بازدیدهای مهمان دارای محدودیت می‌باشند.
. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

آرا

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
799
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-20
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
23

  • #171
یه رمان همخونه ای بود که دختره و پسره ازدواجشون صوری بود، اسم پسره هم آرشاویر بود
لطفا اسمشو بگید
 

سهیلاحسن خانی

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
804
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-21
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
23

  • #172
سلام
اون رمان که بود

پسره استاد دانشگاست از موش می ترسه

بادیدنه موش توی کلاس چشماش یه دفعه گرد شد بی توجه به بقیه پرید رو میز
داد زد:
_بخدا هرکــی این موش رو بگیره نمره پایانیش رو کامل میدم
-عه وااا استاااد زشته
_خانم راد مسخره نکنین بیاید منو نجات بدید
-استاد به یه شرط...شوهرم شی...
موشه رو فراموش کرد و خیره شد بهم
جلو دانشجوها خیز براشت سمتم که
 

سمیرا ک

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
807
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-21
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
7
امتیازها
23

  • #173
سلام یک رمان بود راجع به یک دختر تنها که ستاره شناس بود و برای ناسا هم کار می کرد کسی اسم رمان و میدونه؟
 

aysaa22

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
810
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-22
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
23

  • #174
داستان این رمان از این قرار بود که یه دختره که رییس شرکت بود داشت مهندس استخدام میکرد بعد یه پسری که خودش خیلی پولدار بود و باباش شرکت داشت با باباش به قهر میکنه و میاد تو شرکت دختره استخدام میشه بعد فکر کنم دختر عمو پسره بود که میخواستن پسره رو مجبور کنن باهاش ازدواج کنه ولی پسره قبول نمیکرد ولی دختر عموش رییس شرکتشو میدزده و پسره رو مجبور میکنه باهاش باشه وبعدا به بابا پسره میگه پسرتو به من ** کرده ولی بعدا با آزمایش معلوم میشه که دختره دروغ گفته و خودشم اعتراف میکنه که پسره رو مجبور کرده بعدشم این پسره با همون صاحب شرکتش که عاشقش بود ازدواج میکنه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra82

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
820
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-23
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
6
امتیازها
23

  • #175
سلام
خب من چندوقت قبل یه رمان خوندم اسم دختره ریتابود پدرش فکرکنم اهل کره بود بعد مرگ مادرش پدربزرگ پدریش بخاطر قرارداد چندساله ای که بامادرش داشته بعد مرگش ریتارو میبره پیش خودش و یه جریاناتی پیش میاد واسش یه عاشق ی پسر ب اسم رومئو میشه فکرکنم هرچی‌میگردم پیداش نمیکنم🥺
 

ansel

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
ناظر
مدیر
نظارت
شناسه کاربر
15
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
147
نوشته‌ها
1,554
راه‌حل‌ها
24
پسندها
6,254
امتیازها
619

  • #176
سلام
خب من چندوقت قبل یه رمان خوندم اسم دختره ریتابود پدرش فکرکنم اهل کره بود بعد مرگ مادرش پدربزرگ پدریش بخاطر قرارداد چندساله ای که بامادرش داشته بعد مرگش ریتارو میبره پیش خودش و یه جریاناتی پیش میاد واسش یه عاشق ی پسر ب اسم رومئو میشه فکرکنم هرچی‌میگردم پیداش نمیکنم🥺
سلام
رمان مهر و موم شده با عشق رو چک کنید
 

Baran❤

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
829
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-25
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
15
امتیازها
53

  • #177
سلام خلاصه رمان:دختری به اسم یغما به دلیل این‌که ناپدریش بهش نظر داشته از خانوادش جدامیشه و جدا زندگی میکنه.داخل یه شرکت مشغول کار میشه رییس شرکت (سیروان کبیری ) تو یک مهمونی که با دلیل شراکتش به یک شرکت دیگه گرفته به یغما پیشگهاد دوستی میده و.........
 

karami1368

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
824
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-25
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
1
پسندها
8
امتیازها
43

  • #178

سلام خسته نباشید
ی رمان خونده بودم قدیمی بود دختره با پدر مادرش و خواهرش میان تهران و توی ی باغ پدرش سرایدار و مادرش آشپز میشه فکر کنم اسم دختر غزاله باشه پسرصاحب باغ که پزشکی میخونده از خارج میاد و گاهی به دختره توی درسش برای کنکور کمک میکنه ولی ی شب پسر با ماشینش تصادف میکنه نابینا میشه دختره و پدرش ازش پرستاری میکنن قبل اینکه پسره از بیمارستان مرخص بشه پدر دختره از سقف سقوط میکنه میمیره مادر پسره اینارو شبانه می ندازه بیرون بعدچندسال دختر پزشک میشه اینا بهم میرسن لطفا اسمشو بگید
 

Mohadeseh

رمانیکی
رمانیکی
شناسه کاربر
635
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-11
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
10
پسندها
79
امتیازها
73

  • #179
سلام من دنبال یه رمانم خلاصه اینه :
دختر دانشجوعه استادشم یه پسر جوون بود که نمیدونم چه پیشنهادی بهش میده که میبرش خونشون و مادر پسر هم اصلا از دختره خوشش نمیاد و پسر عمو دختره که دوسش داره ادرسش رو پیدا میکنه با دعوا دختره رو از خونه میاره بیرون ولی دختره باز میره خونه پسره بعد چند وقت مادر پسره به دختره میگه که اگه بزاری بری خونه به اسمت میکنم و .. ولی اگه بمونی پسرمو از ارث محروم میکنم دختره که دوس نداره پسره از عرش به فرش برسه قبول میکنه و روزی که میخواست بره پسره میفهمه و دنبال دختره میدوهه که ماشین بهش میزنه و وقتی که پسره بهوش میده دیگه دلش نمیخواد دختره رو ببینه چون فک میکرده اونو دوس نداره و‌.. دختره نمیره و تو همون خونه زندگی میکنه و پسره هر شب دختر میاورده تو اتاق بغلی تا دختره رو اذییت کنه
اسم رمان رو یادم نیس
ممنون میشم کمکم کنید و اسمشو بگید 🤕🥺
 

Mohadeseh

رمانیکی
رمانیکی
شناسه کاربر
635
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-11
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
10
پسندها
79
امتیازها
73

  • #180
سلام این رمانرو میخوام
خلاصه : دختره میره کادو بگیره ماشین میزنه بهش میره تو بیمارستان وقتی که به هوش میاد یه زنه رو میبینه بالاسرش بعد میفهمه پسره همون خانم بهش زده چون دختره حافظه اش رو از دست داده و کسی رو نمیشناسه زنه دختره رو میبره تو خونش پسری که بهش زده کم سن و سالم بوده و دختره رضایت میده که نره زندان چند روز بعد از اینکه دختره تو خونه اونا رفته پسر بزرگه اون خانواده از خارج میاید دختره برا اینکه تو خونه نمونه باهاشون میره فرودگاه و پسره رو میاره خونه پسره همون بوده که دختره عاشقشه ولی چون دختره حافظه اش از دست داده و اونو نمیشناسه و تصمیم میگیرن برا دختره اسم انتخاب کنن پسره میگه بزارید اسمشو شهرزاد چون دختره رو میشناخته و اسم واقعی دختره شهرزاد بوده
بعد از کلی ماجرا حافظه دختره بر میگرده و دوباره به هم میرسن و ازدواج میکنن
لطفا اسمشو بگید
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 3, کاربران: 0, مهمان‌ها: 3)

بالا پایین