. . .

شعر سهراب سپهری

تالار متفرقه ادبیات

زهرا بانو

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
3
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
35
نوشته‌ها
378
پسندها
1,797
امتیازها
158
محل سکونت
Sh

  • #1
⚘روشنی من گل آب⚘

ابری نیست

بادی نیست

می نشینم لب حوض

گردش ماهی ها روشنی من گل آب

پاکی خوشه زیست

مادرم!

ریحان می چیند

نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر




رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط

نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد

نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد

پشت لبخندی پنهان هر چیز

روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست

چیزهایی هست

که نمی دانم

می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد

می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم

راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم

من پر از نورم و شن

و پر از دار و درخت

پرم از راه از پل از رود از موج

پرم از سایه برگی در آب

چه درونم تنهاست


⚘⚘⚘⚘⚘
 
نام موضوع : سهراب سپهری دسته : متفرقه ادبیات

زهرا بانو

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
3
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
35
نوشته‌ها
378
پسندها
1,797
امتیازها
158
محل سکونت
Sh

  • #2
?چترها را باید بست?

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید با زن خوابید

زیر باران باید بازی کرد

زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است

رخت ها را بکنیم

?آب در یک قدمی است?
 

زهرا بانو

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
3
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
35
نوشته‌ها
378
پسندها
1,797
امتیازها
158
محل سکونت
Sh

  • #3
⚘غمی غمناک⚘
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟
قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟
صخره‌ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
⚘غم من، لیک، غمی غمناک است⚘
 

زهرا بانو

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
3
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
35
نوشته‌ها
378
پسندها
1,797
امتیازها
158
محل سکونت
Sh

  • #4
?واحه‌ای در لحظه?

به سراغ من اگر می‌آیید،

پشت هیچستانم.

پشت هیچستان جایی است

پشت هیچستان رگ‌های هوا پر قاصدهایی است

که خبر می‌آرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک…

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.

به سراغ من اگر می‌آیید،

نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد

?چینی نازک تنهایی من.?
 

زهرا بانو

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
3
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
موضوعات
35
نوشته‌ها
378
پسندها
1,797
امتیازها
158
محل سکونت
Sh

  • #5
⚘من پر از نورم و شن

و پر از دار و درخت

پرم از راه، از پل، از رود، از موج

پرم از سایه برگی در آب

چه درونم تنهاست⚘
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,311
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,258
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #6
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف! بسته های فردا همه ای کاش ای کاش! ظرف این لحظه ولیکن خالی ست ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن تا خدا یک رگ گردن باقی ست تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده...
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,311
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,258
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #7
چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟ پیله ات را بگشا....تو به اندازه پروانه شدن زیبایی ، " سهراب سپهری "
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,311
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,258
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #8
نه تو می مانی و نه اندوه ، و نه هیچ یک از مردم این آبادی! به حبابِ نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت، غصه هم می گذرد،! آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند، لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز "سهراب سپهری"
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,311
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,258
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #9
زندگـی ، فهم نفهمیدن‌هاست آسمان،نور،خدا،عشق،سعادت، با ماست در نبندیم به نور! در نبندیم به آرامش پرمهر نسیم زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندیست ! "سهراب سپهری"
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
499
نوشته‌ها
5,311
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,258
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #10
تو مرا آزردی ... که خودم کوچ کنم از شهرت ، تو خیالت راحت ! میروم از قلبت ، میشوم دورترین خاطره در شبهایت تو به من میخندی ! و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی... برنمی گردم ، نه ! میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ... عشق زیباست و حرمت دارد ... "سهراب سپهری"
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین