نام دلنوشته: غم هجران
نویسنده: نیلای
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه : قصه ای ست که با اشک آغاز می شود ، و باغم ادامه می یابد .
غمی بردل عاشقی که درگوش جانش نجوای تو جاریست ، او درخیال ، با تو می زیست .
او هردم ، حضور تو را از لابه لای خاطراتش پیشگویی می کند ،گویا دلش هنوز نمی خواهد باور کند ، رفتن ، پایان بودن است . و من ، در امتداد بی پایان نبودت ، همچنان با یاد تو می نویسم.
هوایی اندوهگین ، روحی نا آرام ..
در عمق چشمان آشفته ام ، بارانی جمع شده است ، که طاقت ماندن ندارد ، و هرلحظه در انتظار جاری شدن است .
خاطرات همچون تیغی برقلبم خراش می اندازد ، خاطراتی که در هر مکانی تو را برایم یادآوری می کند ، چگونه می توانم تو را از یاد ببرم ؟! هنگامی که تمام وجودم تو را برایم یادآوری می کند ..
حال باید از کدام دلمردگی ام به تو بگویم ؟
از خود از یاد رفته ام.. یا جسم وجان تو؟
وجودم نمی خواهد، نبودِ تو را قبول کند ،
و من ، میان حقیقت تلخ فقدان و توهم شرین حضورت آویزانم .
به آغوشِ تو پناه میبرم، آغوشی که اکنون تنها از خلاءِ خاطرات ساخته شده است.
دلتنگی، چونان مادری مهربان اما بیرحم، مرا به زور در خود نگه میدارد و اجازهی رهایی از یادِ تو را نمیدهد.
نویسنده: نیلای
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه : قصه ای ست که با اشک آغاز می شود ، و باغم ادامه می یابد .
غمی بردل عاشقی که درگوش جانش نجوای تو جاریست ، او درخیال ، با تو می زیست .
او هردم ، حضور تو را از لابه لای خاطراتش پیشگویی می کند ،گویا دلش هنوز نمی خواهد باور کند ، رفتن ، پایان بودن است . و من ، در امتداد بی پایان نبودت ، همچنان با یاد تو می نویسم.
هوایی اندوهگین ، روحی نا آرام ..
در عمق چشمان آشفته ام ، بارانی جمع شده است ، که طاقت ماندن ندارد ، و هرلحظه در انتظار جاری شدن است .
خاطرات همچون تیغی برقلبم خراش می اندازد ، خاطراتی که در هر مکانی تو را برایم یادآوری می کند ، چگونه می توانم تو را از یاد ببرم ؟! هنگامی که تمام وجودم تو را برایم یادآوری می کند ..
حال باید از کدام دلمردگی ام به تو بگویم ؟
از خود از یاد رفته ام.. یا جسم وجان تو؟
وجودم نمی خواهد، نبودِ تو را قبول کند ،
و من ، میان حقیقت تلخ فقدان و توهم شرین حضورت آویزانم .
به آغوشِ تو پناه میبرم، آغوشی که اکنون تنها از خلاءِ خاطرات ساخته شده است.
دلتنگی، چونان مادری مهربان اما بیرحم، مرا به زور در خود نگه میدارد و اجازهی رهایی از یادِ تو را نمیدهد.
آخرین ویرایش: