. . .

آموزش سوژه های رمانی

تالار متفرقه آموزش نویسندگی

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #1
انتقاد از بعضی از رمان ها و نویسنده هاشون هست که در قالب‌ طنز بیان میشه.

☡☡⚠☡☡
توجه کنید که این تاپیک کلی هست و به رمان خاصی تعلق نداره؛)

پس لطفا سریع جبهه گیری نکنید!✋

ممنون از همراهی شما عزیزان🌹
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #2
این قسمت:ورود به دانشگاه!🏬🎓

یکی از همین مسائل ورود شخص محترم به دانشگاهه!
همینجوری توی کلاس نشسته بودیمو داشتیم حرف می زدیم که یه دفعه در کلاس باز شد.نگاهمو به سمت اون ور چرخوندم و...همینجوری هنگ کردم!دهنم از زور تعجب باز مونده بود.عجب استاد جیگری!خوش به حال ننش!(حالا اینجا نویسنده میره سراغ توصیف)چشمای درشت مشکی👀 نافذ.موهای آلمانی قهوه ای با رگه های طلائی.دماغ خوش فرم که خدا خودش عملش کرده بود.لبای گوشتی و خوش فرم.هیکل مردونه که سیکس پکاش از زیر بلیز جذبش مشخص بود!همینجوری غرق استاده بودم که سنگینی نگاهمو احساس کردو به طرفم برگشت.نگاهش رو من قفل شد.همینجوری بر و بر داشت منو نگاه می کرد که با تک سرفه ی ساناز به خودش اومدو نگاهشو ازم گرفت!وای خدا چه جیگرییی!!!!با آرنجم زدم تو دل ساناز:
-ساناز!!!دیدی اینووو؟؟؟
-وای آره!چقدر جیگره این!
شروع به صحبت کرد.آخ من قربون اون صدای خوشگلت بشم!اسمش آرتان تهرانی بود.ای قربون اسم و فامیل خوشگلت!😅
بگذریم که همین دو نفر بعدا عاشق هم می شن و کارشون به ازدواج ختم می شه!ویا حتی در مواردی هم دیده شده فامیل از اب دراومدن!🤔
الان اینجا چند تا سوال پیش میاد:
چرا استادای دانشگاه اینا این شکلیه ولی استاد دانشگاهای ما یه پیرمرد هشتاد ساله با دماغ عقابی گوشتی و صورت چروکیده و چشمای قد نخود و موهای(اصلا مو نداره!چهار تا تار موئه فقط!)سفید و لبایی که اگه نبودن سنگین تر بودن از بس ریزن و با یه شیکم ورقلمبیدس؟!
جوابش سادس!نویسنده ی عزیز چون می خواد شخصیت دختر قصشو که شخصیت اصلی هم هست به این استاد خوشگل بندازه!پس قطعا باید یه همچین ویژگی هایی داشته باشه!وگرنه به شخصیت اون شخصیت بر می خوره!
عشق در یک نگاه که میگن همینه؟نه؟
خب الان در قصه ی بالا مشاهده کردید که همون اول بسمه الله نگاه اون استاد خوشگل یاهمون آرتان خان توی چشمای شخصیت اصلی گیر کرده بود!نویسنده همین اول جرقه رو زد!
چرا اکثر استادای توی رمان سیکس پکن؟
هر چه قدر راجع به این موضوع فکر کردم جوابش مربوط به سوال اول می شه!
چرا همش آرتان و آرتام و آرشام و آرسام و...؟مگه اصغر و اکبر و...اسم نیستن؟
این قسمت مربوط که کلاس گذاشتن نویسنده می شه!البته این اسمام قشنگن!ولی دیگه خز شدن:|!😐
فامیلی تهرانی و تهرانی نسب و تهرانی اصیل و تهرانی فلان و تهران بصار دقیقا چه گیرایی و جذابیتی داره که انقدر مورد استفاده قرار می گیره؟
خب کلا تهرانی بودن مثل این که کلاسش بالاست:|!انقدر این فامیلی مورد استفاده قرار گرفته که اکثر شخصیت ها از رمان های مختلف الان یه جامعه ای از تهرانی ها تشکیل دادن!
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #3
این قسمت:فامیل های گم شده!👱👩💑

بدون شک رمان هایی رو خوندین که حداقل یه فامیل گم شده دارن که پدر مادر طرف سر یه مسائلی از شخصیت قصه پنهانش کرده.جالب اینجاس در اکثر موارد ملاقاتی با این فامیل گم شده داشتن!مثلا طبق مثال پست قبل یا استاد دانشگاهشون بوده،یا رئیس شرکتشون بوده و یا همکلاسیشون!😑
و یه موضوع جالب تر!همیشه شخصیت قصمون با این فامیل گمشده مشکل داشته و همش کل کل و سایه همو با تیر می زدن!بعد که می فهمن فامیلن واویلا..!😒😡
کلا نشده یه بار شخصیتمون با این فامیل گم شده که یهو پیدا شده غریبه باشه.از قبل باید یه ملاقاتی داشته باشن!
بعد از این که فهمیدن فامیلن به احتمال۹۵درصد تو یه خونه زندگی می کنن و یا همسایه هم دیگه می شن!بعد از این آشنایی غیرتی شدن های فامیل گمشده شروع می شه و در پایان به عشقو عاشقی و ازدواج ختم شده!❤👀
تا حالا دیده نشده بعد از پیدا شدن این فامیل گم شده، شخصیت داستان در آینده با کسی غیر از ایشون ازدواج کنه!
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #4
این قسمت: من و آینه، همین‌الان یهویی!👀😍

می خوام یکی از سوژه های رمـانی رو براتون بازگو کنم!1 درصدم امکان نداره با همین سوژه ای مواجه نشده باشید.😐
موضوع از این قراره که شخصیت خوشگل رمان میره جلو آینه!رفتنش همانا تعریفات در حد تومارشم همانا!
برای همین مسئله می خوام یه مثال بزنم:
رفتم جلوی آینه و به خودم نگاه کردم.وای خدا چه چیگری!چشمای گربه ای درشت آبی با رگه های سبز که به عسلی هم می زنه.کلا چشمای عجیبی دارم👁👁.هر لباسی که می پوشم رنگ لباسه در میاد.دماغی👃 که خدادادی عملی و سربالا و صافه.لبای👄 گوشتی خوشگل صورتی رنگ.پوست سفید.موهای قهوه ای با رگه های طلائی و قرمز که تا پایین کمرمه.کلا موهام سه رنگه.اصلا رنگشون نکردما!😶😐خدا خودش اینطوری برام رنگ کرده.و دیگر هیچ..!🙏🙌
یعنی به جرئت می تونم بگم آسمون خدا شکافته شده یه دونه حوری از اون بالا افتاده کف آسفالت اونم همین شخصیت لاکچری و خوشگل رمانه!
درضمن بگم اگه چشمای شخصیت لاکچری رمان گربه ای نبود دیگه رمانو نخونید!😂ولی دم خدا گرم عجب چشمای خوش رنگی بهش داده☹️تازه رنگم عوض می کنه!(مگه آفتاب پرسته؟)🦎کلا خیلی هم خوب!
اینم بگم اگر دیدین شخصیت لاکچری رمان چشماش گربه ای بود ولی دماغش خدادادی عملی نبود اصلا فکر خوندن رمانو از سرتون بیرون کنید!بازم دم خدا گرم بابت رنگ موهایی که به شخصیت لاکچری رمان عطا کرده!و این که کلا داشتن موهای کوتاه برای شخصیت لاکچری رمانا کسرشان حساب می شه😒
در مواردی هم دیده شده بعد از توصیفات برای خودشون ب×و×س می فرستن!من در این مورد حرفی ندارم!😐
کلا نتیجه ای که می شه از این جور توصیفات گرفت اینه که شانس نداریم!☹️😞خدا به یکی نمیده به یکی هم میخواد بده یه جوری میده اصلا...بیخیال: 😐شخصیت اصلین دیگه!بایدم لاکچری باشن!😂
نویسنده ی عزیز،باور کن یه دختر ساده هم به دل می شینه!نه پسر حتما باید سیکس پک و هیکلی باشه نه دختر باید چشم رنگیو دماغ خدادادی عملی باشه!
مهم طرز بروز دادن اون شخصیته!رفتار هاش،حرکاتش و...تو واقعیتم همین طوره!😊
یه بار امتحانش کن!ببین چی می شه.😉🙂
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #5
این قسمت: مانتو قرمز!💅💃

یکی از مسائلی که توی رمانا وجود داره،لباس قرمزه!
معمولا از رنگ قرمز یا لباس های قرمز💃 رنگ برای دراوردن حرص😡 طرف مقابل که ترجیحا جنس مذکره استفاده می شه!برای مثال:
کلافه به کمد لباسم نگاه کردم.مونده بودم لباس چی بپوشم.یهو جرقه ای توی ذهنم زد!یافتم!خبیثانه به مانتوی کوتاه قرمز رنگم😐 نگاه کردم.آرشام جان بپا که شهین خطر داره میاد!مانتو قرمز خیلی کوتاهمو برداشتم که به زورتا رون پام می رسید.شلوار لوله تفنگی مشکی با مانتوم پوشیدم.شال مشکیمم سرم کردم و آرایش تقریبا غلیظی کردم💄.اینا فقط به خاطر دراوردن لج آرتامه!حالا با من لج می کنی دیگه!بوسی برای خودم توی آینه فرستادمو😕😘(طبق مثالی که آرتان زد!) از اتاق بیرون رفتم.
-ادامه دارد!
این مثال به روشنایی نشون میده وجود یک یا حداقل دو عدد مانتوی قرمز کوتاه(به کوتاهش دقت کنید!)در کمد شخصیت رمان واجبه!یعنی اگر دیدید طرف مانتوی قرمز کوتاه تو کمدش نداره به قول آرتان اصلا فکر خوندن رمانو از سرتون بیرون کنید!
حالا بریم اونور قضیه!می رسیم به جنس مذکر بدبختی که قراره حرصش دراد!در کل اکثر پسرایی که در رمان وجود دارن نسبت به رنگ قرمز حساسن و اگر رنگ قرمز رو ببینن دچار اختلال اعصاب می شن!حالا این دختر قصه از این حساسیت استفاده می کنه و یه مانتوی قرمز کوتاه می پوشه!دیگه بماند که دختر قصه رو توی اون لباس می بینه و صورتش می شه رنگ مانتو طرف😕😠😡!داد و بیداد ها و غیرتی شدن ها بماند.
نتیجه ای که از این قضیه می گیریم اینه که دختر قصه یا همون شهین خطر به یه نوع مرض🤕🤒😷 مبتلاست که راه درمانم نداره!
و پسر قصه هم جزو مظلوم ترین شخصیت قصه به شمار میاد!😢
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #6
این قسمت:عشق!😘❤💑

الآن حتما پیش خودتون فکر می کنید منظور من چیه؟عشقم مگه سوژه ی رمان محسوب می شه؟!باید بگم که بله می شه.به لطف دوستان و از صدقه سری بعضی نویسندگان"خز نویس"عشق هم سوژه شد!😑سوژه ای که امروز برای تاپیک انتخاب کردم.
عشق و عاشقی در هر رمانی به نحوی انجام می شه.بستگی به ژانر رمان هم داره!
مثلا:
رمان هایی که ژانر پلیسی دارن،معمولا دو شخصیت اصلی یعنی یه شخصیت دختر و یه شخصیت پسر داره که این دو باید به ماموریت برن!از شانس بدشون این دوتا جزو کسایی بودن که سایه همو با تیر می زدن و الآن هم باید باهم برن ماموریت!خلاصه اینا پا می شن میرن ماموریت و طی این ماموریت که ترجیحا توی این داستانا باید طرف مجرم یه پسر خیلی سیریش باشه که چشم و دلش سیر نمی شه و آقا این خانم پلیسو می بینه و چشمش اونو می گیره. بعد آقا پلیسه هم رگ گردنش باد می کنه و دستاشو مشت می کنه یه اخم خانم پلیس کشم می کنه که مثلا نشون بده غیرتی شده!خانم پلیسم که هیچ!تو دلش شیرینی😍 دانمارکی پخش می کنن!بعد مورد داشتیم آقا پلیسه هی از خودش می پرسه بر چی من سر این غیرتی می شم؟برچی هروقت میبینمش ضربان قلبم میره رو هزار؟🤔(خب مرد مومن بیماری قلبی🤕😷 که نگرفتی الاغ مزرعه بابابزرگمم فهمیده عاشق شدی!)بعد کشف می کنه عاشق شده و فلان!بعد اینا از ماموریت موفقشون بر میگردن و بعدشم عروس چقدر قشنگه ایشاالله مبارکش باد دوماد خوش آب و رنگه ایشاالله مبارکش باد و دیگر هیچ!
یکی دیگه از نوع رمان هایی که عشقو خز کردن از اون دسته رمان هائین که ازدواج اجباری در اون صورت می گیره!طرف باباش میاد رو به روش می شینه میگه یا با اون پسره ازدواج می کنی یا به زور شوهرت میدم!دختر قصمونم بعد از یه ماه افسردگی حاد تصمیم می گیره تن به خواسته باباش بده و با پسر سیکس پک و جیگر👦 قصمون ازدواج کنه.دیگه خودتون بقیشو میدونین دیگه...اینا میرن زیر یه سقف و با گذر زمان عاشق هم می شن و بله!یه دسته از رمانام هستن که یه مرد فوق مغرور و سرد که صد البته سیکس پکو جیگره تو رمان هست که دختر قصه اولش از ایشون بدش میاد.اما کم کم یه حسایی به هم پیدا می کنن و پسره میاد می گه من خیلی سعی کردم نزارم از شاخ گوزنی های دور قلبم رد شی!اما تو هرطوری که شده به قلبم نفوذ کردیو باعث شدی من غرورمو به خاطر تو زیر پام بزارم.دخترم در اون لحظه چشماش یه برقی می زنه و...ایشالله به پای هم پیر شن!سعی کنیم کلمه ی "عشق و عاشقی" رو خز نکنیم!😒با این ایده های کلیشه ای و تکراری در رمان ها!
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #7
این قسمت:عشق (قسمت ۲)

تعریف دوستان خز نویسمون از عشق اینه:
عشق یعنی اولش ازش بدت بیاد.بعد گذر زمان تورو به اون علاقه مند کنه.بعد از اینم طی اتفاقی از هم مدتی جدا شن یا یه خیانت اتفاق بیفته که ترجیحا پسر قصه خیانت کار می شه.بعد از این قضیه پسر قصه پشیمون می شه و ازش معذرت می خواد!بعد دخترم اینو می گه و باهم به خوبی و خوشی زندگی می کنن!عشق در رمان "خز" یعنی همین!یعنی آرزو به دل موندم یه رمان ببینم دختر از اول عاشق طرف باشه میونشونم باهم خوب باشه بعد آخر داستان به هم برسن😕!یعنی همشون اول دختره ازش بدش میاد بعد میونشونم باهم خوب نیست و همش باهم کل کل می کنن بعد به هم می رسن🤔.
در اکثر رمان های خز و به قول خودشون عاشقانه عشق بدین صورت صورت می گیره:|:
دختر خانم تشریفشون رو می برن دانشگاه!دانشگاه که چه عرض کنم؛کلکسیون پسرای سیکس پک و خوشگل و چشم رنگیه!فقط دانشگاهای ما پسرای لاغر مردنی با عینک ته استکانی داره.رمان لاکچری به این می گن😏!خب لِتس بَک تو دِ پُینت!خانم تشریف می بره دانشگاه و طی اتفاق خیلی خیلی ناگهانی ماشینی باهاشون تصادف می کنه.دختر خانم شروع می کنه به استفاده از الفاظ ر×ک×ی×ک تا این که پسر از ماشین پیاده می شه...دهن دختر خانم عین کش تومبون در میره!شروع می کنه به نگاه کردن.از نوک شصت پاش شروع می کنه تا فُکُلای خوشگلش!کفش ترجیحا ورنی!شلوار ترجیحا جذب!پیرهن ترجیحا جذب که شش عدد پک جگر قصمون نمایان شه(از همون رو لباسا:|)بازو قدِ شیکمِ خوان پدرو فرانکو!لبای گوشتی چشمای گربه ای ترجیحا عسلی مایل به آبی-یاقوتی!دماغ خدادای عملی و ابرو های خوش فرم و موهای آلمانی قهوه ای یواش(قهوه ای کمرنگ😑)با رگه های طلائی-مسی!حالا پسر قصه میگه:تموم شد؟دختر میگه:چی؟پسر میگه:دید زدن من!در اینجا دختر باید خودشو بزنه به کوچه علی چپ!یعنی اگه نزد فکر خوندن رمان رو از کلتون بیرون کنید:|!حالا دیگه باقیش بماند همکلاسی/استاد دانشگاه اون دختر بیچاره از آب درمیاد و گذر زمان عشق و علاقه رو بینشون ایجاد می کنه و بعدشم بادا بادا مبارک بادا:|سر به کدامین کویر بگذاریم از دست این نویسندگانِ گرام؟
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #8
این قسمت:خرپول!😎

شخصیت های لاکچری رمان باید پولدار باشن!انقدر پولدار که پول از تو سوراخ دماغش بزنه بیرون!
در اکثر رمان های خزلاکچری خونه به صورت دوبلکس،سوبلکس،چوبپلکس و... باید باشه😐!می دونین چرا؟چون در شروع رمان دختر خوشگل قصمون باید وایسه جلو پله ها،چشماش برق شیطنت بزنه بعدشم بگه:فقط یه بار!و به صورت موشکی وار از روی نرده ها سر بخوره بیاد پایین.در همه ی رمان های لاکچری باید اینطوری باشه!این اولین قانون لاکچری بودن است..!😄و یه نکته متفرقه در همین مورد!:
مشاهده شده دختر خوشگل قصمون بعد از سر خوردن سرشو بلند می کنه و با مامانش که ملاقه به دست با قیافه ی برزخی داره نگاهش می کنه،رو به رو می شه!بعد قیافه دختر می شه این(😅)از بس این لامصبو باز کرده که دهنش پاره شده ۱۲ تا بخیه خورده:😶
داشتم می گفتم!این از خونشون.دختر خوشگل قصمون یه دونه ماشین داره!ماشین نه ها!مـــــــاشـــــــیـــن داره:😫جدید ترین مدل بوگاتی که از خارج سفارش داده واسش اوردن.درضمن ترجیحا باید رنگش قرمز باشه.این از ماشینش!یعنی مورد داشتیم بیل گیتس وقتی زندگی این دختررو دیده بعد از شیش ماه افسردگی مایکروسافت رو جمع کرده زده تو کار جغول بغول!😁
من بخوام قاچاق کنم،درکنارش دزدی کنم،در کنار اونم مانند چیز از صبح تا شب جون بکنم کار کنم،در کنارش هزار کار دیگه کنم بخوام خیلی به خودم فشار بیارم می تونم به پی کی دست دوم بخرم😃اون وقت اوشون لم داده رو کاناپه داره نوتلاشو می خوره باباشم ماهی ۱ میلیارد به عنوان ماهانه بهش میده!
چند وقت پیش یه رمانی رو خوندم موضوعش خوراک اینجاست.اسم نمی برم فقط ببینین چی بود!

جونم براتون بگه یه دختره بود خیلی پولدار بود! از اون تک بچه هایی که زیر پر قو بزرگ شده بودو لوس بار اومده بود!اوشون به طور ناگهانی پسری رو می بینه بعد ازش خوشش میاد میره به باباش می گه این پسره باید بیاد خواستگاری من 😂حالا نمیدونم باباش چه سحر و جادویی کرد آقای خواستگار تشریف فرما شدن. خواستگار نگو جیگر بگو☺️!احسنت به شانس طلائی دختره 🤠من که شانسم رنگ همین متنیه که انتخاب کردم!جیگرم نشدیم یه دختر پولدار مارو ببینه به باباش بگه من این پسررو میخوام🤓.خلاصه اینا رفتن خواستگاریو دختره می فهمه پسره پولدار ترین آدم توی ایرانه🙈یعنی پولدار ترین پسر محلم نشدیم🙄!خلاصه اینا زادواج می کنن پسره همه چیو می زنه به نام دختره(شیش تا ویلا تو شمال و یه ویلا در تمامی استان های ایران!😑بعد پسره تصادف می کنه میمیره دختره می شه پولدار ترین دختر ایران🤤

به همین خوشمزگی:😃!کلا لپ مطلب اینه اگه دیدین شخصیت رمان لاکچری و پولدار نبود بدونید اون رمان رمان نیست!ماشینشم حتما باید شاستی بلند و مدل بالا باشه!خونشونم باید دوبلکس باشه و دختره از رو نرده ها سر بخوره!
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #9
این داستان شغل 🤓



اگه نگاهی اجمالی به رمانای خز و خیل امروزی(بعضی نویسنده های به ظاهر نویسنده) بندازیم میبینیم که به له
شخصیت اصلی رمانا همه دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و وکیل و پلیس جنایی و نوپو و فلان ......


همه هم محصل دانشگاه تهران یا صنعتی شریف یا امیرکبیر و....😏


اونوقت اصغر بقال سرکوچه منم:/😑


منم که مدرکم و از دانشگاه دوقوز آباد 😐گرفتم تو کوچه تنگه غازمله مصاده :|


خواستگار میاد متخصص بیولوژیک پیوند مغز و استخوان بزوره ننش میره خواستگاری. دختره هم فیس و افاده میکنه میگه : ایش این پسره خیلی نچسبه جوابم منفیه😟


اونوقت قیصر سیبیل قصاب منم که پاشنه در و از جا کنده🤔


دختره هم منم که تا فیها خالدون(شرمنده اخلاق ورزشیتون) یارو رو آنالیز میکنم وفرتی خودمو میندازم بش

طرف میره تو کما بهوش که میاد میبینه یه دکتر حوری موری گوگولی مگولی بالاسرشه
😇

اونوقت من تا چشامو باز میکنم جن میبینم بسم الله هم میگم نمیره لامصب

😈
دکتره بهش میگه بیدار شدی عزیزم؟تو سی روزه تو کمایی🤒 و همه رو نگران کردی😟

حالا به من میگه زنده ای به سلامتی🤔؟خوب شد نمردی خونت میافتاد گردنمون

میمردی هم دل 17.18 نفر و شاد میکردی با اهدای اعضات:|😑

طرف استاد دانشسگاس میاد تو کلاس همه نیگاها میخ میشه روش


حالا واس ما که میاد صف دستشویی پر میشه:///


طرف وکیله جو سقراط و ارشمیدس میگرتش میگه آقای قاضی(مث تو فیلما) من اعتراض دارم! موکل من....شروع میکنه و فلان و از صب تا بوق سگ جون میکنه دنبال مدارک که بیگناهی یا هرچی موکلش وثابت کنه یا هر مشکل دیگه ای رو


اونوقت وکلای ما (اشاره مستقیم به همه نداره)پول میگیرن خودشون مسئله جنایت می سازن و .....


طرف زنگ میزنه 110 مورد مشکوک گزارش میکنه .پلیس میاد جنایت و برسی میکنه و مامور مخفیو چمیدونم یه باند مواد مخدر و قاچاق و دستگیر میکنه 😐


اونوقت من زنگ میزنم 110 پلیسه میگه ای جان اذیتت کرد؟آخه چرا(کاملا واقعی)🤗


بعد موندم اگه انقد ما دکتر و مهندس و فلان داشتیم پس چرا مهم ترین مسئله ما نبود اشتغال می باشد؟:/


دانشگاه آزادا پول بابایی طرفو میگیرن مدرک میدن مثه ماست که بیا و دکترشو و فلان شو با بیشترین سرعت ممکن


بابا نکنین این کار و مگه اینترنت پرسرعته؟😑🤓


انقدم که شغل های شریفی تو این مملکت هست که نگووو...


فقط کافیه اراده کنی . از قدیم میگن خواستن توانستن هست
😎

حالام برو مدیونی اگه رمانی بخونی که شخصیاش دکتر یا مهندس یا.... نباشن


یعنی نصف عمرت به فناست هااا

از ما گفتن بود.


ذت زیاد!😎👋
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #10
این قسمت:هم خونه ای!☺️

عاقا من تو کف این رمان های همخونه ایی گیر کردم o_O خدایی چطور ممکنهo_O اخه چطوری تو رمان ها ( منظورم رمان شما دوست گرامی نیست هااا 😁با رمان خز نویسان گرامی ام ) پدر و مادر راضی میشن تک دخترشون رو که بزنم به تخته دختر که نیست 😐 (یه حوری به تمام معناس و دختر اسقاتی های تو دنیا ماییم 😐رو بدن دست پسر مردم ؟
والا خدا هم با اون همه خداییش فرشته رو جوری افریده که فقط بندگی کنن حالا پدر و مادر شخصیت های رمان 😐
واقعا خدا بده شانس😐مردم پدر و مادر دارن ، ما هم داریم 😫
حالا جالبیش اینجاس دختر و پسر تا هم دیگه رو میبینن تغیر هویت میدن و می شن تیرانداز های یونان باستان و مث سگ و گربه به هم میپرن:🤣😮بیایید به هویت های خود احترام بگذاریم😁
اخه خز نویس گرامی ،خودت تا حالا شده ننه و بابات برا چند ماه بزارنت خونه پسر دوستشون و خودشون برن لس انجلس؟ واقعا اگه شده بیا بگو و من رو از این در به دری خلاص کن|:
حالا به صدقه سری دوستان گرامی اومدن و ژانری گذاشتن به اسم همخونه ایی . خو خز نویس گرامی تو بزرگوار باش و از کلیشه ایی نوشتن دوری کن|:باور کن کسی با کلیشه ایی نوشتن رییس جمهور نشده که تو بشی:Dبیایید کمی خلاقیت به خرج بدیم😁
و یک نکته شدیییدا مهم : همیشه دختر رمان های همخونه ایی باید یه دختر مکش مرگ ما و لجباز و شدیدا ترسو باشه جوری که تا یه مورچه دید بپره بغل پسر داستان :D و اخرشم کلیش کلیش عشق خز و ابکی شون شکوفا بشه و عروسی و قاطی مرغا شدن و بچه داری و تا تهش:D حالا درسته میگن دخترا ترسو ان ولی باور کنید هرکی اینو گفته اصلا تو باغ نبوده و تو همون دهه 40 موندهo_Oبیاید یکم به فکر ابرو دختر های واقعی باشیم :D
پسر و دختر به زور ازدواج کردن بعدش مادر دختر صبح افتاب نزده میگه عزیزم میخوای برات حلیم و کاچی بیارم:straight_face: حالا میگن پسرا هول ان ولی باور کنید اینو کسی گفته که خودش هول تره همه بوده :straight_face:بیایید یکم به فکر ابرو پسر های واقعی باشیم :D
یه پیشنهاد مجانی خز نویس و کلیشه نویس عزیزتویی که به تحریم ابروی دختر و پسر واقعی و خراب کردن شخصیتشون کمر به همت می بندی 😊قلم و نویسندگی رو همین الان بزار کنار و به زندگی واقعیت برس😐اور کن اینجوری حداقل به درد جامعه خواهی خورد و ایشا... یه روزی رییس جمهمور هم میشی:😂
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
10
بازدیدها
703
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
330

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین