بحث و گفتگو این هم شد رمان...؟

[N.G]

سلام رمانیکیا روزگارتون به خیر و خوشی.

این تاپیک برای این ساخته شده که کلیشه های رمان ها توش جمع بشه و البته طنز باشه.
اینطور یه نویسنده عزیز وقتی کارش به تازگی شروع میکنه می تونه بفهمه چه جریاناتی توی رمان کلیشه ای شدن.


فقط!!!!!!!!!! این تاپیک دوتا قانون داره

1. خواهشا پیام همدیگه رو رپلای نزنید. *وااااااااااای راست میگی* *آخ انقدررررررررر حق نگو* جاش تو چت باکسه
پس نظم تاپیک رو حفظ کنید.

2. ممنوعه بی ممنوعه از کلیشه های ممنوعه دار نام نبرید با تشکر.

N.G​

 

[N.G]

یعنی حتما باید به خط آخر رمان برسه تا شخصیت ها عاشق هم بشن
اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

همیشه یه پسر زورگو و خشک و خشن در برابر یه دختر شر و شیطون و مهربون قرار میگیره
اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

وقتی پسره یه طوریش میشه و دختره میخواد بره بیمارستان پیشش تصادف میکنه و اونایی که می رسوننش به بیمارستان دقیقا میرن همون بیمارستانی که پسره بستری شده =|
اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

یکی از شخصیت های اصلی همیشه چشم خاکستریه =_=
بدن روی فرم و بدون یه گرم چربی اضافه
اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

دقیقا همون دوتا دختر و پسری که اول رمان سایه همدیگه رو تیر بارون می کنن آخر رمان عاشق هم میشن

اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

منشی شرکت همیشه به اندازه شب عروسیش آرایش میکنه و از دختر داستان هم متنفره =_=
اینم شد رمان؟

 

[N.G]

پسره تو سن خیلی پایین سرگرد و سروانه =_=
اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

دختر داستان اصلا قدرت استنتاج نداره و کلا مغزش تعطیله جوری که تا حلقه رو نگیرن جلوش نمی فهمه عاشقش شدن =_=
اینم شد رمان =/؟

 

[N.G]

دختره بدون اینکه بدونه زندگیش وارد جریان پلیسی میشه
و بدون اینکه کوچک ترین آموزشی دیده باشه به بهترین نحو کلی ماموریت پشت سر میذاره =_=
اینم شد رمان =/؟