BAD_GRIL
رفیق رمانیکی
مقامدار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
- نام هنری
- Kameliya
- آزمایشی
- منتقد+بازرس چت
- شناسه کاربر
- 1062
- تاریخ ثبتنام
- 2021-10-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 164
- نوشتهها
- 886
- راهحلها
- 18
- پسندها
- 4,509
- امتیازها
- 421
- سن
- 20
- محل سکونت
- لاس و گاس
- وب سایت
- romanik.ir
آموزش نگارش دلنوشته | یادگیری اصول نویسندگی
میدانیم امروزه «دلنوشته» بیشتر از هر نوع آثار ادبی دیگر هم خوانده و هم در شبکه های مجازی دست به دست میشود. اما آیا هر دلنوشته ای ارزش ادبی دارد؟ آیا هر کسی میتواند دلنوشته نویس باشد؟ اصلا دلنوشته چیست؟ و…با پیش آمدن از این قبیل سوالات در وهله ی اول برای خودم، بر آن شدم که تحقیقات گسترده تری بر روی دلنوشته انجام دهم. علی الخصوص آن هم وقتی که مطالب مفصلی در اینترنت وجود نداشت و نیاز دیدم که تعاریف درست تری از این قالب غریب اما به دل آشنا ارائه دهم.
در ابتدا تعاریفی را از اهل ادبیات در این باره ارائه میدهم:
دکتر مهشید مشیری فرهنگنویس، مترجم، دارای دکتری زبانشناسی از دانشگاه سوربن که نویسنده ی نخستین فرهنگ الفبایی ـ قیاسی زبان فارسی نیز است، میگوید:
چگونه دل نوشته بنویسیم
امروز آمدم «دلنوشته» را برای اولین بار وارد فرهنگ فارسی بکنم و برایش تعریف بنویسم با مولفه های معنایی زیر شاید بتوان تعریف آن را به دست آورد «دلنوشته» نوعی تک گویی نوشتاری، خواه نثر و خواه موزون است که از سر دلتنگی نوشته می شود؛ اصولا صمیمانه و صادقانه است. تعارف و خوشامدگویی ندارد. بازتاب احساس و اندیشۀ واقعی نویسنده است. هدف و ساختارِ از پیش تعیین شده ندارد؛ فرمایشی نیست؛ سفارشی نیست. نویسندۀ دلنوشته وقتی بخواهد بنویسد خواستنش خود به خودی است. یعنی برای دل خودش می نویسد و در جستجوی «مخاطب خاص» نیست؛ دلنوشته از دل بر می آيد ولی جزمیت «لاجرم بر دل نشستن» را بر نمی تابد. زیرا سخنانی از دل بر خاسته ولی لاجرم بر دل ننشسته اند. و اما، دلنوشته های امروزی شاید به نوعی ادامه ی همان خطی است که بر دیواری نوشته می شد: «به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی در این زمانه ندیدم رفیق یکرنگی». خط دلتنگی معمولا دیوار نوشته بود. امضا نداشت. نویسندهاش معمولا ناشناس می ماند. فقط میشد حدس زد که این ناشناس، شاید خاطرخواه کسی است، شاید در عشق شکست خورده است، شاید در فراق است و انتظار میکشد، شاید از یاد رفته است. شاید تنهایش گذاشته اند، شاید به او نارو زده اند… هر چه هست دلش تنگ است، مینویسد تا از روزگار نامناسب، از محبوب ناسازگار، از رفیق نا شفیق، گلایه ای کرده باشد. دلنوشته نویس قدیم دنبال «لایک» نبود، منتظر «کامنت» و «شِیر» نمی ماند. فقط به یادگار خطی ز دلتنگی مینوشت و بعد میرفت سراغ کار و کاسبی اش. نفر بعدی هم می آمد و آن هم به یادگار خطی ز دلتنگی مینوشت و دیوار پر میشد از یادگار نویسی های کلیشه ای ز دلتنگی. دلنوشته ی امروز هم تقریبا «خطی ز دلتنگی» است. «دلنوشته نویس» مینویسد و اس ام اس میکند: «دلنوشته های کوتاه». یا پُست میکند روی وبلاگ یا در شبکۀ اجتماعی: «دلنوشته های زیبای عاشقانه» و «دلنوشته های پر معنی زندگی». امروز فرض بر این است که دلنوشته ها را کسی یا کسانی میخوانند. گاهی دلنوشته های امروز راهی است که شاید دردمندی به تو راهی بیابد، با تو همدل شود، هم داستان شود و یا «فرند»ت شود.فیاض نظمی دبیر انجمن ادبی ادیبانه، شاعر و نویسنده ی کتاب “عاشقانههای بدون مخاطب”، فعال اجتماعی در زمینهی کودکان کار و سالمندان میگوید:
در واقع هرآنچه در زمینهی شعر و نویسندگی سروده و نگارش میشود به آن علت که آغاز احساسی از جانب فرد دارد، دلنوشته به حساب میآید.
زیبایی یک اثر هنری نیز مشروط به وجود احساسات فرد در آن اثر است که هرآنچه از دل برآید لاجَرَم بر دل نشیند.
با این تفاسیر میتوان گفت که در ابتدا هر اثر هنری یک دلنوشته میباشد!
در مرحله بعد این دلنوشته در نگارشها و هنر صاحب اثر دستخوش تغییرات شده و به اثری فاخر و گیرا تبدیل خواهد شد.
این تغییرات میتوانند در قالب اثر از جمله شعر کلاسیک( غزل، قصیده و …)، سپید، نیمایی و موج نو یا شعرطرح باشد یا در بهتر بیان شدن اثر لحاظ شوند از تشبیهات تا عنصر خیال و … باشد که همه در جهت بهبود اثر به کار میروند.
در مجموع یک اثر فاخر در تمام طول تاریخ ابتدا یک دلنوشته و دلسروده بوده که با هنر و فن صاحب اثر به کمال خود رسیده و مخاطب پسند و منتقد پسند شده است.
علی مرادی نظرآبادی(ساده) سابقه ی سه سال نویسندگی در فضای مجازی، نویسنده ی بیش از صد و پنجاه داستان کوتاه از قبیل عاشقانه و اجتماعی، پیشگام در سبک جان بخشی به اشیاء بین نویسندگان مجازی که رمان “من مَحیا نیستم” از ایشان در دست چاپ است، میگوید:
دلنوشته همانطور که از اسمش پیداست، هیچ قاعده ی خاصی برای نوشتنش وجود ندارد و برای ابراز احساسات نویسنده است.
برای نوشتن دلنوشته سواد خاصی نیاز نیست و حتی لازم نیست که رشته ی ادبیات خوانده باشیم.
هر نوشته ی ادبی ممکن است دلنوشته(دلی) باشد اما هر دلنوشته ای ارزش ادبی ندارد.
از نظر من ارزش ادبی هیچ ربطی به اینکه کتابی چاپ شود و حتی در بازهی زمانی کوتاه پرفروشترین باشد اما سالها بعد هیچ یادی از آن نشود، ندارد. در واقع اثری دارای ارزش ادبی است که ماندگار شود.
علی قاسم پیوندی شاعر، رماننویس و یکی از نویسندگان رمان “سکه ای دو رو به نام زندگی” میگوید:
دلنوشته ی ادبی حاصل مونولوگی زاییده ی ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند و اگر موزون باشد حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از قبل تعیین شده ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سر و کار دارد. از این جهت، کلمات از دل برمیآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشه ی معمولی نویسندهاند.
دلنوشته معمولاً با اندکی کم و کاست از ذهن نویسنده به قلم او منتقل میشود و نویسنده تنها به دنبال افزودن حس اثر به وسیله ی صنایع ادبی و زبانبازی و سادهنویسی است. در واقع استفاده از تشبیهات و استعارهها و… تنها برای درگیر کردن احساسات خواننده است و از پیوستگی بیبهره. معمولا تصاویری که ممکن است به این روش به وجود آید منظور و معنا و مفهومی را _جز آنچه بیان میکنند_ نمیرسانند و دلنوشته دارای تصاویر اتفاقی، آنی و بدون ارتباط است. (آن هم اگر تصویری داشته باشد و فقط روایتی را نقل نکند!)
دلنوشته میتواند سطرهای زیبا و خیالانگیزی داشته باشد اما این سطرها برآمده از ساختار نیستند و نمیتوانند خواننده را در دنیای پشت کلمات همراهی کنند.
برای دلنوشته مبانی مشخصی ارائه نشده است و به همین دلیل مثلاً نمیتوان کسی را محکوم کرد که برای نوشتن آن از قواعد دستوری و نگارشی پیروی نمیکند اما بهتر است آن را در حوزه ی نثر بررسی کرد.
در دلنوشته بسیار میبینیم که نویسنده زیادهگویی کرده است و هنگام ابراز احساس آنقدر آن را در چند سطر بسط میدهد و جزئیات غیرضروری را بیان میکند که اثر با حشو همراه میشود اما همین ویژگی برای کسی که مخاطب دلنوشته است نقش تأثیرگذاری و ارتباط بیشتر با اثر را ایفا میکند و بنابراین برای دلنوشته حسن محسوب میشود. گفته شد بهتر است دلنوشته در حوزه ی نثر بررسی شود چرا که به طور مثال برای این مورد در حوزهی شعر گفته میشود اثر حالت توضیحی توصیفی گرفته، کلمات و سطرهای اضافی به کار رفته و نویسنده به جای تصویرسازی به شرح تصاویر پرداخته است.
عاطفه رحمانی ویراستار، مدرس و نویسنده ی رمان “پرتوی در تاریکی” میگوید:
دلنوشته به آثاری گفته میشود که سرشار از حس باشد.
در دلنوشته ها آرایه های ادبی از جمله تشبیه و استعاره به نسبت دیگر نوشته ها بیشتر دیده میشوند.نکتهای که یک دلنوشته را با ارزش میکند ناگهانی بودن یک اتفاق شاعرانه در متن و نگاه شاعرانه و خاص نویسنده هست.
دلنوشت هها حتما نباید شامل مطالب سنگین و سخت باشند چرا که همانطور که از اسمشان مشخص است دل نوشته اند یعنی از دل نویسنده بر قلمش جاری میشوند پس به ساده نویسی از نظر انتخاب کلمات در دلنوشته ها توجه کنید.
نویسنده باید در عین استفاده از کلمات ساده جملات پیچیده ایجاد کند که به این جملات اغلب ترکیب سازی گفته میشود و اگر این جملات به خوبی یک تصویر را در ذهن مخاطب تشکیل دهند به آنها تصویر سازی میگویند.
زینب قشقایی نویسندهی رمان “سوگندجان”، رمان نویس، ویراستار و منتقد میگوید:
دلنوشته همانطور که از اسمش نشأت میگیرد نوشتهایی است که از دل برخاسته باشد اما هر چیزی که به قلبمان نفوذ میکند، قابل بیان نیست.
ما میتوانیم با تشبیهات، صور خیال و استعارات متعدد و… دلنوشته ی خودمان را بال و پر دهیم.
شاید یک نوشته برای خود نویسنده پر از احساس زیبا باشد و زمانی که دلش تنگ بوده یا به قول رایجتری از عالم و آدم بریده باشد، آن را نوشته و به دلش هم نشسته باشد اما شاید برای فرد خواننده یک متن عادی به نظر برسد.
درست است که برای یک دلنوشته نویس رعایت نکات ادبی و نگارشی چندان اهمیتی ندارد و کسی اصرار به رعایتشان نمیکند اما با آرایه های ادبی میتوان تا حدی به آن رضایت مطلوب داشت.
چگونه دل نوشته بنویسیم
زهرا خدارحمی(سها بانو) مدیر گروه ادبی کلوت، شاعر، نویسنده ی رمان “هبوط تلخ” منتقد و مدرس نویسندگی میگوید:در واقع ادیبان و ادبشناسان دلنوشته را مکتب خاصی نمیدانند در حالی که اگر کمی به عمق ماجرا بیاندیشند
دلنوشته را میتوان سرگروه همه ی شعرها و متنهای ادبی دانست.
چیزی که من از اساتیدم آموخته ام و در حال حاضر میدانم این است که دلنوشته در واقع کل نویسندگی را شامل میشود البته به جز داستانها و داستانکهایی که با تفکر قبلی و پیش زمینه هایی از جمله ایده و روند شکل میگیرند. ضمن اینکه بخشهایی از داستان و داستانک هم دلنوشته دارند.
در اصل میتوانیم هر چیزی که نویسنده به شکل بداهه و جوششی بنویسد را دلنوشته خطاب کنیم.
با این حال باز هم ما شعرها را از دلنوشته جدا میکنیم.
عناصری که باید در دلنوشته بررسی شوند:
حس قوی، نداشتن روند داستانی، نو گرایی و مهمتر از همه ضربه است.
دقت شود وقتی که ما داستان مینویسیم «گره» داریم و این گره است که مخاطب را درگیر و جذب میکند.
اما گره دقیقا چیست؟ (به نقل از استاد فروزنده)
به یک عامل غیر منتظره که ناگهانی وارد داستان میشود، گره گوییم. برای درک بهتر گره میتوان بیماری سرطان را مثال زد.شخص حس بیماری میکند، به دکتر مراجعه میکند، آزمایش میدهد، میفهمد که سرطان دارد، درگیر مداوا میشود و در نهایت «یا خوب میشود یا میمیرد.»
گره هم در داستان دقیقا همین است. ناگهانی برای داستان پیش میآید، مخاطب را درگیر میکند،
مخاطب به دنبال راه حل میگردد و حتی گاهی یک سری گمانه زنی ها میکند و در نهایت کمکم گره ی داستان باز میشود و داستان تمام میشود.
یافتن ایده برای نوشتن کتاب
پیدا کردن ایدهٔ کتاب یکی از مراحل اصلی و مهم فرآیند تولید یک اثر مکتوب است. در برخورد با افراد مختلفی که برای نوشتن کتاب دست به اقدام زده بودند، از جمله کسانی که دربارهٔ مراحل کار از من میپرسیدند و یا دانشجویان دوره نویسندگی ام که در کلاس هفتگی شرکت میکردند و یا افرادی که در نمایشگاه کتاب با آنها صحبت میکردم به این باور رسیدم که بیشتر این افراد تقریباْ میدانستند راجع به چه چیزی میخواهند بنویسند! حتی اگر خودشان خلاف این میاندیشیدند یا هنوز نامی برای کتابشان نمییافتند یا اینکه نمیدانستند چطور باید مطلب را در حد یک کتاب حرفهای توسعه دهند.
با این وجود اگر میخواهید ببینید از پس شفاف کردن ایدههای مبهم و کلی که برای نوشتن در ذهن دارید برمیآیید یا خیر، یک توصیه خوب برایتان دارم: قلم را بردارید یا نرمافزار ورد را باز کنید و شروع به نوشتن کنید. شاید بپرسید خب دقیقاً چه بنویسیم. اجازه دهید یکی از روشهای حرفهای نوشتن کتاب را اینجا با شما در میان بگذارم. این روش مبتنی بر استفاده از نیمکره سمت راست و یا خلاقیت و بداهه سازی ذهن است. در این روش شما راجع به اولین عنوانی که در مورد ایده کلی خود به ذهنتان میرسد شروع به نوشتن میکنید. از یک سطر تا چند صفحه. یا بهتر بگویم تا جایی که قلم و ذهن شما یاری میکند. بعد به سراغ عنوان بعدی و بعدی میروید. هیچ حد مشخص یا منعی وجود ندارد تا جایی که کلمات به ذهن میآیند ادامه دهید، سپس به سراغ عنوان بعدی بروید. کتابهای پرفروشی به این روش نوشته شده البته بخش بعدی و تکمیلی کار مراجعه مکرر و تکمیل تدریجی مطالب هر عنوان است. در دورههای نویسندگی روشهای دیگری هم در کنار این روش آموزش داده میشود که شامل تقسیمبندی مطلب به بخشهای مختلف و تکمیل هر بخش با ترتیبی خاص میشود.
روشهای پیدا کردن ایده برای نوشتن کتاب
اینکه شما بتوانید به صورت بداهه راجع به هر مطلبی که میل دارید یا احساس میکنید در آن حرفی برای گفتن دارید، شروع به نوشتن کنید و چند سطر یا چند صفحه را به رشته تحریر درآورید، مستقیماً نشاندهنده قدرت واژهپردازی شماست. خیلی از افراد معتقدند در این زمینه ضعف دارند و کم استعداد هستند. خبر خوب این است که این بخش از مغز شما هم مانند سایر استعدادها و مثل عضلات شما قابل پرورش و تقویت است.به جز شرکت در دورههای نویسندگی، اختصاص منظم وقت به مطالعه در زمینهای که قصد دارید در آن به نویسندگی بپردازید هم مستقیماً سبب تقویت قدرت نویسندگی و واژهپردازی شما میشود. برای کمک بیشتر باید عرض کنم امروزه برای توسعه و شفاف کردن ایدههای کلی و مبهم و دریافت اطلاعات ناب، روشهای گوناگون و سادهای وجود دارد. اگر زیاد اهل خواندن نیستید (البته هرچه زودتر باید خواندن روزانه را به یک عادت تبدیل کنید) فعلا میتوانید از فایلهای صوتی و پادکستهای خوبی که در زمینههای مختلف تولید و منتشر میشود استفاده کنید. به جرأت میتوان گفت امروز در اغلب زمینهها پادکستهای فوقالعاده خوبی وجود دارد که میتوانید آنها را از اپلیکیشنهای پادگیر دانلود کنید. با جستجو در اینترنت و استفاده از کلیدواژههای “پادکست”، “فایل صوتی” و “کتاب صوتی”، دنبال مطالب مرتبط بگردید. بسیاری از این آموزشهای شنیداری، خلاصهٔ کتابهای خوب و پرفروش هستند و برخی از آنها هم نظر افراد کارشناس و برجسته در یک زمینه تخصصی.
اگر میخواهید کتاب خوبی در یک زمینه بنویسید، به جز موارد بالا، داشتن تجربه شخصی هم به شما کمک زیادی میکند. ولی به یاد داشته باشید اینکه شما در یک زمینه بتوانید کتاب خوبی بنویسید به معنی داشتن یک عمر تجربه در آن کار نیست. مسلماً اطلاعات اصلی و پایهای در هر زمینهای لازم است اما این بدان معنا نیست که باید چهل سال صبر کنید تا بتوانید نویسندهٔ خوبی در یک زمینه باشید. کتابهای بسیار موفقی در جهان نوشته شده که نویسنده، خود در آن زمینه صاحب شأن و مرتبهٔ علمی یا تجربی خاصی نبوده است لیکن با بهره بردن از تحقیق کافی یا رجوع به افراد صاحب نظر و جمعآوری آراء آنها، اثر ارزشمند و ماندگاری خلق کرده است.
بهترین روش برای پیدا کردن ایده
برای اینکه ایدهای ناب برای نوشتن کتابتان پیدا کنید باید فصل مشترک سه محور مختلف را در نظر بگیرید. اولین محور علاقهٔ شخصی است. بدون شک زمینهای که شخصاً در آن علاقهمندی بالاتری دارید به شما انگیزهٔ بیشتری برای حفظ تمرکز پایدار در جمعآوری مطالب، جمعبندی و آمیختن آن با اطلاعات قبلی خودتان، میدهد. محور دوم که در بالا هم به آن اشاره کردم، تجربه شخصی شماست. میتوان گفت هر چه تجربه شخصی شما در زمینهای بیشتر باشد، سرنخهای بیشتری برای بسط و توسعه مطلب در اختیار خواهید داشت. و سومین محور هم پذیرش اجتماعی و مقبولیت زمینهای است که میخواهید کتابی در آن حوزه خلق کنید. برای بررسی مقبولیت آن حوزه کافی است ببینید جامعه چقدر در آن زمینه دچار مسئله و مشکل است و چه نیازهای اطلاعاتی و آموزشی در آن زمینه وجود دارد که هنوز پاسخ مناسبی به آنها داده نشده است. البته که کتب متعددی در زمینههای مختلف به چاپ رسیده اما این جمله را به دقت بخوانید و به ذهن بسپارید:همیشه برای حرف تازهای که به سبک و سیاق رایج گفته شود یا مطلب رایجی که به سبکی تازه مطرح شود، گوش شنوا و چشم خوانندهای هست.
نام موضوع : آموزش نویسندگی( نوشتن دلنوشته)
دسته : مطالب آموزش نویسندگی