متروکه مجموعه رباعی در شهر | نیلا

مجموعه رباعی‌های نیلا
عنوان: در شهر
قالب شعر: رباعی
ژانر: اجتماعی، عاشقانه


در ابتدا(به عنوان مقدمه)


شهر کوچک

ای وای از این حال و هوای من و تو
هرکس که رسید، شد خدای من و تو
جای نفسی نمانده باقی، دیگر
کوچک شده این شهر برای من و تو

 

[Nil@85]

من


یک خاطره‌ام، گذشته و نابرجا
پندار غریب خفته‌ای در رویا
یک همهمه و زمزمه یا آوازم
در ذهن شما چگونه ماندم برجا؟

 

[Nil@85]

از یاد رفته

من پا به فرار، خانه بر دوشی و تو...
من خاطره‌ای رو به فراموشی و تو...
در پهنه‌ی طوفان زده‌‌ی چشمانت
من مثل ستاره رو به خاموشی و تو...

 

[Nil@85]

فرار


آتش که به پا شود نماند از تو اثری
نه سایه‌ای و نه شاخه‌ای و نه برگ و بری
بگریز تو ای درخت پیر و ریشه از خاک بکن
بگذار و برو، برو به سرزمین دگری

 

[Nil@85]

ناچار


من شاعرم، از شعر و هجا بیزارم
با اینکه به گفتنش چنین ناچارم
هی قافیه، هی ردیف، هی مصرع و بیت!
لعنت به تمام آنچه در سر دارم

 

[Nil@85]

گمشدگی


یک نیمه من گم شده و بی‌خبرم
در ظلمت و سایه رفته نیم دگرم
من نیست در این جهان شدم و عمریست هنوز
دنبال نشانی از خودم در به درم

 

[Nil@85]

زخمی فراری


هی خط و نشان، خط و نشان، خط و نشان
هی می‌شنوم طعنه و هی زخم زبان
باید بروم، کجا؟! به جای دگری
این شهر برای زخم من ندارد درمان

 

[Nil@85]

رقص نیلا


شال تو به این موی رها می‌آید
چتر تو به این حال و هوا می‌آید
ای دختر رنگی خیابان، نیلا!
رقصیدن تو به کوچه‌ها می‌آید

 

[Nil@85]

غریبانه


تنها و غریب بود و در کوچه نشست
با چادر بر سرش و یک س×ا×ک به دست
با چشم کبود، صورتی زخمی و خیس
آدم گر از این درد بمیرد سهل است

 

[Nil@85]

در شهر

در شهر شنیدم که خبر آمده‌ است
یک عالمه باز، دردسر آمده‌ است
مردی که به دیوانگیش معروف است
دیوانه‌تر و در پی شر آمده است