. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

نونو

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10813
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,811
سلام ببخشیدمیشه اسم این رمانابگید،یه دختری بادوست پسرش قطع رابطه میکنه اسم پسره سامانه،بعد داداش ناتنی دختره که اسمش آرش بایه دختری آشنامیشه ومیخوادباهاش ازدواج کنه اسم دختره سرمه هست،این سرمه خواهرسامانه ولی دختره نمیدونه،پدردختره اصرارمیکنه دختره باپسردوست خانوادگیشون آشنابه اسم اون پسره نیماست ودکتر توجمع خیلی باادب ولی دختره که باهاش همراه میشه میبینه خیلی تفاوت دارن پسره میره پارتی واینا موادمیزنه متوجه میشه ایدزداره
 

Fatemeh2404

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10819
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-23
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,812
سلام دنبال اسم یه روان میگردم دختر یادم نیست اسمش چیه ولی عاشق یه پسر بود به اسم یاشار ولی یاشار با یکی دیگه ازدواج میکنه و بچه دار میشه و دختر هم با ی پسر ک فکر کنم اسمش یزدان بود و دکترم بود ازدواج میکنه و کم کم عاشق یزدان میشه
 

Zahra_11

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10621
تاریخ ثبت‌نام
2025-09-08
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
9
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,813
سلام یک رمانی بود که یک دختری میره یک شهری پیش پدر بزرگ و مادربزرگش بعد پسر دایش یا پسر عموش مذهبیه کلی با دختره بحث و دعوا داره آخرش هم با هم ازدواج میکنن
؟؟؟
 

فائزه 72

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10824
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-24
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,814
سلام
یه رمان بود برای چند سال پیشه، جدید نیست
اسم شخصیت هاش اوا مهیار نگین و سهیل بود
اوا و نگین دوست بودن و تو کار تولید فیلم بودن
مجبور میشن برای ساخت یه فیلم با گروهشون به ویلای مهیار که عموی نگین بوده برن
 

Shirin jon

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5028
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-06
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
1
امتیازها
23

  • #3,815
سلام یه رمانی بود که پسر و دختر یادم نمیاد چه طوری آشنا میشن ولی بعد مدتی جدا میشن و دختره میره با یه پسر روستایی بود فکر کنم ازدواج می‌کنه و پسره مریض میشه به خاطر هزینه های درمانش رحمش رو اجرا میده به یه زن و شوهر که بعداً می‌فهمه شوهر سابق خودش بوده ، شوهر سابقش پزشک بود اگر اشتباه نکنم
 
آخرین ویرایش:

naghme@23

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10829
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-25
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,816
سلام دنبال رمانی ایرانی هستم که داستانش درباره دختری که پدر و مادرش هر دو پزشک بودن به‌خاطر مشغله زیاد، یادم ی پسر بود ک از دوران کودکی عملاً مراقب او بوده و یجورایی هم عاشق دختره بود ولی خب چون از بچگی اون یجورایی بزرگش کرده بود حس پدرانه هم بهش داشت. دختر و پسر هر دو پزشک هستند دختر برای فراموش کردن عشق واقعی‌اش با یکی دیگه نامزد میشه ولی تو دوران نامزدی یجورایی ب نامزدش خیانت میکنه و دختره واس فرار از حرف و حدیثا برای ادامه تحصیل به خارج می‌ره ولی تو ۲۶ سالگی به ایران برمی‌گرده.ولی بازم کسی این اتفاقات فراموش نکرده پس با همون عشقش ازدواج می‌کنه نمیدونم خوب توضیح دادم یا نه ولی خب خیلی دنبالشم
 

naghme@23

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10829
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-25
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,817
سلام دنبال رمانی ایرانی هستم که داستانش درباره دختری که پدر و مادرش هر دو پزشک بودن به‌خاطر مشغله زیاد، یادم ی پسر بود ک از دوران کودکی عملاً مراقب او بوده و یجورایی هم عاشق دختره بود ولی خب چون از بچگی اون یجورایی بزرگش کرده بود حس پدرانه هم بهش داشت. دختر و پسر هر دو پزشک هستند دختر برای فراموش کردن عشق واقعی‌اش با یکی دیگه نامزد میشه ولی تو دوران نامزدی یجورایی ب نامزدش خیانت میکنه و دختره واس فرار از حرف و حدیثا برای ادامه تحصیل به خارج می‌ره ولی تو ۲۶ سالگی به ایران برمی‌گرده.ولی بازم کسی این اتفاقات فراموش نکرده پس با همون عشقش ازدواج می‌کنه نمیدونم خوب توضیح دادم یا نه ولی خب خیلی دنبالشم
 

naghme@23

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10829
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-25
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,818
سلام دنبال رمانی ایرانی هستم که داستانش درباره دختری که پدر و مادرش هر دو پزشک بودن به‌خاطر مشغله زیاد، یادم ی پسر بود ک از دوران کودکی عملاً مراقب او بوده و یجورایی هم عاشق دختره بود ولی خب چون از بچگی اون یجورایی بزرگش کرده بود حس پدرانه هم بهش داشت. دختر و پسر هر دو پزشک هستند دختر برای فراموش کردن عشق واقعی‌اش با یکی دیگه نامزد میشه ولی تو دوران نامزدی یجورایی ب نامزدش خیانت میکنه و دختره واس فرار از حرف و حدیثا برای ادامه تحصیل به خارج می‌ره ولی تو ۲۶ سالگی به ایران برمی‌گرده.ولی بازم کسی این اتفاقات فراموش نکرده پس با همون عشقش ازدواج می‌کنه نمیدونم خوب توضیح دادم یا نه ولی خب خیلی دنبالشم
 

Maedehhhh

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10841
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-26
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
51

  • #3,819
سلام لطفا اگه کسی اسم رمانو میدونه بگه.
فکر کنم اسم دختره تمنا بود
یه خواهر هم داشت که تو بجگی سگ ها خورده بودنش
شغل باباش خطرناک بوده کلی دشمن داشتن برای همین تمنا و خواهرشو میدزدن.این دوتا هم میخوان فرار بکنن گیر میوفتن و رئیس مافیا خواهر کوچیک رو میندازه جلو سگ هاش تا بخورنش
این تمنا هم همیشه درد این داستان باهاش میمونه
بعد که بزرگ میشه همچنان تهدید اون افراد هست
برای همین باباش تصمیم میگیره یه پلیس رو محافظ تمنا بکنه
پلیسه یه پسر جوونه که داستان به طوری پیش میره تمنا و اون عاشق هم میشن
بعد اخرشو یادمه که تمنا گیر اون مافیا میوفته ولی پلیسا هم پیگیر پیدا کردنش بودن
در اخر وقتی رئیس مافیا قصد ت×جـ×ـا×و×ز× داشت با تمنا درگیر میشن و وقتی دیگه تمنا میوفته زمین پسره که پلیس بود میرسه و نجاتش میده
 

kish

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10852
تاریخ ثبت‌نام
2025-10-28
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
0
امتیازها
1

  • #3,820
یه رمان بود داستان اینجوری شروع میشد ک دختره فال گرفت بعد توی اون فال گفته بود ک بعد سختی اسونی هست یا یه همچین چیزی خلاصه دختره با اون فال میخواست جواب خواستگارشو بده ک جواب مثبت داد بعد پسره خیلی شکاک بود (مریض بود پسره ) خیلی دختررو کتک میزد یبار ک کتکش زد دختره رفت داخل سرویس اتاقشون قایم شد زنگ زد فک کنم. برادر شوهرش اینا اومدن نجاتش دادن بعد دختره فرار کرد شمال یادمه حامله بود بعد همونجا بچه هاشو دنیا اورد دوقلو دخترو پسر بودن بعد یک سال و خوردی اینا بابای دختره فوت شد دختره مجبور شد بیاد تهران ک همونجا باز شوهرشو دید همینقدرشو یادمه اسم رمان و شخصیتا اصلا یادم نیس
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 21, کاربران: 0, مهمان‌ها: 21)

بالا پایین