. . .

آموزش سوژه های رمانی

تالار متفرقه آموزش نویسندگی

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #11
این قسمت : شرط بندی🙈😊

فاز بعضی نویسندها از این قضیه شرط بندی چیه؟ها نویسنده عزیز وات د فاز مومن؟😐 این خزعبلات چیه می نویسی جوون مردم و میزاری تو آمپاس.آخه جوگیر ...استغفرالله! من به تو چی بگم؟که چی پسرا/ دخترا شرط میبندن و تهش هم کوچه تنگه بله عروس یا دوماد خیرننده قشنگه . قابل توجه دوستان عزیز برای بهتر فهمیدن اصل قضیه به قسمتی از رمان مذکور(همینجوری گفتم😐)مراجعه می نماییم:
اه اه دیدی پسره نکبتو؟🤢حالا تو دلش(قربون قد و بالای سیکس پکت برم😍)
دوستش:آره والا من اگه ردشونو نزدم و نرفتم خونشون دزدی فلانی نیستم بیا بزن تو گوشم👻
حالا اون دختره:ایول بیا شرط ببندیم امشب حال اینارو بگیریم.☺️
القصه میرن دزدیو خاانوما همه ماشالله هزار ماشالله به نینجا گفتن زکی😠 و خونه هم های کلاس و خودتون که میدونین..نمیدونم تو این تاریکی و مخوفی چطور خونه رو هم آنالیز میکنن.
- وای عجب دکوراسیونی و آباژوری و پله هایی و....🤤خلاصه دهن غار علی صدر خدابیامرز🤥
بابا یه چراغ قوه زهوار در رفته داری پروژکتور که نیاوردی😐بعدم یهو کلید برق زده میشه و پسرا مثه اجل معلق میان و اول یه درگیری و یه کتک و کتک کاری مسخره بعدشم پسرا میگن باس هرکاری میگیم بکنین یا اینکه تحویل پلیستون میدیم.🤓
به شخصه از زندگی نا امید شدمo_O. طی زمان خیلی کوتاهیهم عاشق میشن و ماچ و ب×و×س×ه و...استغفرالله نگاه نکن 🙄. بعدم که همون مسئله عشق کشکه صدق میکنه.
واقعا حرفی ندارم اصن رمان فقط شرط بندی:/ جالب اینجاست که دخترای این رمانا همشون خرمایه ان و فقط واسه خاطر شرط و کلاس و کرم درونشون میرن. خب درسته که دخترا یکم (همه ن بعضیا چیه خواهرم؟) مرض دارن اما دلیل بر بیشتر بودن مرضشون نسبت به پسرا نمیشه.(چیه شماهم؟همتون و نگقتم که) بهله دوستان و به این ترتیب با شرط بندی برین سر زندگیتون و حالشو ببرین😜
اصن روایت داریم که: گر نبندی بند عشق را با شرط ..کلا محو شو و خود را از دره کن پرت😐
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #12
این قسمت:بروسلی وارد می شود!👌👻
خدایی اسم دیگه ای واسش پیدا نکردم شرمنده:😁!
داستان از این قراره که:

یه دختر خانمی هست انقدر این بشر خوشگله که وقتی میره بیرون هزار تا سوت و تیکس که رو سرش هوار میشه!حالا این دختر خانم خوشگل میاد شووَر می کنه😕(به قول خودش)شووَر نگو جگر بگو:D!توی رمانی جدیدا خوندم پسره از سیکس پک گذشته بود هشت پک بود🙈!حالا من دو ساله دارم با بطری نوشابه و چوب وزنه برداری میکنم 😑دوتا پک بیش در نیوردم😁!قبول نیست این سهم منو گرفته!بگذریم از این!خلاصه چون دختر خـیلـی خوشگله ورژن جدیده پک دارا یعنی هشت پک گیرش میاد.یعنی یه هرکولیه این پسره!بعد اینا باهم میرن بیرون یا همون پارک!نصفه شب.بعد دختره وقتی داره از کنار بقالی میگذره دوتا دختر پسرو می بینه که دهنشونو اندازه دهانه کوه سبلان باز کردن دارن بستنی می خورن.بعد چشمای دختره یه برقی می زنه که صاف میره تو چشم هرکولمون.هرکوله میاد دختررو می شونه روی نیمکت می گه:همین جا بشین تا بیام.دخترم می گه باشه و پسره میره بستنی میگیره که بیاد دختررو سوپرایژ بکنه:😁!هرکول نگو جنتلمن بگو:😊!بعد یه از خدا بی خبری میاد کنار دختر قصمون می شنه میگه:

-خوشگله؟
-....
-عروس ننم می شــی؟😍☺️
-....
-از قدیم گفتن سکوت علامت رضاست!بادا بادا مبارک بادا ایشـ...
هووووداااا زارت😨:یهو دختره چشماشو وا می کنه می بینه جنتلمنمون گارد گرفته همین طورکه داره رقص پا میره میگه:
-هــــویـــــا!
بعد با یه آبدولیاچگی پانکراس پسررو می فرسته کف روده بزرگش!مرحوم بروسلی وقتی اینو دیده گفته:
-هرکول کی بودی تو!؟😁
بعد با یه چرخش ۳۶۰ درجه ای با پا میزنه تو مخ یارو طرف با مخ میاد تو زمین:x_x:بعد مورد داشتیم مرحوم بدبختو بعد از درگیری با کاردک و روغن زیتون از رو زمین جمع کردن:eek:!حالا ما که غیرتی می شیم میریم دعوا طرف یه جوری میزنه تا آخر عمر یه وری راه بری😕!بعد این زد اینو ناکار کرد!حالا بگذریم که در دل خانم خوشگل قصمون شیرینی خامه ای پخش می کنن:D!
در کل اگر تو رمانی دیدید دعوا شد پسر جنتلمن قصمون نزد طرفو یه وری بکنه اون رمان رمان نیست.بخدا طرف یه دونه کتک بخوره اسمو میزارم غضی جون😕
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #13
این قسمت:ابراز علاقه!😍

نحوه های مختلف ابراز علاقه در رمان ها به شدت مورد عنایت خزنویسان گرام قرار گرفته و امروز هم مورد عنایت بنده قرار گرفته:D!
من نمیدونم چرا ما باید به مادرمون بگیم که مادرمون بره به مادر خانم بگه مادرِخانم هم بره به پدرِ خانم بگه پدرِخانم هم بره به دخترِ بگه بعد دختره زبونشو از توی دهنش دربیاره چشماشم ریز کنه بگه:اَه!اون آنگولایی اَرو میگی🤢؟!بعد توی رمانا این طوری باشه:
پسره جگر هشت پک قصمون(من هنوز تو کف اون هشت پکم🙈:!)زنگ میزنه دختر جگر تر از جگر قصمون میگه پنج دقیقه دیگه بیا پایین میخوام ببرمت رستوران.دختره می پرسه:چرا؟!پسره آهی می کشه و آروم می گه:دیگه نمی تونم تحمل کنم...:(دختره میگه:جـان؟!چیو؟!پسره خودشو میزنه به کوچه علی چپ میگه هیچی.پنج دقیقه دیگه پایین باش.و گوشیو قطع می کنه!دختره هم شونه ای بالا میندازه و میره سراغ کمد لباساش!یه مانتو قرمز کوتاه:Dبرمیداره با شلوار جذب مشکی و شال مشکی با کفشای پاشنه ده سانتی قرمز جَگَری می پوشه.میره تا خِرخِره آرایش میکنه و میاد بیرون(ننه باباشم انگار نه انگار😐)خلاصه میاد بیرونو پسره تا اینو می بینه قیافش می شه عین این شکلکه( 🤤خلاصه اینا سوار می شن میرن رستوران🙄!دختره که داره قلبش شَتَلَق شتلق می زنه از ماشین پیاده می شه و تابلوی رستورانو نگاه می کنه.می بینه زده(رستوران مدرن جَفَرباقالو)فامیلی پسرستا:D!بعد با چشمای گشاد شده بر می گرده می گه این رستوران توعه؟😍:پسرم لبخند دختر کشی میزنه و سرشو تکون میده🤠
اینا میان جلو در رستوران یهو یه مستر گارسونی میاد جوری تعظیم می کنه که ذکر شده نوک دماغش می خوره به زمین!بعد بلندمی شه میگه:خوش اومدید آقای جَفَرباقالو:D!از این ور لطفا.اینا میرن دنبال مستر گارسون.مستر گارسون میرسه به یه اتاقکی که فقط مخصوص جفرباقالو ژانه:D!درشو باز می کنه و میرن تو...
پسره می شینه روبهروی دختره میگه:
اولین باری که دیدمت شبیه باقالی منجمد شده بودی واسم.اما کم کم یه حسایی بهت پیدا کردم.الانم شدی همه نفسم😊:نباشی میمیرم😊
دخترم که منتظر همین صحنه بود با جیغ میگه:
-قِی قِی قِی؟!🤣 :(قیصر)
پسرم به تقلیدش میگه:
-ها هاها:D؟!
-مِسی هَسی:D
خلاصه اینا سالیان سال باهم به خوبی و خوشی زندگی می کنن 😌قابل توجه همجنسان گرامی!اللخصوص مجردا!اگه میخواین دل دختریو به دست بیارین یه رستوران بزنید به اسم خودتون.دختررو ببرین تو قسمت وی آی پیش بهش ابراز علاقه کنید😄!یعنی اگه دختره جواب مثبت نداد بیا یقه منو بگیر تا میخوره بزن😁!
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #14
این قسمت مهمونی!🤡
خب خب نوبتیم که باشه نوبته مهمونیه.اصن یکی از دلایل زاد و ولد و مرگ و میر و مزدوج شدنه !😐
ینی مهمونی حتما باس تو یه باغ یا خونه لاکچری باشه هاااااااااااااااااااا😎


همه هم خز و خیل و با لباس های ناجور و قیافه های بیگیلی بیگیلی :/


اونوقت ما فقط دوتا قدیس و شیک و جیگرررررررررر داریم که

دختر قصمون با چشمای جنگل آمازونی با رگهای نارنجی و زرد:eek:(چیه خب درختاش پاییزین . والا!😐) خلاصه ناناس و مامانی و پسر هم که یک لعبتییییییییه 😎:لامثب این یکی ده پکه0___0 . به حق چیزای ندیده و نشنیده ینیییی اِند آپدیت هستن ایشون😆: و طبق محاسبات من شیش.هشت.ده و منتظر ورژن های جدید باشین 😜😐
و من الله توفیق😁
خخخخخخ من واسه درک بیشتر قسمتی از یک رمان و میگذارم که به نسبت در این زمینه موفق تر از سایر رمان هاست:

پام خشک شد( همون قر تو کمرم خشک شده منظورشه:/) . پاشیم ی ذره راه بریم. با بدبختی داشتم از بین اون همه مهمون با اون کفش پاشنه ده سانتی رد میشدم.(ینی اگه دختره پاشنه بلند نپوشید کلا یا فکر رمان و از سرتون بیرون کنین یا برین با چنگال آب دریاچه ارومیه رو بخورین:/😕) یهو نمیدونم کدوم بنده خدایی خم شد تا دست پارتنرشو ببوسه که با نشیمنگاه محترم کوبید به من بدبخت. چشامو بستم و گفتم الانه که آسفالت بشم ولــــــــــــــی ! (ینی اگه دختره آسفالت شد بیاین به شونصد روش سامورایی بادمجون بکارین پای چش و چالم😠:😐:)به له . امداد غیبی رسید.(نگفتم؟؟؟نه من گفتم یا نگفتم؟؟؟؟؟) یه بنده خدایی کمرمو گرفت و نذاشت بیافتم . (اگه جز کمرش جای دیگرو گرفت پیشنهاد میکنم اسید و با آفتابه سر بکشین:/🙄 :)

چشامو باز کردم تا ببینم فرشته نجاتم کیه که دیدم نهههههههههههه(آرههههههههههههه) هاااااااااااااان؟ این که ..................... خودمونه؟!😐😮


دوستان چیز ناموسی نیست اسم طرف و گفته که بنا به دلایل سرّی بهتره سکرت بمونه.😜😐


بهله داشتم میگفتم خلاصه دختره یهو مغرور میشه و میگه:شما اینجا چیکار میکنید؟😕


پسره هم یه تای ابروشو میندازه بالا و با شیطنت آشکار(ینی اگه اهریمن تو چشماش یوهاهاها نکرد من اسم خودمو میزارم پلاتی پوس:/ شمام فکر اسید با اسانس جدید باشین🙄) میگه : باید توضیح بدم؟😎


خداشاهده من هرچی زور میزنم بازم دوتا ابروهامو میندازم بالا اونوقت چرا همه اینایی که تو رمانن بلدن ؟ 😭حق منو خوردین ایشالا به زمین قطبی بخورین:(
😢☹️
یارو به دختره پیشنهاد رقص میده ( ینی دقیقا همون موقع یه آهنگ ملایم و مخصوص تانگو پخش میشه هااا اگه گفت حااااااااااااامد پهلانه بیاین پی وی فحش بدین تا من صدبرابرشو بدم بهتون:/ والا. پرو ها


و اینکه بگم دختره اول ننه من غریبم بازی درمیاره و بعد با کله قبول میکنه!(میفهمم حستون اون موقع چیه کاملا.منم دیگه حرفی ندارم به جون صاب تاپیک قسم:/🙈:) خیرسرشون تانگو میرقصن دخی هم بلد نیست و گاف میده و پسره هم که تو کانال معدش داره شکرستون پخش میکنه و


خلاصه میفهمن که نوه عمه ننه ی ابا و اجدادشون باهم مچ بودن و اینجا شروووووووع داستانه☺️😘


تنبک و بردار و بیار..توخونه :/ عه نه اشتب شد بیار اینجا تا بخونیم بادا بادا مبارک بادااااا و...


اشتباه نکن دوست عزیز اینجا پایان داستان نیست😐😁


طرف داداش دوقولو داره دختره عاشق اون میشه:///


میفهمـــــــــی؟چرا زود قضاوت میکنی آخه؟


از اون نیش گشوده شدت خجالت بکش!😠


والا دیگه اینا آخر کلیشه و ایهام هستن . یعنی آرایه های ادبی موج بندری میزنه توش🤣


لپ مطلب و بگم داداچ من آخر این چه گِلی بود که به سرمان زدی؟🤢


بخدا من دیگه از رمانهای طنزم بیزار شدم . دلم به همینا خوش بود لعنتی....🤢


ولی تو قلب شیشه ای منو شکستی!😢😢😢


هه😎


این هه و نمیگفتم نمیشد اصن:/😌


یا مث بچه آدمیزاد رمان بنویسین درعین باحال بودن بامفهوم یا میدم غضی جون بخورتتون🤣

انتخاب با خودتونه؟


کدومش ها؟🙄


مارفتیم الفرار....🤣
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #15
این قسمت:شب عروسی!😁


خب باید به ذهن خلاق و مبارک و صدالبته منحرفتون آفرین گفت:/


ینی سوژه کردم جیگررررررررررررررر😉


تا چشم حسود درآد😎


بهله داشتم عرض مینمودم😐


ازونجایی که مسئله شب عروسیه باس بهتون بگم کاملا جشن عروسیشونو دک کنید و به بعدش بیاندیشید😌😌😌


واقعا متاسفم واستون!😐حرفمو گوش میدین انقد سریع؟☹️


کلوخ مزرعه حنا تو کله هرکی گوش داد😠


حالا من یچیزی میگمo_O


تو چرا خواهر/برادر من؟🙈


از 1رمان خجالت بکش🙄


از مدیران جانسوز و زحمت کش😐😘


خب حالا اینارو بیخیال بریم سر اصل مطلب🤠


امشب چه شبیست😘


شب مراد است امشب😘


زهرانبه! 🤓😐خجالت بکش☹️با ریتم هم میخونه لامصب😁


خو میگفتم . اصولا تو اکثر رمان های لاکچری و جیگر☹️(ارواح عمم) یچیزی هست که در واقعیت نیست:/


بیایید باهم رو راست باشیم😌


ینی لامصببببب رو مخ که هیچی رفته رو هیپوتالاموس.میفهمی؟😢


عاقا اینا همشون از عروسکشون که بر میگردن....☠️


بصبرین بقیشو نقل میکنم از زبان نویسنده😐🌹


آخیش مردم تو این لباس .پام ترک خورد تو این کفش( تا تن تاک هست آخه چرا خودآزاری میکنی؟😂). این آرشا کصافط هم که موزیانه میخنده.جعلدی رفتم تو اتاق و خاسم هرچه سریع تر از شر این لباس سنگین و مزخرف خلاص شم. عاقا این زیپ لامصب مگه باز میشد. ناچارا با دودوتا سه تا کردن آرشا رو صدا زدم: آرشاااااااا😢

صدای خستش اومد: بله؟😕

بیا این زیپ و باز کن نمیتونم💔(ینی اگه زیپ لباس عروس پشتش نبود کلا فکر رمان و از سرتون بیرون کنید😐🤓)

لبخند شیطانی زد و یهو دَرق(چیه خو؟😐) بالا تنه لباس افتاد پایین:x_x:

(ینی اگه این اتفاق نیافتاد برین کانون اصلاح تربیت میفهمین😆🙈 جم کنین نیشاتونو بی جنبه ها🤤☹️..چشا درویش😐🙈

جیغ بنفشی زدم که خودم گرخیدم😕(جیغ فقط بنفش و شعبه ی دیگری نداردo_O:/)

قهقهش رف هوا .بی تربیت!😠 با لگد در و بستم و قفل کردم. یوهاهاااا بکش آرشا خان بکش(چی چیرو بکش همین حرفارو میزنین شووراتون میرن معتاد میشن بیچاره میشید😐میگی نه این نمونش.عاخه من نمیدونم فلسفه قفل کردن در چیه ک چی:/ .الکی مثلا اون نمیتونه در و وا کنه😆:🤥..حس آرنولدی بش دستت داده بودا..🙄)

با مشت به در کوبید و بعد خسته شد و شرش کنده شد.ای جااااان😘(ینی عاشق فعل و افعال و قافیشون شدم:/ .قلب منه آشفته مرنجااااان🤤:.چیه؟😐این سخنی از آرشا بود جونگیرتتون:/.ینی اینم ازخداش بودا که این بره هاااا.یکی این یکی پینوکیو خدابیامرز🤥. من اگه جا شوورش بودماااا 😠..حالا که نیستم :/)

جوونم براتون بگه که خیلی خوشحالم شما به هدف شومتون نرسیدین:😉

کلیشه رو حال کردین؟شب عروسی😊

خلاصه دختره میره عین تخت ندیدها میپره مث وزغ رو تخت و به سه نکشیده خوابش برد😴

ینی عروس به این میگناا👌..والا حقم داره خسته و کوفته اون نکبتم بیاد تو اتاق و تهش باهم رو تخت.....😐

بپر بپر کنن؟؟😐

واقعا ازتون نا امید شدم آبرو هرچی باحیاس بردین😂😂😂😣

چشم به چشتون نیافته که پااااک قاطی میکنم!😠
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #16
این قسمت:شروع!😊😎
راجع به شروع رمان می خوام بنویسم.شروعایی که خیلی رو مخه!رو مُـــخ!
نمیدونم چرا؛ولی انگاری خز نویسامون علاقه ی زیادی به دیدن نتیجه ی کنکور دارن.نه؟!
با اطمینان می تونم بگم یه همچین شروعایی رو دیدین:
بسمه الله الرحمن الرحیم.خدایا خداوندا!امیدم به توعه!اینو می گه و میره تو سایت.قلبش تند تند می زنه.و یِهو می بینه که چـــی؟!😁 رشته ی فلان در دانشگـاه تهران قبول شده😮!حالا ما جون می کنیم دوسال درس می خونیم از گوشی و تلوزیون و صد کوفت و زهرمار دیگه دل می کنیم که حداقل دانشگاه آزادرو قبول شیم!از هیچی که بهتره 😁
حالا این یه بار اومده تو اتاقش داشته راه می رفته حس کرده یه چی زیر پاشه.نگاه کرده دیده اوا مامانش اینا😄این که کتابشه!کتابو از زیر پاش برداشته گرفته دستش.این تنها دفعه ای بود که کتاب گرفته دستش می فهمی؟!💆
بگذریم...این دانشگاه تهران قبول می شه(جهت اطلاع بگم با بی اِف اِفِشا!)اینا میرن دانشگاهو بقیش بماند.
شما هم تونستید پایان رمـان رو حدس بزنید نه؟!والا آخرش یا با استاد/هم دانشگاهی هشت پکش که قبلانم خیلی باهاش لج بوده میرن زیر یه سقف و پنج تا بچه قد و نیم قد تحویل جامعه میدن.یه نوع شروعیم هست که حداقل برای من خیلی رو مخه!:
وی وی این دختررو ببین چینقَده جِگره!چشمای تیله ای که با هر لباسی ست می شه(خیلی هم درشت و مامانیه)مماخ خدادای عملی لبای خوشگل قلوه ای پوست خوشگل و سفید و موهای فندقی تا کمر.بوچی برای خودم تو آینه فرستادمو آماده شدم برم دانشگاه.خب بزار خودمو معرفی کنم.سانیا تهرانی هستم ۲۱ ساله دانشجوی رشته ی پزشکی(قلب و عروق)از خونواده ی خیلی خیلی خرپولی هستم یدونه داداش دارم اسمش سامانه.خونمون چوبلکس هزار متریه اینقَده خوشگله!و دیگر هیچ...
لعنتی هولی میگه😐؟دو دیقه صبر کن طرف بیاد تو فضای رمان بعد پتتو بریز رو آب لامصب😕خوشگل!تهرانیه اصیل!اِندِ قلب و عروق!پـــزشــــک!خـــرپول!
من برم اعصابم داغون شد😶
 
آخرین ویرایش:

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #17
عاقا جا داره ماهم اندکی به یه مسئله خیلی مهم تو رمانا که خیلی تکراریه (داغون البته)اشاره کنیم🙄
خداییش تو بعضی رمانا شورشو درآوردن😷.طرف جوجه دانشجوئه بعد زیرپاش بوگاتی اون عموییم که عاشقش میشه فراری داره و اله و بله و جیمبل😐 آخه یکی نیست بگه آبت نبود نونت نبود فضای ذهن و تخیلت و بزار تو کوزه ! بابا طرف 60 سالم ع×ر×ق بریزه همچین چیزی گیرش نمیاد مگه اینکه جد ان جد خرپول باشن. اصن موندم چطو از بین این 75 میلیون 70 نفرشون لاکچری و پولدارن.o_O والا بخدا پولداراشم اینجوری نیستن . پولدار داریم درست ولی باید با محوریت داستان جور دربیاد نه یه ژیگول تازه به دوران رسیده که زرتی عاشق میشه.(پوزش دوستان آمپر چسبوندم😤🙂:)
بعدشم مسئله بعدی:عشق3 ❤️ 😠
دوستان اشاره کردن. من واقعا نمیفهمم هدفشون چیه نویسندهای به ظاهر نویسنده، از این خزعبلات نویسی😁: (بلانسبت کاربران خودمونا کلی گفتم 😊)
والا من به شخصه هنوز واژه عشق واسم گنگ و ناشناختس بعد طرف تو یه نیگا ی دل نه صد دل عاشق میشه تصادف میکنه عاشق میش ناجی دریا نجاتش میده عاشق میشه استاد میاد غش میکنه اجباری ازدواج میکنه عاشق میشه پلیس که باشه باس صیقه بخونه راضی نیست بعدش طرف میشه همه کسش و خودشو پرت میکنه جلوش تیر میخوره.بابا این هندی بازیا چیه 👳‍♀️ وقتی از عشق سر در نمیاریم چرت و پرت تحویل جامعه ندیم چون به نظرم چیز مقدسیه و همیشه فکر میکردم وجود خارجی داره .اما نه با این اوصاف میرم اسید میخورم و کلا دیگه حرفی ندارم .میخاین شمام بیاین به سلامتی بریم بالا🤣😐
 

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #18
این قسمت:آهنگ!
شاید باورتون نشه!ولی بیشترین عامل ازدواج و عشق و عاشقی در رمان ها،همین آهنگه.چه پیوند هایی که توسط این آهنگا انجام نشده!😁داستان اینه که شهین خطر با همون مانتو قرمز کوتاهش میاد تو ماشین می شینه.قیصر هشت پک یه نگاه از تو آینه به شهین می کنه و دستش میره سمت دکمه ی سیستم...اینجا یه نکته شایان ذکره خدایی!من نمی دونم چرا تمـامـیِ آهنگای داخل فِلَش هرکدوم مناسب یه موقعیتین و جالب تر اینجاست که هرکدوم دقیقا در همون موقعیتی که باید،پخش می شن!کسی چه می دونه شاید آهنگایی که بالاشهریا گوش میدن انقد شعور دارن که هرکدوم در موقعیت مخصوص خودشون پخش بشن😁مالِ ماها بیشعورن!یه روز تو ماشین شاد و شنگول نشسته بودم اومدم آهنگ بزارم این اومد:
یه قلبِ شکسته
یه روحه پریشون
یه عاشق یه تنها
یه بی کس یه مجنون
از او مرد مغرور
یه دیوونه مونده
یه ویروونه بی تو
از این خونه مونده
(مجنون_حامد همایون)
حالا این از شانس من این از شانس اونا!حالا اونا شاد و شنگولن میان می شینن تو ماشین این پخش می شه:
واااای یکی بیاد حال خراب منو دریابه
یه نفر پیشم نشسته که خیلی کم یابه
(نوش_ساسی)
+پ.ن:مابقیشو نمی شه نوشت 😌
بعد شهین پا می شه رو صندلیش وایمیسه قیصرم با بوگاتیش ویراژ میده!از آهنگ می تونن برای حرف زدن هم استفاده کنن!مثلا قیصر روش نمیشه(شخصیت یخمکیش نمیزاره)به شهین بگه خوشگل شدی.به نظرتون چی کار می کنه؟بله!سیستمو روشن میکنه و همچین آهنگی خیلی تصادفی پخش میشه:
چه خوشگل چه خوشگل چه خوشگل شدی امشب
به چشم من یه خوشگله
اونم تو
تو باغ عشق یه تک گله
اونم تو
اگه فقط یه مجنونه
اونم من
از عشق تو یه دیوونه اونم من(به توان۲) 😐
شیرین شیرینا خانم خانما
خوشگل شدی امشب
(خوشگل شدی امشب_اندی)
و این گونه می شود که روی دهن شهین یه لبخند محوی می شینه ولی تو دلش عروسی به پائه همم دارن جوادی می رقصن!حالا روز بعد قیصر جان یه آهنگ میزاره تو ماشین بدین شرح:
من عاشقت شدم
از تو چه پنهونه
چقدر خاطره دارم با تو دیوونه
چه قدر زندگی خوبه
و....
همین طوریم که آهنگ در حال پخشه،قیصر از توی آینه ماشین زل می زنه به شهین که مثلا بگه آره این آهنگه حرفه دله منه و تقدیم به تو!اینطوری شد که قیصرجفرباقالو و شهین خطر فال این لاوِشون بیشتر تر شد😄!
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
10
بازدیدها
704
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
330

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین