. . .

متروکه فن فیکشن‌ رویای تاریک | airis.black

تالار فن فیکشن
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. معمایی
  2. فانتزی
  3. ماجراجویی
نام فن‌فیکشن: Dark Dream
نام نویسنده: airis.black
ژانر: فانتزی، هیجانی، درام
خلاصه:
دختری عجیب‌ به نام رجینا که آرزوش رهایی‌ از یتیم‌ خانه‌ای هست که توی اون اسیر شده توسط خانواده‌ای جادوگری به سرپرستی‌ گرفته میشه. رجینا لوپین بر عکس برادرش توی گروه اسلیترین می‌افته‌ و مرگ‌خوار میشه و تبدیل به یه قاتل بی‌رحم میشه؛ بعد از سقوط لرد تاریکی اون به پریوت‌ درایو‌ میره تا ماموریت ناتمومش‌ که مربوط به هری پاتر، پسر برگزیده هست رو انجام بده و توی همین حین‌ متوجه رازهایی‌ میشه.
***
کابو‌س‌هایی که رنگ حقیقت می‌گیرند!
 
  • لایک
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
870
پسندها
7,355
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
98tm_picsart_03-01-07.23.09.jpg
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ فن فیکشن خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.​
اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید. قوانین پرسش سوال ها
قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید. قوانین درخواست جلد
برای درخواست نقد در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید. درخواست منتقد برای فن فیکشن
بعد از اتمام فن فیکشن، می‌‌‌توانید درخواست ویراستار دهید. درخواست ویراستار
جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید. درخواست صوتی شدن فن فیکشن
و پس از پایان یافتن فن فیکشن، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. تاپیک اعلام پایان فن فیکشن
با تشکر​
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

Hope.sk

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
1136
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-01
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
47
پسندها
399
امتیازها
93

  • #2
مقدمه:
مردم میگن وقتی که قراره بمیری تمام خاطراتت‌ از جلوی چشم‌هات‌ رد میشه؛ فکر کنم همین باعث میشه که از مرگ نترسم!
خوشحالم که حداقل می‌تونم یه بار دیگه خانواده‌ و دوست‌هام رو ببینم؛ کسایی که من‌ رو فراموش کردن ولی من هر روز و هر شب بهشون فکر می‌کنم.
کاش می تونستم برگردم به گذشته تا بیشتر قدر لحظات زندگیم‌ رو بدونم؛ این طبیعت انسانه، وقتی که چیزی رو از دست میده تازه قدرش رو میدونه!
کاش می‌تونستم برگردم به گذشته و یه سری چیز‌ها رو تغییر بدم‌... شاید اصلا اگر به گذشته برگردم متوجه بشم که خیلی چیز‌ها ارزش تغییر رو ندارن‌... ولی با این‌ حال... می‌دونم‌ گذشته‌ من نیاز به تغییر داره!
***
رجینا‌ با باز شدن ناگهانی در، دفتر مشکی رنگ خاطراتش‌ را بست‌، برگشت و به کسی که در رو باز کرده بود نگاه کرد و گفت:
- بهت یاد ندادن در بزنی‌ سوروس؟
سوروس یک تای‌ ابروش‌ رو بالا انداخت و رجینا متوجه نشد که سوروس طبق عادت‌ این‌کار رو کرده یا به علامت نه.
- اون چیه پشت سرت قایم‌ کردی؟
رجینا‌ گفت:
- هیچ... .
ولی قبل از اینکه بتونه جمله‌ش رو تموم‌ کنه سوروس با یک حرکت چوب دستی دفتر‌ رو از دست رجینا‌ قاپید. رجینا با اخم گفت:
- چی‌کار می‌کنی؟ بدش به من‌.
سوروس نگاهی به دفترچه کرد و با لحن مخصوص به خودش گفت:
- دفترچه‌ خاطرات‌... تو که عادت به نوشتن خاطره‌هات نداشتی.
و بعد رفت جلوتر‌ و دفترچه‌ رو به دست رجینا داد. رجینا گفت:
- هر وقت حالم خیلی بد باشه می‌نویسم!
سوروس کنار رجینا رو نشست و پرسید:
- پس الان حالت خیلی بده!
- افتضاحم‌!
سوروس پرسید:
- چرا؟
رجینا که سعی می‌کرد گریه نکنه‌ با صدای‌ گرفته‌ای گفت:
- امروز صبح‌... سیریوس‌... اون... من‌رو توی کوچه دیاگون‌ دید... .
رجینا‌ که حالا نمی‌تونست‌ جلوی اشک‌هاش رو بگیره با سختی نفس عمیقی کشید و ادامه داد: نمی‌خواستم‌ هویتم لو‌... لو بره‌... نقابم‌ افتاد!
و بعد به آغوش سوروس پناه برد‌.
- اگه به ریموس‌ بگه‌ چی؟ چی‌کار کنم؟
سوروس گفت:
- راهیه‌ که خودت‌ انتخاب کردی پس نباید بخاطر مسئله‌ای که دیر یا زود بقیه متوجه‌ش می‌شدن گریه‌ کنی.
رجینا از آغوش سوروس بیرون اومد‌ و مشتی‌ به شونه‌ی سوروس زد و گفت:
- تو واقعا یه دمنتوری‌ سوروس‌ اسنیپ!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
10
بازدیدها
180
پاسخ‌ها
11
بازدیدها
227

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین