نویسندهی عزیزی که قصد تایپ رمانت رو داری، کافیه که روی فرستادن موضوع کلیک کنی و اسم اثر، نویسنده و خلاصه رمانت رو به همراه ژانرش بنویسی و منتظر تایید توسط مدیر مربوطه باشی. لازم به ارسال مجدد تاپیک اثرت نیست.
عاشق بودم، عشق من رو قلب سنگیت ببرده.
من خوب بودم ،خوبی هامو جسم بی روحت ربوده.
شاد بودم،شادی هایم،به خاطر تو مرده.
افتاب بودم،سرد شدم،اینا همه به خاطرتو بوده.
اندوه فراقت همانند این برف ها بر روی هم انباشته میشه.
چه راحت اشک هایم بی تو جاری میشه.
مثل بارون که بی امان می باره وخسته نمیشه.
برف و بارون،تنها همدمانم که با انها هم جای تو پر نمیشه.
سرده سرده،این زمستون،اینقدر که سرمایش حس میشه حتی از پشت شیشه.
سرده،سرما رفته رفته در دلم میزنه ریشه.
انقدر محکم،که قرار نیست انگار قلبم هرگز از غم هایم رهاشه.
غمت چه ها کرد که اهسته وجودم داره بی روح میشه
به یاد دارم قلبم چیزی به نام عشق داشته
اما حالا انگارهمهٔ آن احساساتم گم گشته
ودر قلبم چیزی به نام تو وجود نداشته
همهٔ اینها را قلب سنگیت در درونم کاشته
دلم پر از اندوه است که با سردی هوا آمیخته
چشمم،منتظراست و به آن سوی پنجره امید دوخته
قلبم،سردرگم است چون دنیا را با تو شناخته
دستانم یخ کرده وسرما جانم را از هم گسیخته
امامیدانم یک روز این سردی ها تمام میشه
همان روزی که در های دنیا برام باز میشه
خورشید میتابه و تسلی بخش قلب تاریکم میشه
باران میباره و اشک هایم تمام میشه