. . .

معرفی کتاب ربکا نوشته دافنه دوموریه

تالار متفرقه ادبیات
مشخصات کتاب *ربکا* 📖

نویسنده: دافنه دوموریه
نشر افق

IMG_20230226_152645.jpg
__________________________________________
🔻درباره کتاب:

اگر قرار باشد از شاهکارهای کلاسیک عاشقانه در جهان فهرستی تهیه کنیم، بدون شک نام یکی از کتاب‌های این فهرست ربکا اثر «دافنه دو موریه» است. کتابی که راويت‌كننده‌ي يك قصه‌‌ي مرموز و عاشقانه است و با این‌که نزدیک به هشتاد سال از انتشارش می‌گذرد، هنوز هم خواندن آن لذت‌بخش است و ذهن‌ مخاطب‌اش را تا پايان درگیر می‌کند. نوع روایت زیبا و تاثیرگذار داستان ربکا باعث شده تا خواننده در تمام موقعیت‌ها و اتفاق‌ها به دنبال سرنوشت شخصیت‌ها باشد. ربکا جزو آن دسته از کتاب‌های پرکشش و خوش‌خوانی است که تا آن را تمام نکنید، نمي‌توانيد رهایش ‌کنید. یکی از افرادی که این موضوع را به خوبی درک کرد «آلفرد هیچکاک» کارگردان بزرگ آمریکایی بود که فیلم فوق‌العاده‌‌ای براساس داستان این کتاب ساخت.

*چه کسانی باید رمان عاشقانه ربکا را بخوانند؟*
رمان عاشقانه‌ی ربکا را می‌توان در ژانر داستان‌های جنایی و معمایی قرار داد. این کتاب در ایران هم جزو فهرست پرفروش‌های بازار نشر بوده است. داستان به شیوه‌ای جذاب و پرکشش برای خواننده‌ی كتاب روایت می‌شود. فرقی نمی‌کند مخاطب این کتاب خانم‌ها باشند يا آقایان. داستان کتاب هر مخاطبی را مجذوب خود می‌کند، به‌طوری‌که بعد از خواندن حداقل پنجاه صفحه، نمي‌توان به راحتي آن را کنار گذاشت. از ویژگی محسوس این کتاب سیر خطی داستان و فضاسازی کم‌نظیر آن در ادبیات کلاسیک است. ربکا خواننده‌ي خود را وارد ذهن شخصیت‌ها و فضاهای داستان می‌کند و داستانی است که تنها با گذر زمان خواننده را متوجه‌ي اين موضوع مي‌كند که واقعا چه کسی رذل و چه کسی معصوم است.

🖇️ این کتاب برای هدیه هم كاملا مناسب است.😍 مخصوصا براي كساني كه می‌خواهند کتاب‌خوانی را با داستانی فوق‌العاده و دلچسب شروع کنند.📖

🖇️برنده ی جایزه ی ملی کتاب آمریکا برای داستان سال ۱۹۳۸
فیلمی با همین عنوان، بر اساس این کتاب به کارگردانی آلفرد هیچکاک در سال ۱۹۴۰ ساخته شده که برنده ی جایزه ی اسکار بوده است.
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #2
بخشی از کتاب
کاش همیشه با من مثل یک بچه رفتار نمی‌کرد؛ بچه‌ای لوس و بی خیال. کسی که گه گاه نوازشش می‌کرد، هر وقت حالش را داشت. اما اغلب فراموشش می‌کرد یا دستی به شانه‌اش می‌زد و می‌گفت برود دنبال بازی. کاش اتفاقی می‌افتاد تا باعث شود پخته‌تر و سرد و گرم چشیده‌تر به نظر بیایم. در آینده هم وضع همین‌طور باقی می‌ماند؟ او همیشه جلوتر از من بود، با حالت‌هایی که در آن شریک نبودم و گرفتاری‌های پنهانی که از آن هیچ نمی‌دانستم؟ هیچ‌وقت می‌شد که با هم باشیم. او به‌عنوان مرد و من به‌عنوان زن شانه به شانه بایستیم.

دست در دست بدون هیچ فاصله‌ای در میان‌مان؟ من نمی‌‌خواستم کودک باشم. می‌خواستم همسرش باشم، مادرش. دلم می‌خواست پیر بودم. در تراس ایستادم. ناخن می‌جویدم و به دریا نگاه می‌کردم. در آن حال برای بیستمین بار در آن روز فکر کردم آیا به دستور ماکسیم بود که اتاق‌های مبله‌ی قسمت غربی، در بسته مانده بودند؟ با خود گفتم آیا او هم مثل خانم دانورس به آن‌جا می‌رفت، برس‌های روی میز توالت را لمس می‌کرد، در قفسه‌ها را می‌گشود و به لباس‌ها دست می‌کشید؟ با صدای بلند گفتم: «بیا جسپر، بیا با هم بدویم.» و با خشم، در حالی که اشک به چشمم می‌آمد شروع به دویدن کردم و جسپر پارس کنان دنبالم کرد...
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین