فاطره
تیم هنرجو
پرسنل مدیریت
مدیر
تیم تبلیغات
ناظر
منتقد
کپیست
طراح
تدوینگر
گوینده
هنرجو
- آزمایشی
- منتقد
- مقام خاص
- مبلغیار
- مدیر
- هنرجویان
- شناسه کاربر
- 5955
- تاریخ ثبتنام
- 2023-07-21
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 646
- نوشتهها
- 1,737
- راهحلها
- 32
- پسندها
- 4,011
- امتیازها
- 585
در دانش روانشناسی دو دیدگاه متفاوت درباره سرشت انسان وجود دارد:
۱. گروهی به کلی منکر سرشت و طبیعت انسانی هستند. این گروه که نسبیت مردمشناسی را باور دارند آدمی را تنها حاصل الگوهای فرهنگی سازنده وی معرفی میکنند و برای انسان ماهیت مشخصی پیش از وجود او نمیشناسند.
روانشناسان رفتارگرا مانند واتسون و اسکنر، نظریهپردازان یادگیری اجتماعی چون باندورا و میشل، و برخی از اگزیستانسیالیستها مانند سارتر، از شمار طرفداران این نظریه هستند.
در نگاه نظریهپردازان یادگیری اجتماعی خوبی یا بدی را چیزی به انسان میآموزد که برایش پاداش به ارمغان میآورد و او را از مجازات میرهاند.
سارتر از بنیانگذاران اگزیستانسیالیسم مینویسد:
(انسان اساساً خوب یا بد نیست. هر عملی که هر انسان انجام میدهد بر جوهر سرشت انسان اثر میگذارد. از اینرو اگر همه، آدم خوب باشند سرشت انسان نیز خوب است، و برعکس…)، (وجود انسان مقدم بر ذات (ماهیت و طبیعت) اوست و از اینرو اولاً: هیچگونه نقشه یا عقیدهای پیش از پدیدار شدن شخصیت یا وجود انسان درباره او وجود ندارد. ثانیاً: ما خود ذات خویش را با انتخاب آزادانه خود و با متحولشدن بهحکم اراده خود میسازیم.
۲. گروهی در برابر دسته نخست، سرشت و نهاد انسان را باور دارند و میان اعتقاد به سرشت انسانی و اعتقاد به آزادی انسان هیچگونه ناسازگاری نمیبینند و یا اگر در مواردی خاص احساس ناسازگاری نمایند بهگونهای از ناسازگاری پاسخ میدهند.
طرفداران این اندیشه از گذشتهای دور با روشها و متدهای گوناگون در پیشناخت نهاد آدمی هستند. آنها گاه از گزارههای دینی مدد میگیرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به یاری میطلبند. گروهی از ایشان انسان را ذاتاً خوب معرفی میکنند و عدهای ذات انسان را بد و شرور نشان میدهند و بعضی انسان را هم خوب و هم بد میخوانند.
۱. گروهی به کلی منکر سرشت و طبیعت انسانی هستند. این گروه که نسبیت مردمشناسی را باور دارند آدمی را تنها حاصل الگوهای فرهنگی سازنده وی معرفی میکنند و برای انسان ماهیت مشخصی پیش از وجود او نمیشناسند.
روانشناسان رفتارگرا مانند واتسون و اسکنر، نظریهپردازان یادگیری اجتماعی چون باندورا و میشل، و برخی از اگزیستانسیالیستها مانند سارتر، از شمار طرفداران این نظریه هستند.
در نگاه نظریهپردازان یادگیری اجتماعی خوبی یا بدی را چیزی به انسان میآموزد که برایش پاداش به ارمغان میآورد و او را از مجازات میرهاند.
سارتر از بنیانگذاران اگزیستانسیالیسم مینویسد:
(انسان اساساً خوب یا بد نیست. هر عملی که هر انسان انجام میدهد بر جوهر سرشت انسان اثر میگذارد. از اینرو اگر همه، آدم خوب باشند سرشت انسان نیز خوب است، و برعکس…)، (وجود انسان مقدم بر ذات (ماهیت و طبیعت) اوست و از اینرو اولاً: هیچگونه نقشه یا عقیدهای پیش از پدیدار شدن شخصیت یا وجود انسان درباره او وجود ندارد. ثانیاً: ما خود ذات خویش را با انتخاب آزادانه خود و با متحولشدن بهحکم اراده خود میسازیم.
۲. گروهی در برابر دسته نخست، سرشت و نهاد انسان را باور دارند و میان اعتقاد به سرشت انسانی و اعتقاد به آزادی انسان هیچگونه ناسازگاری نمیبینند و یا اگر در مواردی خاص احساس ناسازگاری نمایند بهگونهای از ناسازگاری پاسخ میدهند.
طرفداران این اندیشه از گذشتهای دور با روشها و متدهای گوناگون در پیشناخت نهاد آدمی هستند. آنها گاه از گزارههای دینی مدد میگیرند و گاه تجربه، عقل و عرفان را به یاری میطلبند. گروهی از ایشان انسان را ذاتاً خوب معرفی میکنند و عدهای ذات انسان را بد و شرور نشان میدهند و بعضی انسان را هم خوب و هم بد میخوانند.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نام موضوع : سرشت انسان
دسته : انسان شناسی