. . .

در دست اقدام اشعار«مارلبرو»

تالار اشعار کاربران
نام شعر: مارلبرو
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
مقدمه:
یادت همانند سیگارم
سخت است که او را ترک کنم!
هر گاه، پک سیگارم را
در دستانم می‌گیرم.
گویی یادت، آتش به جانم
می‌زند.
گویی، زمانی که
سیگارم روشن می‌شود
یادت مرا
از خود، بی‌خود می‌کند.
به پک خالیِ سیگار
چشم می‌دوزم.
آری!
آخرین سیگار هم
به یادت ته گرفت!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #11
تو گویی، یک قدم جلوتر از منی
دلم از نبودنت پر است
جوری پر است که حتی
یک پک سیگار هم آرامم نمی‌کند
هر روز، خاطرات‌های‌مان را الک می‌کنم
در آن الک جز نبودنِ تو چیزی باقی نمی‌ماند!
من آن کوه سنگ صبور می‌شوم
و به پای تو، تا ابد و یک روز می‌مانم
و تو آن روز خوبی می‌شوی که هرگز
حتی به خواب‌هایم هم نمی‌آیی
بی‌تو
تمام لحظه‌هاتم، تمام روزهایم
تمام ماه‌هایم، رنگ پاییز
و رنگ شب‌اند
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #12
باران، پشت پنجره‌ی اتاقم ایستاده است
یک ریز مرا، نظاره می‌کند
شاید هم از تماشای من، چشمانش خیس شده است
یادت نگذاشته است، جهان را ترک کنم
در سی*ن*ه‌ام قلب فرسوده و شکسته‌ای دارم
نمی‌توانم خاطرات را با قلب فرسوده‌ام، پس بزنم
 خاطرات‌های با تو آن‌قدر شیرین است
که فراموش کردنِ آن سخت محال است
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #13
فراموش که می‌شوم
بدون بغض و گریه
بدون آه و حسرت
بدون داد و فریاد
سیگاری را بر روی لبان کبودم می‌گذارم
و کام‌کامِ آن را
با تمام دردهایم، به ریه‌هایم می‌فرستم
این مورفین من است
من با کام‌کام‌های سیگار، آرام می‌شوم
بغض چه است؟
گریه غریب‌ترین چیزی‌ست
که هرگز نمی‌خواهم با او آشنا شوم
بعد از تو سیگار تنها چیزی‌ست
که او را فراموش نخواهم کرد
دستانش را در دستانم می‌گذارد
و مرا آرام می‌کند!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #14
خاطره‌هایت
هرگز از ذهنم پاک نمی‌شوند
حتی کم‌رنگ هم نمی‌شوند
شاید با کام‌های سیگارم
به گوشه‌ترین جایِ مغزم آوار شوند
اما هیچ‌گاه از ذهنم
پاک نخواهند شد!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #15
به نبودن‌ها عادت می‌کنم
اما فراموش نه
سیگار باعث می‌شود
دردهایم را باری دیگر، تحمل کنم
خاطره‌ها را مرور کنم
اما هرگز نمی‌گذارد بدی‌‌ها را
به فراموشی بسپارم
خوبی‌ها یک بار اما بدی‌ها
هزاران بار، در ذهنم مرور می‌شوند!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #16
حتی نمی‌توانم ذره‌ای از تو
حتی نیمی از خاطراتت را فراموش کنم
اشتباه نیست
من برای عاشق شدنِ تو،
 از چشمانت شروع کردم
اما برای فراموشی‌ات به سیگار عادت نکردم!
من هنوز هم، به یاد آن چشم‌ها
نخ به نخ
 سیگارم را روشن می‌کنم
و به یاد همان چشمانت
سیگارم ته می‌گیرد و پک سیگارم تمام می‌شود!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #17
خود را فراموش می‌کنم
اما تو را هرگز
دلم سراغت را، گاه و بی‌گاه می‌گیرد
 دل است دیگر، عقل که ندارد
گاه می‌گیرد
گاه تو را می‌خواهد
و گاه تو که نیستی
سیگار فقط آرامَش می‌کند!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #18
به گفته‌ی مادربزرگم
این همه سیگار کشیدن
چه نفعی برای تو دارد؟
نخ‌نخِ سیگار بهمنت
که می‌گویی دمش گرم آرامم می‌کند!
در عوض، روزی تو را خواهد کشت
اما مگر می‌شود، او را رها کرد؟
او نیمه‌ی دیگر جانم است
سیگار بهمن را می‌گویم!
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #19
روزی لای انگشتانم را
دستان تو پُر می‌کرد
حال کجایی؟
روزی رسیده است که
لای انگشتانم را
نخ‌نخِ سیگارِ بهمن
پُر کرده است
 

ARNICA

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5911
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-18
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
21
پسندها
61
امتیازها
33

  • #20
این روزها
رفاقتم را با دودِ سیگار
محکم‌ و پایدارتر کرده‌ام
او به ل*ب‌های من
و من به کام‌های او
هر دو به هم
وابستگی بیش از حد پیدا کرده‌ایم!
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین