بحث و گفتگو *مشاعره با ابیات شاعران ایران*

[.Mahdieh]

بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد
حافظ

در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

هوشنگ ابتهاج

 

[HELMET]

در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی حافظ

 

[Nil@85]

در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی حافظ

یاد باد آن‌که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم‌دیده‌ی ما شاد نکرد
«حافظ»

 

[.Mahdieh]

یاد باد آن‌که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم‌دیده‌ی ما شاد نکرد
«حافظ»

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

حافظ

 

[Nil@85]

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

حافظ

دل من! باز مثل سابق باش
با همان شور و حال عاشق باش

مهر میورز و دم غنیمت دان
عشق می‌باز و با دقایق باش

« حسین منزوی»

 

[.Mahdieh]

دل من! باز مثل سابق باش
با همان شور و حال عاشق باش

مهر میورز و دم غنیمت دان
عشق می‌باز و با دقایق باش

« حسین منزوی»

شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب کاش تا صبح قيامت نشود روز امشب

 

[Nil@85]

شد چو مهمان من آن شمع شب افروز امشب کاش تا صبح قيامت نشود روز امشب

با جمله رندان جهان هم كيشم

خيام ترانه‌هاي پر تشويشم

انگار شـ×ر×ا×ب از آسمان مي‌بارد

وقتي كه به چشمان تو مي‌انديشم

«ایرج زبردست»

 

[Like crazy<3]

با جمله رندان جهان هم كيشم

خيام ترانه‌هاي پر تشويشم

انگار شـ*ر*ا*ب از آسمان مي‌بارد

وقتي كه به چشمان تو مي‌انديشم

«ایرج زبردست»

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
"حافظ"

 

[*احساس*]

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
"حافظ"

تو را می‌خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
فروغ فرخزاد

 

[Nil@85]

تو را می‌خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
فروغ فرخزاد

ما وقت نگاه را دمي دانستيم

از دانش چشم ها كمي دانستيم

كژتابي دست ها و بي مهري سنگ

ما آينه بوديم و نمي‌دانستيم

« ایرج زبردست»