. . .

رمیصا پکس

  1. ~Romaysa_paX~

    متروکه رمان آدینه‌های بی‌قرار | رمیصا.پکس کاربر انجمن رمانیک

    نام رمان: آدینه‌های بی‌قرار به قلم: رمیصا پکس ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناظر: @S O-O M خلاصه: گاهی سرنوشت چنان پیچ و خمی در حس و حساسیت‌های ما به وجود می‌آورد که خودمان از شدت بهت، انگشت به دهان می‌مانیم. گاهی درست در آنجا که فکر می‌کنی پایان است، آغازی نو برایت رقم می‌خورد آن هم از جایی که فکرش...
  2. ~Romaysa_paX~

    تمام شده درخواست جلد دلنوشته ما همه پشت نقابیم | رمیصا پکس کاربر انجمن رمانیک

    سلام درخواست طراحی جلد برای دلنوشتم رو داشتم. دلنوشته: ما همه پشت نقابیم به قلم: رمیصا.پکس @mi hi
  3. ~Romaysa_paX~

    متروکه رمان بی تو مگر می‌شود؟! | رمیصا.پکس کاربر انجمن رمانیک

    نام کتاب: بی تو مگر می‌شود؟! (جلد دوم رمان عشق به سبک شیطونک‌ها) به قلم: رمیصا.پَکس ژانر: عاشقانه؛ طنز ناظر: @Lady Dracula خلاصه: در جلد اول پی بردید که شیطونک‌ها به واسطه‌ی ازدواجی اجباری درگیر زندگی مشترک شدند؛ اما این برهه از زندگیشان نیز بدون حضور خانوادشان است. با این حال باز هم سر پا...
  4. ~Romaysa_paX~

    متروکه دلنوشته سایه‌‌های رنگی | رمیصا.پَکس کاربر انجمن رمانیک

    دلنوشته: سایه‌ی رنگی به قلم: رمیصا.پکس ژانر: اجتماعی مقدمه: دلم می‌خواد یکم حرف بزنم... از ته دلم حرف بزنم! حرف هایی که خیلی وقته روی دلم تلنبار شده و یکم سنگینی می‌کنن. حرف‌هایی که یه گوش برای شنیدن می‌خوان. ممنون که می‌شنوی حرفام‌رو!
  5. ~Romaysa_paX~

    متروکه رمان گذرم بر سر اشتباه آمد | رمیصا.پکس کاربر انجمن رمانیک

    به نام او که قلم در دستش است! کتاب: گذرم بر سر اشتباه آمد به قلم: رمیصا.پکس ژانر: عاشقانه، جنایی، اجتماعی ناظر: @**armit** خلاصه: همه چیز از یک پیامک از شماره‌ای ناشناس آغاز شد. در آن شب تاریک و سرد در میان انبوهی از غم و غصه‌ها؛ پیامکی که فقط محض وقت گذراندن و تفریح سین خورد. اما باعث شروع...
  6. ~Romaysa_paX~

    تمام شده طراحی جلد رمان عشق به سبک شیطونک ها | رمیصا.پکس کاربر انجمن رمانیک

    سلااااام دوستان پر انرژی امیدوارم حس و حالتون عالی باشههههه خب گایز درخواست طراحی جلد برا رمانمو داشتم. رمان: عشق به سبک شیطونک ها به قلم: رمیصا. پَکس عکسم یه چیز طنز و عاشقانه باشه بیزحمت. @mi hi
  7. ~Romaysa_paX~

    متروکه دلنوشته ما همه پشت نقابیم|رمیصا پَکس کاربر انجمن رمانیک

    به نام او که قلم در دستش است...! دلنوشته: ما همه پشت نقابیم به قلم: رمیصا.پَکس مقدمه: دلم کمی زندگی میخواهد. یک دل سیر نفس کشیدن در هوایی پاک. دلم جایی میخواهد که ناشناس باشم. آنجا که بتوانم، از پشت نقابم بیرون آیم. من، تو و همه نیاز داریم که بیش از این پشت نقاب هایمان نمانیم. تو می‌دانستی که...
  8. ~Romaysa_paX~

    تمام شده درخواست طراحی جلد دلنوشته ماگمای عشق| رمیصا پکس کاربر انجمن رمانیک

    سلام خدمت دوستان عزیز دلنوشته: ماگمای عشق نویسنده: رمیصا.پَکس خب اینم عکس. اگه میشه کنار عکس این متن نوشته بشه. @آراد و درد های من همه از عشق است... از عشق، عشق، عشق...!
  9. ~Romaysa_paX~

    انتشاریافته دلنوشته شده آیا...؟! | رمیصا.پَکس کاربر انجمن رمانیک

    نام دلنوشته: شده آیا...؟! نویسنده: رمیصا.پَکس مقدمه: شده آیا که تو دلگیر شوی؟ از همه کس سیر شوی؟ شده در اوج جوانی تو فقط پیر شوی؟ من در این حس جهنم مانند شب و روز سوخته ام...
  10. ~Romaysa_paX~

    انتشاریافته دلنوشته ای کاش...! | رمیصا.پَکس

    نام دلنوشته: ای کاش! نویسنده: رمیصا.پَکس مقدمه: ای کاش می‌شد "سرنوشت" را از "سر" نوشت، شاید آن‌گاه می‌شد این تقدیر را بهتر نوشت!
  11. ~Romaysa_paX~

    انتشاریافته دلنوشته ماگمای عشق | رمیصا.پَکس کاربر انجمن رمانیک

    نام دلنوشته: ماگمای عشق نویسنده: رمیصا.پَکس ژانر: عاشقانه، غمگین مقدمه: عشق تو تقدیر من بود و قسمت نشد. من از عشق ماگمای سوزانش را تجربه کرده‌ام و اکنون خاکستر وجودم را بادهای نبودت می‌برند!
  12. ~Romaysa_paX~

    انتشاریافته دلنوشته من ترس دارم | رمیصا.پَکس کاربر انجمن صدای رمانیک

    نام دلنوشته: من ترس دارم به قلم: رمیصا.پَکس مقدمه: هیچ‌گاه در صندوقچه‌ی باورهایم نمی‌گنید که روزی برسد که روح جسورم، این‌چنین ترسو و منزوی شود. روحی که روزی همچون آهویی گریز پا قله های عشق را می‌پیمود اکنون طاقت راه رفتن نیز ندارد. شاید دلیلش همان دیوانه شدن مجنون و آواره شدن فرهاد است. شاید...
  13. ~Romaysa_paX~

    متروکه رمان دادگاه سرنوشت | رمیصا.پَکس کاربر انجمن رمانیک

    نام کتاب: دادگاه سرنوشت به قلم: رمیصا.پَکس ژانر: عاشقانه، معمایی، پلیسی خلاصه: مهره هایی سرگردان در شطرنج زندگی. مهره هایی که هر کدام به خیال خود امپراطوری را رقم زده‌اند، غافل از این که تمامشان مهره های دست یک نفر هستند. همان یک نفر که با هر حرکت دستش، زندگی یکی را تغییر می‌دهد. دادگاهیست بسی...
بالا پایین