Thumbelina
رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
- نام هنری
- الینا فری
- آزمایشی
- مدیرتالار آموزش
- شناسه کاربر
- 3925
- تاریخ ثبتنام
- 2023-01-14
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 438
- نوشتهها
- 573
- پسندها
- 465
- امتیازها
- 278
- محل سکونت
- سرزمین پریان
این قسمت : شرط بندی🙈😊
فاز بعضی نویسندها از این قضیه شرط بندی چیه؟ها نویسنده عزیز وات د فاز مومن؟😐 این خزعبلات چیه می نویسی جوون مردم و میزاری تو آمپاس.آخه جوگیر ...استغفرالله! من به تو چی بگم؟که چی پسرا/ دخترا شرط میبندن و تهش هم کوچه تنگه بله عروس یا دوماد خیرننده قشنگه . قابل توجه دوستان عزیز برای بهتر فهمیدن اصل قضیه به قسمتی از رمان مذکور(همینجوری گفتم😐)مراجعه می نماییم:
اه اه دیدی پسره نکبتو؟🤢حالا تو دلش(قربون قد و بالای سیکس پکت برم😍)
دوستش:آره والا من اگه ردشونو نزدم و نرفتم خونشون دزدی فلانی نیستم بیا بزن تو گوشم👻
حالا اون دختره:ایول بیا شرط ببندیم امشب حال اینارو بگیریم.☺️
القصه میرن دزدیو خاانوما همه ماشالله هزار ماشالله به نینجا گفتن زکی😠 و خونه هم های کلاس و خودتون که میدونین..نمیدونم تو این تاریکی و مخوفی چطور خونه رو هم آنالیز میکنن.
- وای عجب دکوراسیونی و آباژوری و پله هایی و....🤤خلاصه دهن غار علی صدر خدابیامرز🤥
بابا یه چراغ قوه زهوار در رفته داری پروژکتور که نیاوردی😐بعدم یهو کلید برق زده میشه و پسرا مثه اجل معلق میان و اول یه درگیری و یه کتک و کتک کاری مسخره بعدشم پسرا میگن باس هرکاری میگیم بکنین یا اینکه تحویل پلیستون میدیم.🤓
به شخصه از زندگی نا امید شدمo_O. طی زمان خیلی کوتاهیهم عاشق میشن و ماچ و ب×و×س×ه و...استغفرالله نگاه نکن 🙄. بعدم که همون مسئله عشق کشکه صدق میکنه.
واقعا حرفی ندارم اصن رمان فقط شرط بندی:/ جالب اینجاست که دخترای این رمانا همشون خرمایه ان و فقط واسه خاطر شرط و کلاس و کرم درونشون میرن. خب درسته که دخترا یکم (همه ن بعضیا چیه خواهرم؟) مرض دارن اما دلیل بر بیشتر بودن مرضشون نسبت به پسرا نمیشه.(چیه شماهم؟همتون و نگقتم که) بهله دوستان و به این ترتیب با شرط بندی برین سر زندگیتون و حالشو ببرین😜
اصن روایت داریم که: گر نبندی بند عشق را با شرط ..کلا محو شو و خود را از دره کن پرت😐
فاز بعضی نویسندها از این قضیه شرط بندی چیه؟ها نویسنده عزیز وات د فاز مومن؟😐 این خزعبلات چیه می نویسی جوون مردم و میزاری تو آمپاس.آخه جوگیر ...استغفرالله! من به تو چی بگم؟که چی پسرا/ دخترا شرط میبندن و تهش هم کوچه تنگه بله عروس یا دوماد خیرننده قشنگه . قابل توجه دوستان عزیز برای بهتر فهمیدن اصل قضیه به قسمتی از رمان مذکور(همینجوری گفتم😐)مراجعه می نماییم:
اه اه دیدی پسره نکبتو؟🤢حالا تو دلش(قربون قد و بالای سیکس پکت برم😍)
دوستش:آره والا من اگه ردشونو نزدم و نرفتم خونشون دزدی فلانی نیستم بیا بزن تو گوشم👻
حالا اون دختره:ایول بیا شرط ببندیم امشب حال اینارو بگیریم.☺️
القصه میرن دزدیو خاانوما همه ماشالله هزار ماشالله به نینجا گفتن زکی😠 و خونه هم های کلاس و خودتون که میدونین..نمیدونم تو این تاریکی و مخوفی چطور خونه رو هم آنالیز میکنن.
- وای عجب دکوراسیونی و آباژوری و پله هایی و....🤤خلاصه دهن غار علی صدر خدابیامرز🤥
بابا یه چراغ قوه زهوار در رفته داری پروژکتور که نیاوردی😐بعدم یهو کلید برق زده میشه و پسرا مثه اجل معلق میان و اول یه درگیری و یه کتک و کتک کاری مسخره بعدشم پسرا میگن باس هرکاری میگیم بکنین یا اینکه تحویل پلیستون میدیم.🤓
به شخصه از زندگی نا امید شدمo_O. طی زمان خیلی کوتاهیهم عاشق میشن و ماچ و ب×و×س×ه و...استغفرالله نگاه نکن 🙄. بعدم که همون مسئله عشق کشکه صدق میکنه.
واقعا حرفی ندارم اصن رمان فقط شرط بندی:/ جالب اینجاست که دخترای این رمانا همشون خرمایه ان و فقط واسه خاطر شرط و کلاس و کرم درونشون میرن. خب درسته که دخترا یکم (همه ن بعضیا چیه خواهرم؟) مرض دارن اما دلیل بر بیشتر بودن مرضشون نسبت به پسرا نمیشه.(چیه شماهم؟همتون و نگقتم که) بهله دوستان و به این ترتیب با شرط بندی برین سر زندگیتون و حالشو ببرین😜
اصن روایت داریم که: گر نبندی بند عشق را با شرط ..کلا محو شو و خود را از دره کن پرت😐
آخرین ویرایش: