رمان=/؟

 

[N.G]

رمانای فانتزی اینجوری شروع میشن که
دختره یه شب با کلی رویا می خوابه و فردا توی رویاش از خواب بیدار میشه =|
اینم شد رمان=/؟

 

[ARA.O.O]

دختره توی موقعیت مزاحمت یک ناشناس قرار می‌‌گیره و شخصیت اصلی پسر دقیقا اون لحظه میشه فرشته‌‌ی نجاتش و از اونجا عشقشون جرقه می‌‌خوره=/
اینم شد رمان؟

 

[*dream_writer*]

رمانای فانتزی اینجوری شروع میشن که
دختره یه شب با کلی رویا می خوابه و فردا توی رویاش از خواب بیدار میشه =|
اینم شد رمان=/؟

یام اینجوری که دختره اومده روی زمین زندگی میکنه اما در اصل یه شخص مهم توی یه سرزمین دیگه است که مادر پدرش مردن
اینم شد رمان؟ 😐

 

[ARA.O.O]

دختره توی شونزده سالگی صدتا کمربند مشکی انواع ورزش‌‌های رزمی رو داره و جهشی هم خونده=/
اینم شد رمان؟/=

 

[ARA.O.O]

توی رمان فانتزی، پسره یه خون آشام خفن و ترسناکه و دختره زیر سلطه‌‌اش، اما عاشق هم میشن=/
اینم شد رمان؟=/

 

[N.G]

همه پسرا تو رمان یا یه شرکت دارن با یه ملیون شعبه حتی تو مریخ =_= یا دکتر جراح مغز و اعصابن اونم تو سن بیست و پنج سالگی =|
اینم شد رمان =/؟

 

[ARA.O.O]

توی رمان‌‌های پلیسی، پسره خلافکار مطلق و کاملاً حرفه‌‌ایه، آخرش برای دختره خلاف و میذاره کنار و فقط هم دلش برای اون دختره میسوزه=/
اینم شد رمان؟=|

 

[ARA.O.O]

پسر روانشناسه و عاشق دختری میشه که بیمارش بوده=/
اینم شد رمان؟=|