- شناسه کاربر
- 4262
- تاریخ ثبتنام
- 2023-02-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 17
- نوشتهها
- 50
- پسندها
- 56
- امتیازها
- 53
زاویه دید در رماننویسی
داستان را چه کسی تعریف میکند؟
این سادهترین تعریف از زاویه دید است.
صدای گویندۀ داستان یعنی زاویه دید. زاویه دید به خواننده نشان میدهد که چه کسی و از چه زاویهای داستان را برای او تعریف میکند.
با عوض شدن راوی خیلی از اتفاقات داستان تغییر خواهد کرد پس انتخاب زاویه دید بسیار مهم است.
در کل سه راوی داریم:
من یا راوی اولشخص
تو یا راوی دومشخص
او یا راوی سوم شخص
همینجا لازم است بگوییم که شما میتوانید در داستان از چند زاویه دید استفاده کنید؛ مثلاً میتوانید چند «من» یا اولشخص داشته باشید و به همین ترتیب میتوانید چند «او» یا سوم شخص در داستان بگنجانید.
دانای کل، زاویه دیدی است که در داستانهای قدیمیتر بسیار رواج داشت.
دانای کل در حکم یک نقال است که بهجای همه حرف میزند و هر شخصیت را عمیقاً میکاود.
این راوی با دستی کاملاً باز به همه جای داستان و به همۀ احساسات شخصیتها دسترسی دارد و میتواند بهجای همۀ آنها حرف بزند و بیندیشد. امروز هم راوی دانای کل داریم اما نه بهاندازۀ قبل.
زاویه دید دانای کل را میشود بهصورت تلفیقی با دیگر زاویه دیدها استفاده کرد. بهعنوانمثال در زاویه دید «او» ممکن است نشود در همۀ صحنهها وارد شد یا همۀ احساسات دور و نزدیک را تشریح کرد. اینجا دانای کل به کمک میآید و تصویری کلی از داستان را ارائه میدهد.
زاویه دید «او» راحتترین شیوۀ تعریف کردن داستان است. وقتی محور اصلی انجمن رمان نویسی رمانیک نفر باشد معمولاً از این زاویه دید استفاده میشود. خصوصاً برای نویسندههای نوپا توصیه میشود که از این زاویه دید استفاده کنند.
همانطور که گفتیم میتوانید از چند «او» یا سوم شخص چندگانه استفاده کنید.
اگر تعریف داستان را به کسی از خودِ داستان بسپاریم از زاویه دید «من» استفاده کردهایم.
البته این زاویه دید محدودیتهایی دارد؛ مثلاً برای بیان احساساتش نمیتواند با صداقت تمام به ذهن خوانده نفوذ کند. چون شخصیت خودش دارد همهچیز را تعریف میکند، ممکن است خواننده به او اعتماد نکند. بازهم اینجاست که چندگانگی در زاویه دید به کمک نویسنده میآید. نویسنده میتواند از طریق زاویه دیدی متفاوت، از احساسات شخصیت موردنظر حرف بزند.
مثلاً شما میتوانید در هر فصل از رمان از یک «من» جدید استفاده کنید؛ یعنی هر فصل را با یکی از شخصیتهای رمان آغاز کنید و بلندگو را به دست شخصیتهای مختلف رمان بدهید.
این اتفاقی است که در رمان ملت عشق نوشتۀ الیف شافاک افتاده است. نویسنده در بسیاری از فصلها، زاویه دید را تغییر میدهد و بلندگوی داستانگویی را به دست یکی از شخصیتها میدهد تا او توصیف کند و احساسات رمان را شرح دهد.
اگر فیلم راشومون را دیده باشید متوجه میشوید که تغییر زاویه دید چه کاربردی دارد.
هرکسی از منظر خودش به موضوعی که وجود دارد نگاه میکند. ممکن است این نگاه درست یا غلط باشد. چیزی که وجود دارد این است که نویسنده باید انعطاف لازم را داشته باشد و اینقدر فضا را خوب ایجاد کند تا خواننده بتواند از زوایای مختلف، اتفاقی واحد را ببیند.
نوشتن رمان با زاویه دید «تو» واقعاً مشکل است و عموماً از این زاویه دید برای نوشتن داستانهای کوتاه استفاده میشود.
بسیار پیشآمده است که رمان نویسان از یک زاویه دید استفاده کرده باشند و وقتی رمان پیش میرود متوجه شوند که آنچه میخواهند بگویند با این زاویه دید جواب نمیدهد. پس به تغییر زاویه دید دست میزنند. این کاری است که شاید لازم باشد شما هم انجامش دهید.
داستان را چه کسی تعریف میکند؟
این سادهترین تعریف از زاویه دید است.
صدای گویندۀ داستان یعنی زاویه دید. زاویه دید به خواننده نشان میدهد که چه کسی و از چه زاویهای داستان را برای او تعریف میکند.
با عوض شدن راوی خیلی از اتفاقات داستان تغییر خواهد کرد پس انتخاب زاویه دید بسیار مهم است.
در کل سه راوی داریم:
من یا راوی اولشخص
تو یا راوی دومشخص
او یا راوی سوم شخص
همینجا لازم است بگوییم که شما میتوانید در داستان از چند زاویه دید استفاده کنید؛ مثلاً میتوانید چند «من» یا اولشخص داشته باشید و به همین ترتیب میتوانید چند «او» یا سوم شخص در داستان بگنجانید.
دانای کل، زاویه دیدی است که در داستانهای قدیمیتر بسیار رواج داشت.
دانای کل در حکم یک نقال است که بهجای همه حرف میزند و هر شخصیت را عمیقاً میکاود.
این راوی با دستی کاملاً باز به همه جای داستان و به همۀ احساسات شخصیتها دسترسی دارد و میتواند بهجای همۀ آنها حرف بزند و بیندیشد. امروز هم راوی دانای کل داریم اما نه بهاندازۀ قبل.
زاویه دید دانای کل را میشود بهصورت تلفیقی با دیگر زاویه دیدها استفاده کرد. بهعنوانمثال در زاویه دید «او» ممکن است نشود در همۀ صحنهها وارد شد یا همۀ احساسات دور و نزدیک را تشریح کرد. اینجا دانای کل به کمک میآید و تصویری کلی از داستان را ارائه میدهد.
زاویه دید «او» راحتترین شیوۀ تعریف کردن داستان است. وقتی محور اصلی انجمن رمان نویسی رمانیک نفر باشد معمولاً از این زاویه دید استفاده میشود. خصوصاً برای نویسندههای نوپا توصیه میشود که از این زاویه دید استفاده کنند.
همانطور که گفتیم میتوانید از چند «او» یا سوم شخص چندگانه استفاده کنید.
اگر تعریف داستان را به کسی از خودِ داستان بسپاریم از زاویه دید «من» استفاده کردهایم.
البته این زاویه دید محدودیتهایی دارد؛ مثلاً برای بیان احساساتش نمیتواند با صداقت تمام به ذهن خوانده نفوذ کند. چون شخصیت خودش دارد همهچیز را تعریف میکند، ممکن است خواننده به او اعتماد نکند. بازهم اینجاست که چندگانگی در زاویه دید به کمک نویسنده میآید. نویسنده میتواند از طریق زاویه دیدی متفاوت، از احساسات شخصیت موردنظر حرف بزند.
مثلاً شما میتوانید در هر فصل از رمان از یک «من» جدید استفاده کنید؛ یعنی هر فصل را با یکی از شخصیتهای رمان آغاز کنید و بلندگو را به دست شخصیتهای مختلف رمان بدهید.
این اتفاقی است که در رمان ملت عشق نوشتۀ الیف شافاک افتاده است. نویسنده در بسیاری از فصلها، زاویه دید را تغییر میدهد و بلندگوی داستانگویی را به دست یکی از شخصیتها میدهد تا او توصیف کند و احساسات رمان را شرح دهد.
اگر فیلم راشومون را دیده باشید متوجه میشوید که تغییر زاویه دید چه کاربردی دارد.
هرکسی از منظر خودش به موضوعی که وجود دارد نگاه میکند. ممکن است این نگاه درست یا غلط باشد. چیزی که وجود دارد این است که نویسنده باید انعطاف لازم را داشته باشد و اینقدر فضا را خوب ایجاد کند تا خواننده بتواند از زوایای مختلف، اتفاقی واحد را ببیند.
نوشتن رمان با زاویه دید «تو» واقعاً مشکل است و عموماً از این زاویه دید برای نوشتن داستانهای کوتاه استفاده میشود.
بسیار پیشآمده است که رمان نویسان از یک زاویه دید استفاده کرده باشند و وقتی رمان پیش میرود متوجه شوند که آنچه میخواهند بگویند با این زاویه دید جواب نمیدهد. پس به تغییر زاویه دید دست میزنند. این کاری است که شاید لازم باشد شما هم انجامش دهید.