. . .

در دست اقدام اشعار«مارلبرو»

تالار اشعار کاربران
نام شعر: مارلبرو
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
مقدمه:
یادت همانند سیگارم
سخت است که او را ترک کنم!
هر گاه، پک سیگارم را
در دستانم می‌گیرم.
گویی یادت، آتش به جانم
می‌زند.
گویی، زمانی که
سیگارم روشن می‌شود
یادت مرا
از خود، بی‌خود می‌کند.
به پک خالیِ سیگار
چشم می‌دوزم.
آری!
آخرین سیگار هم
به یادت ته گرفت!
 

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
870
پسندها
7,357
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
سلام خدمت شاعر گرامی؛ متشکریم از انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار قافیه و ردیف‌ شعرهایتان!​

لطفا قبل از تایپ اشعارتان قوانین زیر را با دقت مطالعه بفرمایید:​

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.​

پس از ارسال حداقل دوازده پارت از مجموعه شعر، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

پس از اتمام تایپ مجموعه شعر، در تاپیک زیر اعلام کنید.​

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.​

پس از اتمام رصد، برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.​

متشکریم از همکاری شما با انجمن رمانیک!​

با آرزوی موفقیت‌های روز افزون شما
|کادر مدیریت انجمن رمانیک|
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #3
سیگار کشیدن در گوشه‌ترین جای کافه
یا در بالکن، آن هم به یاد تو
می‌ارزد، چند پاکت سیگار
در دستانم، از شدت خشم، مچاله شده‌اند
نگاهی به پک سیگارِ تمام شده می‌اندازم
حال باید جای سیگارم، هم آتش بگیرم
و هم دود و هم خاکستر شوم
و این، اگر به‌خاطر تو باشد
می‌ارزد
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #4
بیا رخ بنمای، گذری بر دلِ ما کن
بیا، با یک پکِ سیگار لبخند، بر لبانم
طرح بزن
یک نخِ سیگار را
بر روی لبانم بگذار
با فندکت آن را، روشن کن
بگذار؛ این لحظه‌ی شیرین
همیشه، در ذهن خسته‌ام
باقی بماند!
بگذار فقط آن شب
آن لحظه را، خاطره‌سازی کنیم.
بگذار من، ماهرترین عکاسِ شهر شوم
بگذار زمانی که دودِ سیگارم را
به ریه‌هایم می‌فرستم. خنده‌هایت
زیباترین لحظه‌ها را، به رخم بکشاند!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #5
طبیبم باش، برایم
پیچِ موهایت را بپیچ
جایِ سیگار، برایم ل*ب‌هایت را
تجویز کن، جای سرم
آغوشت را، برایم تجویز کن
آغوشت حس التیام‌بخشی را
به تن و روحِ خسته‌ام، تزریق می‌کند
برایم جای دارو، دستانت را تجویز کن
باور کن این چیزها
برای من، خودِ داروست!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #6
دستانم را رها مکن
پیش خود بپندار که
این اتفاق، اتفاقِ ساده‌ای نیست!
نمی‌خواهم زمانی که، دستانم را
رها کردی، در قعر دره سقوطم را
ببینی!
اگر روزی فرا برسد؛ که دستانم را
رها کرده‌ای، بپندار که لیلی‌ات
از قعر دره، سقوط کرده است
آن‌گاه اگر، زنده یا مرده‌ام
برایت اهمیت داشت
خودت را از قعر دره
به سوی من و پرتگاه
رها کن
آن‌گاه زنده یا مرده‌ام‌ را
با چشمانِ زیبایت خواهی دید
ای مجنون‌تر از فرهاد!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #7
گویی زیباترین لبخندهای شهر
جایِ سیگار، مهمانِ ل*ب‌هایِ سرخِ تو باشد
زیباترین خنده‌هایِ شهر، همانند گلی سرخ
رویِ گونه‌هایِ سردت بدل شود!
زیباترین شعرهای جهان را
به عشقِ تو با قلمی که گویی تو
برایم خریده‌ای بنویسم!
رویایِ شب زنده‌داری‌ام، در طلوع آفتاب
به وقوع بپیوندد
روزی بر گریه‌هایمان، خواهیم‌ خندید!
آن روز که ما هم آغوشیم
و طلوع و غروبِ خورشید
به رویاهایش سفر کرده
و به خوابِ ابدی‌اش رفته است!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #8
زمانی که بال‌هایم شکسته بود
به من پر و بال، دادی
میانِ ناامیدی‌هایم به من، امید بخشیدی
میانِ غم‌هایم شادی‌هایت را
با من تقسیم کردی
میان بیداری‌هایت برای من لالایی خواندی
میان دردهایم، برایم مسکن بودی
میان حس‌های بدم به من و تن خسته‌ام
آرامش بخشیدی، تو همانند یک نخ سیگار می‌مانی
همان‌قدر شیرین، همان‌قدر پر آرامش
همان‌قدر غمگین، همان‌قدر محکم
اما سیگار دود می‌شود، می‌رود هوا
اما‌ تو هرگز هیچ‌گاه برای من
تمام نخواهی شد
تو همیشه در دلم فرمان‌روایی می‌کنی
و همانند سیگارهایم، حال بدم را
درمان می‌کنی!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #9
پکِ سیگارم با یادِ تو
در یک دقیقه خالی می‌شود
دیگر اینک، اثری از آن زنی که
به یادت می‌گریست نیست
دیگر به یادت سیگارش روشن نمی‌شود
و سیگارش ته نمی‌‌گیرد
دیگر باید به خواب‌هایت و خدایت التماس کنی
تا به یادت یک کام از سیگارش بگیرد
و یک قطره اشک، از گوشه‌ی چشمش بچکد
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #10
زمانی که از سیگارم یک کام می‌گیرم
نگاهم از آینه فرو می‌ریزد
نگاهم به ساحل کوچکی بدل می‌شود
در آن ساحل دستان بی‌جانم
دستان کورمالت را آهسته می‌گیرد
و آ*غ*و*ش سردم با تمامِ وجود
عطر پیراهنت را به مشامش می‌کشد
و پرندگان آوازی دل‌نشین سر می‌دهند
اما من در خیالات توام
دیگر سیگارم ته می‌کشد
و یاد تو، همانند آتش
تن مرا کم‌کم، می‌سوزاند
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین