من دنبال رمانی میگردم که در ان پدرومادر دختره میخوان دختره 20 سالشون رو به یه مرد 40 ساله بدن بعد دختره فرار میکنه شب تو خیابونه توی کوچه یه ماشین میاد و میدزدتش فرداش میبینه اونجا نااشناس بعد بقیه بهش میگن اینجا دبیه بعد این که دزدیدتش اربابه بعد تو کار برده فروشیه این پسره یه دشمن داره که تو مهمونیه و از غذا ایرانیه بعد پسره میاد و دختره رو از اربابه میخره حالا یه مشکلاتی پیش میاد و اینا داداش پسره میاد عاشق این دختره که خدمتکار یا بردس میشه بعدش دختره میخواد خودکشی کنه اربابه جدیدشم عاشقشه نمیزاره میگه میزارم بری بعد میبرتش پیشه یه
طراح لباس و دختره مدل لباس معروف میشه و مامان باباشو میاره دبی