#پارت1
یه هفته ای ازفارق التحصیلیه منودخترامیگذره دیگه
راحت شدیم هنوزتصمیم نگرفته بودیم مسافرت
کجابریم ولی من خیلی دوس دارم یه جایه
سرسبزباشه عاشق درختوسرسبزیم خب بزارین
ازخودمبگم قیافه معمولی دارم ولی
چشمایه قهوه ای دارم که خیلی
دوسشون دارم چشمام درشتو مژه هام بلنده موهام
تاروی شونه هامه وقتی بسته میشه
مثل دمه گربه میشه😁بااین حال من میبندمشون اصلاهم
اعتقادندارم که دختربایدموهاش بلندباشه چه ربطی
داره آخه مگه موکوتاهادل ندارن؟ازنظره من موی کوتاه
خیلی بهتره تابلندآدم همش اذیت میشه همش
تودستوپان اینجوری راحت تره خب بگذریم کجابودم؟
آهاداشتم میگفتم رشتم گرافیک (چیه؟مگه همه
بایددکترمهندس باشن؟)به هرحال من عاشق هنرم
امروزدلم گرفته دوباره رفتم توفکره گذشته هایادمه
13سالم بودکه ازخونه فرارکردم چون پدرومادرم باهام
بدرفتارمیکردن چون من بچه واقعیشون نبودم
باباهمیشه به خاطره اینکه درس میخوندم
منومیزدمیگفت پوله اضافی خرج میکنی یه شب که
فهمیدم میخوان منوشوهربدن اونم به مردی که
ازباباپیرتربوداونم به خاطره پول منم فرارکردم یکم
پول ازباباکش رفته بودم بااون پول بااتوبوس ازاون
شهررفتم اومدم مشهدتقریباهمه پولم رفته بودشب شده
بودومن جایی واسه خوابیدن نداشتم توخیابوناگشت
میزدم خیلی گرسنه بودم اون شب انقدرگریه کردم که
نفهمیدم کی ازهوش رفتم وقتی به هوش اومدم تویک
اتاق بودم واسه منکه تویک خونه 50متری بزرگ شده
بودم اون اتاق خیلی بزرگ بوداندازه کله خونمون بود
اتاقودیدمیزدم که دربازشدویه مردواردشدبهش
میخورد30سالش باشه اومدکنارم نشست بهم گفت که
بی هوش توخیابون پیدام کرده واوردتم خونش ازم
پرسیدکه پدرومادرم کجان ومن که یک گوش واسه
شنیدن حرفام پیداکرده بودم همه چیزه زندگیموبهش
گفتم بعدازاینکه بهم غذاداد اسمش
رامین مقدم بودازم خواست دخترش بشم
گفت زنشودخترشوتوتصادف ازدست داده گفت دخترش
هم سنه من بوده منم قبول کردم چون خودمم کسیو
نداشتم وهردوتنهابودیم شدم دخترش اونم
شدپدرم حقاکه بهترین پدربودپوله زیادی نداشت فقط
همون خونه روداشت تااینکه4سال پیش به خاطره بیماری
قلبی فوت شداشکاموپاک کردم خیلی دلم براش تنگ
شده ازاون موقع هم درس خوندم هم کارکردم
مجبورشدم اون خونه روبفروشمواینجاروبگیرم خونه
کوچیکیه اماخب فروش خونه باعث شدپس اندازداشته
باشم سعی کردم دیگه به گذشته فکرنکنم چاییموکه
حالاسردشده بودتاآخرسرکشیدم ازقهوه بدم میومد
طعم تلخش منویاده گذشته تلخم مینداخت