همیشه وقتی میرن ویلا شمال همه زوجن جز دختر و پسر شخصیت اصلی واسه همین مجبورررررر میشن یه جا بخوابن =_= اصلا هم توی اون خونه جای دیگه ای برای خواب نیست باید پیش هم بخوابن صبحم که پا میشن دست این تو حلق اونه =_= اسلامم هیچ
همیشه دختره سر صب پامیشه با موهای افشون میگه کی حوصله داره از پله ها بره پایین بعد از پله های ویلای دوبلکس سر میخوره غافل از اینکه شخصیت اصلی پسر هم خیلیییییی اتفاقی پایین پله ها منتظرشه =_=
اینم شد رمان=/؟
همیشه دختر داستان وقتی صبح میخواد بره دانشگاه پر انرژی به همه سلام و صبح به خیر میگه همه هم جوابشو میدن =|
فقط منم که صبا مثل قاتلا به بقیه نگاه می کنم =_=
اینم شد رمان =/؟