. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح دلنوشته هوای بهاری | مبینا عباسی

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1
img_20210903_154342_706_rjie_rds9.jpg


نام اثر: هوای بهاری!
ژانر: عاشقانه
نام نویسنده: مبینا عباسی @گیسو پریشان💜
مقدمه: باز فصل آشنایی، شروعی دوباره! چه هوایی به سر من میزند اینبار؟ بازهم بهار نزدیک است... هر روز مینویسیم تا اول بهار که بماند به یادگار من هم عاشق بودم! عاشقی که بهار را گم کرده، زیباست هوای بهاری... زیباست فصل شکوفایی، فصلی که فریاد میزند خورشید طلوع میکند!

لینک اثر:


منتقد: @سیندرلای سفره
تاریخ تحویل نقد: ۲ فروردین ۱۴۰۱
مهلت اتمام نقد: ۷ فروردین ۱۴۰۱
 
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
نقد دلنوشته"هوای بهاری"
✨🌸✨🌸✨🌸
نام اثر:
نام دلنوشته، ساختار ساده‌ای داشت، دو واژه"هوا" ،"ی"، "بهاری"، در واقع ساختاری که نقش موصوف و صفت را داشت. تجزیه:"هوا بهاری‌ست"
با توجه به روایت کلی‌ای که از اثر دیده شد و همچنین ژانر ان، باید گفت که با همه هم‌خوانی و تناسب داشت و هیچ موردی خارج از این نبود.
و در رابطه با کلیشه بودن، نامی تکراری و کلیشه‌ای‌ست، در نگاه اول، مخاطب ان کشش و گیرایی را حس نمی‌کند و مرتبا به دنبال یافتن این است که در مابقی آثاری‌ست که یا خود ان و یا شبیه به آن بودند.
نام یک اثر باید جذابیت فوق داشته باشد، همه می‌دانیم که اول از هر چیز، مخاطب جذب عنوان اثر می‌شود و حس کنجکاوی در او نمودار می‌شود.
عناوین باید مرموزتر از ان چیزی باشند که در خود اثر نوشته شده‌ است، یعنی محتوای پرمفهوم‌تری نسبت به جملات کتاب داشته باشد، طوری...

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
دل‌نویس
کاربر ثابت
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
211
نوشته‌ها
2,106
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,858
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #2
نقد دلنوشته"هوای بهاری"
✨🌸✨🌸✨🌸
نام اثر:
نام دلنوشته، ساختار ساده‌ای داشت، دو واژه"هوا" ،"ی"، "بهاری"، در واقع ساختاری که نقش موصوف و صفت را داشت. تجزیه:"هوا بهاری‌ست"
با توجه به روایت کلی‌ای که از اثر دیده شد و همچنین ژانر ان، باید گفت که با همه هم‌خوانی و تناسب داشت و هیچ موردی خارج از این نبود.
و در رابطه با کلیشه بودن، نامی تکراری و کلیشه‌ای‌ست، در نگاه اول، مخاطب ان کشش و گیرایی را حس نمی‌کند و مرتبا به دنبال یافتن این است که در مابقی آثاری‌ست که یا خود ان و یا شبیه به آن بودند.
نام یک اثر باید جذابیت فوق داشته باشد، همه می‌دانیم که اول از هر چیز، مخاطب جذب عنوان اثر می‌شود و حس کنجکاوی در او نمودار می‌شود.
عناوین باید مرموزتر از ان چیزی باشند که در خود اثر نوشته شده‌ است، یعنی محتوای پرمفهوم‌تری نسبت به جملات کتاب داشته باشد، طوری که مخاطب مدام با خود کلنجار برود که معنا و مفهوم و هدف نویسنده از انتخاب این نام چه بوده؟
بهتر بود از نام‌های مناسب‌تر، ادبی‌تر و پربارتری استفاده می‌شد.
اندازه: اندازه‌ی مناسبی داشت.
🌸✨🌸✨🌸✨

ژانر اثر:
ژانر اثر عاشقانه بود اما خود اثر چیز دیگری می‌گفت!
بیش‌ترین پارت‌ها از جنگ، اداب و رسوم، کرونا، ناامیدی، انگیزه و... سخن می‌گفت در حالی که مقصود اصلی نویسنده از ژانر عاشقانه دل‌تنگ یار بودن در هوای بهاری بوده است.
نداشتن تناسب در انتخاب یک ژانر، همه‌ی اثر را درگیر چندگانگی می‌کند.
و علاوه بر آن، مخاطب گیج شده و دست از خواندن می‌کشد.

"هرچند سفره ها کوچیک تر شد!
هرچند این ملت خسته تر شدند!
هرچند بغض چندین ساله ملت را آزرده می کند!
بازهم این ملت خواهان جشن و پایکوبی هستند... .
بازهم برای رسیدن بهار به انتظار می نشینند!"
🔶این قسمت از دلنوشته مرتبط به ژانر اجتماعی است.

"می رسد بهار جانان! غم می رد ز دل ها، اخم های دلگیرت رو باز کن کمی به این گل های تازه نگاه کن... دیگه چیزی نمونده! بهار رسید پشت در، تق و تق و تق در زده، در رو برای بهار پر ناز و ادا باز کنید.
غم هست و درد گریبان گیر من و تو است ولی صبوری کن چون خدایی هست برای مرحم درد بی درمان ما!"
🔶و این قسمت مرتبط به ژانر انگیزشی!
بهتر بود نویسنده فقط این‌دو ژانر را انتخاب می‌کرد، چون بسیاری از قسمت‌های دلنوشته از جنگ، کرونا، چهارشنبه سوری، انگیزه، تلنگر بود.
و تنها قسمت کم‌رنگ ماجرا، درد و رنج عاشق برای معشوق بود.
پس در هر دو صورت، در خود اثر و ژانر ایراد وجود دارد، اگر ژانرها این باشند:
"اجتماعی، انگیزشی"
باید قسمت عاشقانه و ژانر عاشقانه حذف شود.
اگر:
"عاشقانه، اجتماعی" باشد
باید قسمت انگیزشی حذف شود.
اگر:
"عاشقانه، انگیزشی باشد"
(که ترکیب جالبی نیست)
باید قسمت اجتماعی اثر حذف شود.
به هر حال نویسنده باید متوجه نبود انسجام متن شود و تا همه‌چیز قاطی نشده کار را به روال عادی برگرداند ولی وقتی از ده پارت گذشت، به قول معروف"باید کوبید و از اول ساخت"
چرا که ژانر چهارچوبی است که یک اثر در ان‌ شکل می‌گیرد!
🌸✨🌸✨🌸✨

مقدمه:
مقدمه‌ی یک اثر می‌تواند پیام و مفهمومی کلی از آن باشد.
طوری که وقتی مخاطب شروع به خواندن آن کرد، حس شگرفی را در خود احساس و به ادامه‌ی مطالعه‌ی اثر بپردازد.
مقدمه یا خلاصه یک اثر فرقی ندارد، باید حس کنجکاوی و عطش در مخاطب را ایجاد کند.
پیچش واژگان باید خلاقانه شکل بگیرند و هر جمله از اول، اواسط و اواخر اثر، اشاره‌ای داشته باشد.
مقدمه‌ی ساده‌ای بود و از بهار و اندک اشاره‌ای به عاشقی کرده بود که خب بیش‌تر سعی بر تأکید بر ژانر عاشقانه داشته است.
بهتر بود نویسنده از آرایه‌های ادبی بسیاری چون، حس آمیزی، تشبیه، استعاره و جان بخشی و.... استفاده می‌کرد تا گیرایی به وجود می‌آورد.
🌸✨🌸✨🌸✨
لحن:
لحن یک اثر با سه لحن، محاوره، ادبی و معیار تعریف می‌شود.
لحن اثر به‌طور کلی ادبی بود ولی در بسیاری از پارت‌ها شاهد ترکیب لحن محاوره هم بودیم.
مثل:
زیر بارون تو برقص...❌
زیر باران تو برقص✔️

عاشق تو هم می مانم با اینکه دیگر محاله که برگردی❌
عاشق تو هم می‌مانم با این‌که دیگر محال است که بازگردی✔️

مثله❌
مثل، همانند، مانند، چون، همچون✔️

دیگه چیزی نمونده! ❌
دیگر چیزی نمانده!✔️

چیکار کنم❌
چه‌کار کنم، چه‌کاری انجام دهم✔️
🔶رعایت لحن، بسیار مهم است.
🌸✨🌸✨🌸✨
جلد:
جلد نسب به بقیه‌ی اصول، مناسب بود.
تصویر دختری در میان گل‌ها و سبزه‌های فصل بهار که جلوه‌ی زیبایی داشت.
استایل زرد و زیتونی رنگی که طیف‌رنگ مناسبی با تصویر بود.
کالیگرافی جلد با فونت نستعلیق طراحی شده بود که با ژانر عاشقانه هم تناسب و هم‌خوانی داشت و در عین سادگی جلوه‌ی خوبی از خود به نمایش داده بود.
جلد مناسب بود!
🌸✨🌸✨🌸✨
سیر:
سیر یک اثر باید حالت تعادل خود را داشته باشد، نه ‌آن‌قدر تند و آن‌قدر کند.
یعنی نویسنده مبحثی را بیش‌از حد بازگو نکند که مخاطب حس کند اثر خسته‌کننده شده‌ است و نه آن‌قدر تند و سریع از مبحثی به مبحث دیگر بپردازد که همه‌چیز آنی به نظر برسد طوری که همه چیز مجهول بماند.
می‌توان گفت سیر خوب بود ولی باز هم حالت تعادل خود را نداشت.
رو به تند پیش‌ می‌رفت و گاهی رو به کند.
✨🌸✨🌸✨🌸
ممنوعه:
یک مورد رویت شد.
" سومین بهاری که بی آغوش و ب*و*س*ه به فرجام می رسد"
🌸✨🌸✨🌸✨
توصیفات:
توصیفات کم‌ بودند و بیش‌تر جملات ساده‌ای بودند که بی‌هیچ ارایه‌ای شکل گرفته بودند.
باید گفت که توصیفات نقش مهمی در به وجود امدن یک اثر دارند، وقتی که احساسات شخص وابسته به توصیفات و قلم نویسنده است توقع فراتر از تنها استفاده از ارایه‌ی تشبیه می‌رود.
چرا که احساسات طراوت و ظرافت خاصی دارند که می‌توان چکیده‌ای از حالات را با انان ترکیب کرد و یک اثر پر محتوا ساخت.
قسمت‌هایی در اثر دیده شد که از نظر محتوا مشکل داشتند.
👇🏻
"درد باشد عشق رجوع میکند؟"
🔶عشق و درد با هم عجین شده‌اند.
وقتی عشق و درد همراه هم هستند درد که باشد عشق هم هست.
****
از غم عالم بگذر و به آرامش الهی برس... مگر چقدر فرصت باقی است؟
🔶به ارامش الهی برس، بیش‌تر شباهت به ارامش ابدی‌ست که انسان با مرگ به ان دست می‌یابد، یا نزدیکی فوق به خالق، منظور نویسنده در این قسمت معلوم نیست که از چه چیزی نشأت گرفته و چه معنایی دارد؟
بهتر بود اشاره‌ای می‌شد.
***
"خواستم روی گلبرگ... روی تن درختان بی روح زمستان اسم تورا حک کنم"
🔶خب این قسمت از اثر، کمی از معیار باورپذیری فاصله گرفته است.
روی تن درخت امکان حک کردن هست، اما روی گلبرگ خیر، گلبرگ ظرافتی بیش‌تر از حک کردن بر تن خود را دارد!
توصیفات علاوه بر جلوه‌ی زیبا باید محتوای واقعی‌تری داشته باشند.
توصیفات، حالات و احساسات داستان یا رمان با ژانر فانتزی نیستند که همه‌ی امور غیرممکن و خیالی را جمع آوری کرد، توصیفات باید واقعی باشند طوری که انسان واقعا ان‌ها را حس کند.
نمونه‌ای دیگر:
"شبی بود سردو سوزناک! شنیدم صدایی از دل برف و بوران، نخواستم بشوم بیدار از این خواب... از این خوابی که شیرین بودو زیبا!
امان نداد! مرا دربه در و خسته کرد، از لذت شیرینی خواب من کم کرد! وسط برف رفتم و دیدم گلی ترانه ی عاشقی می خواند... خنده دار بود این اتفاق! خواستم بروم از این هوایی که دروغ در همه جایش جاریست! یک ترانه ی آشنا می خواند... خواستم برگردم پیش گل آوازه خوان... برف اجازه نداد! ماندم در سرما و از دور شاهد بهارشدم!"
که بیش‌تر فانتزی گونه است.
***
منظور نویسنده از این قسمت رو متوجه نشدم:
بی که نوروز... نوروز پیروز!❌
***
جمله‌ی:
"سقوط هم همیشه به معنای درد نیست!"
ترکیب درستی ندارد، ما همیشه سقوط را به شکست تلقی می‌کنیم، البته درد هم بی‌تأثیر نیست اما نقش کم‌رنگی دارد چرا که با شنیدن یا دیدن واژه‌ی سقوط ان‌چه در ذهن پدیدار می‌شود شکست و واژگونی است.
***

"همان روزی که قلب را به تو هدیه دادم هیجانی حاکم شد همچو هیجان رسیدن بهار."
هیجانی حاکم شد؟
جمله ناقص است، هیجان بر چه چیزی حاکم شد؟ فضا؟ قلب؟ تن؟
***
در ابتدای اثر از فراموش کردن یار گفته شده:
یادم تو را فراموش
ولی بعد
"حتی شور و هیجان نورور هم تورا از یادم نبرد... نرفتی که نرفتی چه کنم؟ قلب و مغزم را نابود کنم؟ همچو مجنون روانه ی صحرا شوم!"
در قسمت‌های بسیار بی‌انسجامی متن دیده شد و نبود این معیار باعث می‌شود که یک اثر از هدف و ایده‌ی اصلی منحرف و دور شود.
بهتر است نویسنده بیش‌تر نسبت به انسجام متن خود، تمرکز و دقت به خرج دهد.
موردی دیگر:
"بر سالی که رفت و گذشت دیگر افسوس نخور که رفتنی باید بره... از طوفانی که قلبت را احاطه کرده دوری کن چرا دل نمیبندی به لبخند گل همیشه بهار؟"
در پارت‌های قبل، از درد و رنج یک عاشق برای معشوق خواندیم و حال از شاخه‌ای دیگر دیدن می‌کنیم، به‌طور اشکار می‌شود نبود انسجام متن را حس کرد.
***
"آه! که هرچه من بگویم از تو باز هم بی تفاوتی به تمام من... بهار می رسد"❌
و باز هم مفهومی که به ادراک نرسید.
این جمله فقط ساختار دارد، و در آخر بدون محتوا و مفهوم!
"من هر چه که بگویم از تو باز هم بی‌تفاوتی به من می‌رسد.✔️
***
"دلم نمی خواست این بهار را با غم آدم های بی گناه در گوشه ی این کره ی خاکی شروع کنم... ."
🔶نویسنده‌ی عزیز، وقتی ژانر عاشقانه انتخاب می‌کنید، یعنی قلمتون فقط باید در حوالی عشق در گردش باشد و از عشق بنویسید.
نه این‌که در لابه‌لای نوشته‌هایتان از ژانرهای دیگر هم قاطی کنید.
این قسمت از دلنوشته باید حذف شود چون‌که از جنگ و کرونا و کلی از مشکلات جامعه گفته شده، بنظرتون تناسبی بین این‌دوتا هست؟
اگر عشق به جهان و ادمیان می‌بود می‌شد گفت ترکیب ایرادی ندارد اما این‌جا منظور از ژانر عاشقانه، معشوق است.
✨🌸✨🌸✨🌸
علائم نگارشی:
نیم‌فاصله، جایگاه فعل، قرار دادن علامت‌ها اصلا رعایت نشده بودند.
مثل:
- 12 ماه سال❌
- دوازده ماه سال✔️
***
با اینکه نیست راهی برای آشتی خواستم بگویم فقط وقت❌
با این‌که راهی برای آشتی نیست✔️
پ.ن: جابه‌جایی فعل در جمله غلط است، مگر این‌که شعری، ملزم به ردیف و قافیه باشد.
***
شاید که می شد در این خجسته روز کاری کرد❌
شاید که می‌شد در این روز خجسته کاری کرد✔️
***
"بهار پر شکوفه درس بزرگی داد به دل خسته و بی چاره ی من که زمستان سرد هرچند سخت! ولی بازهم به پایان می رسد!"
نقش علامت تعجب پس از واژه‌ی سخت دقیقا چیست؟
آیا جمله تعجبی بوده؟
خیر، علامت صحیح"ویرگول" هست.
***
"فراموش خواستم کنم❌
خواستم فراموش کنم✔️
***
میان این جنگ و کرونا تو آمدی درست تو افکار؟ تو همین افکاری که لحظه ای از تو دور نشد حالا هم که دور شد زادروزت آمد به یادم... کافی نیست؟❌
میان این جنگ و کرونا درست در افکار، تو امدی!
در همین افکاری که لحظه‌ای از تو دور نشد، حالا هم که دور شد زاد روزت به یادم آمد کافی نیست؟✔️
***
نیم‌فاصله اصلا رعایت نشده بود.

"هر روز که در این حال و هوای بهاری بیدار می شوم حس می کنم دوباره متولد شده ام!"
بیدار می شوم❌
بیدار می‌شوم✔️

می کنم❌
می‌کنم✔️

شده ام❌
شده‌ام✔️

معجزه ی بهار❌
معجزه‌ی بهار✔️

وقتی که دل شد سرد و بی روح!❌
وقتی که دل، سرد و بی‌روح شد.✔️
و بسیاری دیگر...
✨🌸✨🌸✨🌸
سخن منتقد:
نویسنده‌ی عزیز
سعی کنید بیش‌تر روی توصیفات، انتخاب نام، مقدمه و ژانر دقت به خرج بدید.
انسجام متن داشته باشید و روی یک موضوع کار کنید و همچنین می‌توانید برای رفع این مشکل از خوشه چینی استفاده کنید.
موفق و موید باشید🌸

تگ اثر:برنزی
 
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
نقد دلنوشته"هوای بهاری"
✨🌸✨🌸✨🌸
نام اثر:
نام دلنوشته، ساختار ساده‌ای داشت، دو واژه"هوا" ،"ی"، "بهاری"، در واقع ساختاری که نقش موصوف و صفت را داشت. تجزیه:"هوا بهاری‌ست"
با توجه به روایت کلی‌ای که از اثر دیده شد و همچنین ژانر ان، باید گفت که با همه هم‌خوانی و تناسب داشت و هیچ موردی خارج از این نبود.
و در رابطه با کلیشه بودن، نامی تکراری و کلیشه‌ای‌ست، در نگاه اول، مخاطب ان کشش و گیرایی را حس نمی‌کند و مرتبا به دنبال یافتن این است که در مابقی آثاری‌ست که یا خود ان و یا شبیه به آن بودند.
نام یک اثر باید جذابیت فوق داشته باشد، همه می‌دانیم که اول از هر چیز، مخاطب جذب عنوان اثر می‌شود و حس کنجکاوی در او نمودار می‌شود.
عناوین باید مرموزتر از ان چیزی باشند که در خود اثر نوشته شده‌ است، یعنی محتوای پرمفهوم‌تری نسبت به جملات کتاب داشته باشد، طوری که مخاطب مدام با خود کلنجار برود که معنا و مفهوم و هدف نویسنده از انتخاب این نام چه بوده؟
بهتر بود از نام‌های مناسب‌تر، ادبی‌تر و پربارتری استفاده می‌شد.
اندازه: اندازه‌ی مناسبی داشت.
🌸✨🌸✨🌸✨

ژانر اثر:
ژانر اثر عاشقانه بود اما خود اثر چیز دیگری می‌گفت!
بیش‌ترین پارت‌ها از جنگ، اداب و رسوم، کرونا، ناامیدی، انگیزه و... سخن می‌گفت در حالی که مقصود اصلی نویسنده از ژانر عاشقانه دل‌تنگ یار بودن در هوای بهاری بوده است.
نداشتن تناسب در انتخاب یک ژانر، همه‌ی اثر را درگیر چندگانگی می‌کند.
و علاوه بر آن، مخاطب گیج شده و دست از خواندن می‌کشد.

"هرچند سفره ها کوچیک تر شد!
هرچند این ملت خسته تر شدند!
هرچند بغض چندین ساله ملت را آزرده می کند!
بازهم این ملت خواهان جشن و پایکوبی هستند... .
بازهم برای رسیدن بهار به انتظار می نشینند!"
🔶این قسمت از دلنوشته مرتبط به ژانر اجتماعی است.

"می رسد بهار جانان! غم می رد ز دل ها، اخم های دلگیرت رو باز کن کمی به این گل های تازه نگاه کن... دیگه چیزی نمونده! بهار رسید پشت در، تق و تق و تق در زده، در رو برای بهار پر ناز و ادا باز کنید.
غم هست و درد گریبان گیر من و تو است ولی صبوری کن چون خدایی هست برای مرحم درد بی درمان ما!"
🔶و این قسمت مرتبط به ژانر انگیزشی!
بهتر بود نویسنده فقط این‌دو ژانر را انتخاب می‌کرد، چون بسیاری از قسمت‌های دلنوشته از جنگ، کرونا، چهارشنبه سوری، انگیزه، تلنگر بود.
و تنها قسمت کم‌رنگ ماجرا، درد و رنج عاشق برای معشوق بود.
پس در هر دو صورت، در خود اثر و ژانر ایراد وجود دارد، اگر ژانرها این باشند:
"اجتماعی، انگیزشی"
باید قسمت عاشقانه و ژانر عاشقانه حذف شود.
اگر:
"عاشقانه، اجتماعی" باشد
باید قسمت انگیزشی حذف شود.
اگر:
"عاشقانه، انگیزشی باشد"
(که ترکیب جالبی نیست)
باید قسمت اجتماعی اثر حذف شود.
به هر حال نویسنده باید متوجه نبود انسجام متن شود و تا همه‌چیز قاطی نشده کار را به روال عادی برگرداند ولی وقتی از ده پارت گذشت، به قول معروف"باید کوبید و از اول ساخت"
چرا که ژانر چهارچوبی است که یک اثر در ان‌ شکل می‌گیرد!
🌸✨🌸✨🌸✨

مقدمه:
مقدمه‌ی یک اثر می‌تواند پیام و مفهمومی کلی از آن باشد.
طوری که وقتی مخاطب شروع به خواندن آن کرد، حس شگرفی را در خود احساس و به ادامه‌ی مطالعه‌ی اثر بپردازد.
مقدمه یا خلاصه یک اثر فرقی ندارد، باید حس کنجکاوی و عطش در مخاطب را ایجاد کند.
پیچش واژگان باید خلاقانه شکل بگیرند و هر جمله از اول، اواسط و اواخر اثر، اشاره‌ای داشته باشد.
مقدمه‌ی ساده‌ای بود و از بهار و اندک اشاره‌ای به عاشقی کرده بود که خب بیش‌تر سعی بر تأکید بر ژانر عاشقانه داشته است.
بهتر بود نویسنده از آرایه‌های ادبی بسیاری چون، حس آمیزی، تشبیه، استعاره و جان بخشی و.... استفاده می‌کرد تا گیرایی به وجود می‌آورد.
🌸✨🌸✨🌸✨
لحن:
لحن یک اثر با سه لحن، محاوره، ادبی و معیار تعریف می‌شود.
لحن اثر به‌طور کلی ادبی بود ولی در بسیاری از پارت‌ها شاهد ترکیب لحن محاوره هم بودیم.
مثل:
زیر بارون تو برقص...❌
زیر باران تو برقص✔️

عاشق تو هم می مانم با اینکه دیگر محاله که برگردی❌
عاشق تو هم می‌مانم با این‌که دیگر محال است که بازگردی✔️

مثله❌
مثل، همانند، مانند، چون، همچون✔️

دیگه چیزی نمونده! ❌
دیگر چیزی نمانده!✔️

چیکار کنم❌
چه‌کار کنم، چه‌کاری انجام دهم✔️
🔶رعایت لحن، بسیار مهم است.
🌸✨🌸✨🌸✨
جلد:
جلد نسب به بقیه‌ی اصول، مناسب بود.
تصویر دختری در میان گل‌ها و سبزه‌های فصل بهار که جلوه‌ی زیبایی داشت.
استایل زرد و زیتونی رنگی که طیف‌رنگ مناسبی با تصویر بود.
کالیگرافی جلد با فونت نستعلیق طراحی شده بود که با ژانر عاشقانه هم تناسب و هم‌خوانی داشت و در عین سادگی جلوه‌ی خوبی از خود به نمایش داده بود.
جلد مناسب بود!
🌸✨🌸✨🌸✨
سیر:
سیر یک اثر باید حالت تعادل خود را داشته باشد، نه ‌آن‌قدر تند و آن‌قدر کند.
یعنی نویسنده مبحثی را بیش‌از حد بازگو نکند که مخاطب حس کند اثر خسته‌کننده شده‌ است و نه آن‌قدر تند و سریع از مبحثی به مبحث دیگر بپردازد که همه‌چیز آنی به نظر برسد طوری که همه چیز مجهول بماند.
می‌توان گفت سیر خوب بود ولی باز هم حالت تعادل خود را نداشت.
رو به تند پیش‌ می‌رفت و گاهی رو به کند.
✨🌸✨🌸✨🌸
ممنوعه:
یک مورد رویت شد.
" سومین بهاری که بی آغوش و ب*و*س*ه به فرجام می رسد"
🌸✨🌸✨🌸✨
توصیفات:
توصیفات کم‌ بودند و بیش‌تر جملات ساده‌ای بودند که بی‌هیچ ارایه‌ای شکل گرفته بودند.
باید گفت که توصیفات نقش مهمی در به وجود امدن یک اثر دارند، وقتی که احساسات شخص وابسته به توصیفات و قلم نویسنده است توقع فراتر از تنها استفاده از ارایه‌ی تشبیه می‌رود.
چرا که احساسات طراوت و ظرافت خاصی دارند که می‌توان چکیده‌ای از حالات را با انان ترکیب کرد و یک اثر پر محتوا ساخت.
قسمت‌هایی در اثر دیده شد که از نظر محتوا مشکل داشتند.
👇🏻
"درد باشد عشق رجوع میکند؟"
🔶عشق و درد با هم عجین شده‌اند.
وقتی عشق و درد همراه هم هستند درد که باشد عشق هم هست.
****
از غم عالم بگذر و به آرامش الهی برس... مگر چقدر فرصت باقی است؟
🔶به ارامش الهی برس، بیش‌تر شباهت به ارامش ابدی‌ست که انسان با مرگ به ان دست می‌یابد، یا نزدیکی فوق به خالق، منظور نویسنده در این قسمت معلوم نیست که از چه چیزی نشأت گرفته و چه معنایی دارد؟
بهتر بود اشاره‌ای می‌شد.
***
"خواستم روی گلبرگ... روی تن درختان بی روح زمستان اسم تورا حک کنم"
🔶خب این قسمت از اثر، کمی از معیار باورپذیری فاصله گرفته است.
روی تن درخت امکان حک کردن هست، اما روی گلبرگ خیر، گلبرگ ظرافتی بیش‌تر از حک کردن بر تن خود را دارد!
توصیفات علاوه بر جلوه‌ی زیبا باید محتوای واقعی‌تری داشته باشند.
توصیفات، حالات و احساسات داستان یا رمان با ژانر فانتزی نیستند که همه‌ی امور غیرممکن و خیالی را جمع آوری کرد، توصیفات باید واقعی باشند طوری که انسان واقعا ان‌ها را حس کند.
نمونه‌ای دیگر:
"شبی بود سردو سوزناک! شنیدم صدایی از دل برف و بوران، نخواستم بشوم بیدار از این خواب... از این خوابی که شیرین بودو زیبا!
امان نداد! مرا دربه در و خسته کرد، از لذت شیرینی خواب من کم کرد! وسط برف رفتم و دیدم گلی ترانه ی عاشقی می خواند... خنده دار بود این اتفاق! خواستم بروم از این هوایی که دروغ در همه جایش جاریست! یک ترانه ی آشنا می خواند... خواستم برگردم پیش گل آوازه خوان... برف اجازه نداد! ماندم در سرما و از دور شاهد بهارشدم!"
که بیش‌تر فانتزی گونه است.
***
منظور نویسنده از این قسمت رو متوجه نشدم:
بی که نوروز... نوروز پیروز!❌
***
جمله‌ی:
"سقوط هم همیشه به معنای درد نیست!"
ترکیب درستی ندارد، ما همیشه سقوط را به شکست تلقی می‌کنیم، البته درد هم بی‌تأثیر نیست اما نقش کم‌رنگی دارد چرا که با شنیدن یا دیدن واژه‌ی سقوط ان‌چه در ذهن پدیدار می‌شود شکست و واژگونی است.
***

"همان روزی که قلب را به تو هدیه دادم هیجانی حاکم شد همچو هیجان رسیدن بهار."
هیجانی حاکم شد؟
جمله ناقص است، هیجان بر چه چیزی حاکم شد؟ فضا؟ قلب؟ تن؟
***
در ابتدای اثر از فراموش کردن یار گفته شده:
یادم تو را فراموش
ولی بعد
"حتی شور و هیجان نورور هم تورا از یادم نبرد... نرفتی که نرفتی چه کنم؟ قلب و مغزم را نابود کنم؟ همچو مجنون روانه ی صحرا شوم!"
در قسمت‌های بسیار بی‌انسجامی متن دیده شد و نبود این معیار باعث می‌شود که یک اثر از هدف و ایده‌ی اصلی منحرف و دور شود.
بهتر است نویسنده بیش‌تر نسبت به انسجام متن خود، تمرکز و دقت به خرج دهد.
موردی دیگر:
"بر سالی که رفت و گذشت دیگر افسوس نخور که رفتنی باید بره... از طوفانی که قلبت را احاطه کرده دوری کن چرا دل نمیبندی به لبخند گل همیشه بهار؟"
در پارت‌های قبل، از درد و رنج یک عاشق برای معشوق خواندیم و حال از شاخه‌ای دیگر دیدن می‌کنیم، به‌طور اشکار می‌شود نبود انسجام متن را حس کرد.
***
"آه! که هرچه من بگویم از تو باز هم بی تفاوتی به تمام من... بهار می رسد"❌
و باز هم مفهومی که به ادراک نرسید.
این جمله فقط ساختار دارد، و در آخر بدون محتوا و مفهوم!
"من هر چه که بگویم از تو باز هم بی‌تفاوتی به من می‌رسد.✔️
***
"دلم نمی خواست این بهار را با غم آدم های بی گناه در گوشه ی این کره ی خاکی شروع کنم... ."
🔶نویسنده‌ی عزیز، وقتی ژانر عاشقانه انتخاب می‌کنید، یعنی قلمتون فقط باید در حوالی عشق در گردش باشد و از عشق بنویسید.
نه این‌که در لابه‌لای نوشته‌هایتان از ژانرهای دیگر هم قاطی کنید.
این قسمت از دلنوشته باید حذف شود چون‌که از جنگ و کرونا و کلی از مشکلات جامعه گفته شده، بنظرتون تناسبی بین این‌دوتا هست؟
اگر عشق به جهان و ادمیان می‌بود می‌شد گفت ترکیب ایرادی ندارد اما این‌جا منظور از ژانر عاشقانه، معشوق است.
✨🌸✨🌸✨🌸
علائم نگارشی:
نیم‌فاصله، جایگاه فعل، قرار دادن علامت‌ها اصلا رعایت نشده بودند.
مثل:
- 12 ماه سال❌
- دوازده ماه سال✔️
***
با اینکه نیست راهی برای آشتی خواستم بگویم فقط وقت❌
با این‌که راهی برای آشتی نیست✔️
پ.ن: جابه‌جایی فعل در جمله غلط است، مگر این‌که شعری، ملزم به ردیف و قافیه باشد.
***
شاید که می شد در این خجسته روز کاری کرد❌
شاید که می‌شد در این روز خجسته کاری کرد✔️
***
"بهار پر شکوفه درس بزرگی داد به دل خسته و بی چاره ی من که زمستان سرد هرچند سخت! ولی بازهم به پایان می رسد!"
نقش علامت تعجب پس از واژه‌ی سخت دقیقا چیست؟
آیا جمله تعجبی بوده؟
خیر، علامت صحیح"ویرگول" هست.
***
"فراموش خواستم کنم❌
خواستم فراموش کنم✔️
***
میان این جنگ و کرونا تو آمدی درست تو افکار؟ تو همین افکاری که لحظه ای از تو دور نشد حالا هم که دور شد زادروزت آمد به یادم... کافی نیست؟❌
میان این جنگ و کرونا درست در افکار، تو امدی!
در همین افکاری که لحظه‌ای از تو دور نشد، حالا هم که دور شد زاد روزت به یادم آمد کافی نیست؟✔️
***
نیم‌فاصله اصلا رعایت نشده بود.

"هر روز که در این حال و هوای بهاری بیدار می شوم حس می کنم دوباره متولد شده ام!"
بیدار می شوم❌
بیدار می‌شوم✔️

می کنم❌
می‌کنم✔️

شده ام❌
شده‌ام✔️

معجزه ی بهار❌
معجزه‌ی بهار✔️

وقتی که دل شد سرد و بی روح!❌
وقتی که دل، سرد و بی‌روح شد.✔️
و بسیاری دیگر...
✨🌸✨🌸✨🌸
سخن منتقد:
نویسنده‌ی عزیز
سعی کنید بیش‌تر روی توصیفات، انتخاب نام، مقدمه و ژانر دقت به خرج بدید.
انسجام متن داشته باشید و روی یک موضوع کار کنید و همچنین می‌توانید برای رفع این مشکل از خوشه چینی استفاده کنید.
موفق و موید باشید🌸

تگ اثر:برنزی

نویسنده: @گیسو پریشان💜
منتقد: @سیندرلای سفره

اختصاصی: است
سطح: برنزی

@Nilo.ofar
@مدیر تایپ
 
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,755
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,153
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
اعمال شد
 
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین