. . .

در دست اقدام رمان برگ برنده قلبم|فتانه کاربر انجمن رمانیک

تالار تایپ رمان
رده سنی
  1. جوانان
  2. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. عاشقانه
نام رمان: برگ برنده قلبم
نویسنده: فتانه
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
اگر قرار بود عسل تنها یک نفر را از کل کهکشان راه شیری حذف کند، بی‌شک آن یک نفر ساواش جاوید خواهد بود.
دائم در حال و هوای اوج گرفتن و پرواز و خنده هایی که گاهی تا ناکجااباد می‌رسید و روحیه‌ای که هیچ طوفانی حریفش نبود؛ این تمام آن چیزی بود که عسل را تعریف می‌کرد.
درمقابل، ساواش جاوید، دیواری از منطق، جدیت و اخم های درهم بود.
هرکدام قطبی کاملا مخالف دیگری.
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
1,121
پسندها
7,853
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
2a3627_23IMG-20230927-100706-639.jpg

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین در زیر سوالتون رو مطرح کنید.
بخش پرسش سوال‌ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد

برای رمان شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد


جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 

Fati_00

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
10657
تاریخ ثبت‌نام
2025-09-16
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
3
پسندها
7
امتیازها
43

  • #3
با ذوق کوله‌ام رو انداختم روی کولم و بعد از خداحافظی از مامان و بابا از خونه زدم بیرون و رفتم سمت لاماری نقره‌ای رنگ سام و سوار شدم.
توی آینه دستی به مقنعم کشیدم و مشغول رصد کردن خودم شدم، چشم و ابروی مشکی و درشتم با پوست گندمیم، ترکیب زیبایی رو رقم زده بود!
بینی متناسب با صورتم و لبای کوچیک و قلوه‌ایم که تینت توتی بهشون زده بودم باعث می‌شد بیشتر توی چشم بزنه!
با باز شدن در سمت راننده نگاهم رو دادم به سام که با لبخند گفت:
-چه حسی داری روز اول دانشگاهته؟
با ذوق گفتم:
-حس خیلی خوبیه، عالیه!
درحالی که از حیاط خارج می‌شد ابرویی بالا انداخت و گفت:
-ببینیم یک ماه دیگه هم همین حرفو میزنی یا نه!
چیزی نگفتم و نگاهم رو دادم به جاده.
بد نمی‌گفت؛ آخه روز اول رو همه ذوق داشتن؛ اما یک ماه بعد هیچکس حاضر نبود بره!
نگاهم رو دادم به سام، نمیرخ جذاب، پوست سبزه و موهای مشکی که مثل خودم بود دقیقا؛ اما چشم‌هاش به مامانم رفته بود و رنگشون آبی باز بود!
از خوشتیپی اوکی بود و قدش تقریبا بلند بود؛ اخلاقش مردونه و شخصیتش جدی بود که همین باعث شده بود دخترای فامیل براش لنگر بندازن!
با صداش به خودم اومدم:
-رسیدیم.
نگاهی به در بزرگ دانشگاه که کم و بیش پسر و دختر ریخته بود دم درش انداختم و گفتم:
-من رفتم.
با لبخند سری تکون داد که خداحافظی کردم و پیاده شدم.
نفس عمیقی کشیدم و راه افتادم سمت دانشگاه که صدای نکره بیتا کنار گوشم اومد:
-حال عشقم چطوره؟!
نگاهی به قیافه عبوسش انداختم و پوکرفیس گفتم:
-من یا داداشم؟!
با ابروهای بالا رفته گفت:
-مگه من چندتا عشق دارم؟! معلومه که داداشت!
پشت پلکی نازک کردم و گفتم:
-برو خودت ازش بپرس!
درحالی که وارد سالن می‌شدیم گفت:
-اونم به وقتش!
چشم غرنه‌ای بهش رفتم که با چشمای مظلومش نگاهم کرد!
با شیطنت گفتم:
-اینقدر دخترای خوشگل توی فامیلمون ریخته که داداشم به تو نگاه نمی‌کنه!
با حرص، کمی بغض و چشمای درشت شده گفت:
-منظورت چیه؟ یعنی من زشتم؟!
شونه‌ای بالا انداختم و گفتم:
-تا اونجایی که من میدونم تایپ داداشم بور نیست!
بیتا اونقدری بور بود که موهاش سمت طلایی داشت می‌رفت!
با این حرفم پلکش پریید و احساس کردم حالش گرفته شد!
نگاهش رو ازم گرفت و بغ کرده به روبه روش زل زد!
خنده بی صدایی به قیافه بغ زدش کردم!
بیتا دوست بچگی من بود و از آبجی برام عزیز‌تر بود!
خیلی وقت بود دل داده بود به داداشم و همیشه آرزوی رسیدن به داداشم رو با خودش یدک می‌کشید و این باعث شده بود من یه سرگرمی داشته باشم، اونم اذیت کردن بیتا!
می‌دونستم که داداشم یه حس‌هایی بهش داره؛ اما رو نمی‌کرد، از بچگی غرور خاصی داشت!
وارد کلاس شدیم که نگاه چند نفر نشست رومون، بی‌توجه به نگاه ها رفتیم سمت ردیف دوم و نشستیم روی صندلی.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
126
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
51
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
278

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 4)

بالا پایین