. . .

تمام شده دلنوشته ماهِ کوچکم"benim küçük ayım" | هدیه قلی‌زاده

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. تراژدی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
نام دلنوشته: مـاهِ کوچکم!
"benim küçük ayım"
ژانر: عاشقانه، ترژادی
نام نویسنده: هدیه قلی‌زاده

مقدمه:
لبخندی کم‌رنگ بر لبان سرخ رنگش نشاند، با طنازی طره‌ای از موهایش را پشت گوش انداخت و با همان نازِ همیشگی صدایش گفت:

- الان از دستم ناراحت هستی؟
اَخمِ میان دو ابروی پسرک، برای تصدیق حرفش کافی بود. با غیظ زمزمه کرد:

- مشخص نیست؟
از تلخی کلامش، مچاله شدن قلبش را به خوبی احساس کرد. تقصیر خودش بود پس چرا ناراحت بود؟
دستش را پیش به سوی ابروی او برد؛ تنها سه بند انگشت بیشتر نمانده بود که گره‌ی اخم را باز کند. با تردید حرف دلش را بر زبان آورد:

- برای بخشیدن چی‌کار کنم؟
پاسخش تنها لبخند محو و اخم باز شده پسرک بود و حرارت کف دست دخترکِ مبهوت که در دستان او، گم شده بود!

⚠بر اساس واقعیت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 13 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #11
رفتم!
من بودم که رفتم.
تنها با همان یک دلیلم که نمی‌خواهم بدانی!
می‌دانی مردم چه می‌گویند؟
دیگر حق خواهر شدنت را ندارم.
آخر آن‌ها چه می‌دانند؟
آن خدایی که بالا هست و از همه چیز باخبر،
هیچ‌وقت حق قضاوت را به خود نمی‌دهد!
ولی آن‌ها...‌ هه، چه‌طور می‌توانند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #12
دیگر هر چه بگویم،
چه اشک پنجره را در بیاورم،
چه بغض آسمان را به رخ بکشم
و چه گلایه کنم و از احساسم بگویم،
هیچ فایده‌ای ندارد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • قلب شکسته
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #13
می‌خواهم اعتراف کنم!
تمامی حرف‌های ناگفته را که در دلم نگه داشتم، امروز می‌خواهم اعتراف کنم.
اعتراف می‌کنم برایم بهترینی،
اعتراف می‌کنم از القابی که به من نسبت می‌دادی، غرق لذت می‌شدم،
اعتراف می‌کنم اولین کسی بودی که به عنوان برادرم صدایت زدم و حسم تا آخر همین خواهد بود،
اعتراف می‌کنم ماهِ کوچکم هستی،
اعتراف می‌کنم زیاد از حد مهربانی و
اعتراف می‌کنم، من لیاقتت را نداشتم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #14
اصلاً همه چیز خنده‌دار بود!
داشتن تو،
بودن من،
ماندن ما،
رفتن من،
رفتن تو!
این همه آه...
گاهی از این همه خنده، گریه‌ام می‌گیرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #15
فکر نمی‌کنم بعد از رفتنم، مستحق این همه حرف و آن‌قدر تهدید باشم!
گفتن و گفتن،
گفتن‌ و گلایه کردن!
گفتن و به گریه انداختنم
و من به وضوح شکستنم را دیدم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #16
محبتم را می‌گذارند پای احتیاجم،
صداقتم را پای سادگی‌ام،
سکوتم را پای نفهمی‌ام،
نگرانی‌ام را پای تنهایی‌ام
و وفاداری‌ام را پای بی‌کسی‌ام
و آن‌قدر تکرار کردند که خودم باور کردم
من، تنها، بی‌کس و محتاجم‌!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #17
من می‌ترسم!
می‌ترسم آن‌گاه که در آینه قلب شکسته‌ات، خیره شوم، با منعکس شدن آن، ذره ذره از غمت نابود شوم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 10 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #18
این‌که با تو نباشم و با من باشی
و یا با هم نباشیم!
جدایی همین است...
این‌که یک خانه ما را در بر گیرد؛
اما یک ستاره ما را در خود جا ندهد،
جدایی همین است...
این‌‌که قلبم اتاقی باشد،
خاموش کننده‌ی صداها با دیوارهای مضاعف
و تو آن را به چشم نبینی.
جدایی همین است...
این‌که در درون جسمت تو را جستجو کنم
و آوایت را در درون سخنانت جستجو کنم
و ضربان نبضت را در میان دستت جستجو کنم
جدایی همین است...
این‌که در آسمانت
من ستاره باشم و تو ماه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • غمگین
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #19
نمی‌دانم، می‌رسد آن روز که دلیل رفتنم را بگویم یا نه؛
اما این را به خوبی می‌دانم اگر که برسد آن روز،
این‌بار این تو هستی که می‌روی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users

هدیه امیری

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
مدیر
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,857
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,714
امتیازها
452
سن
17

  • #20
تو با شنیدن دلایلم که بهانه تلقی‌شان کردی، رفتی!
من هم خواهم رفت... فقط فرق رفتن این‌بار تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم.
در ادامه تو رفتی و دیگر نه منی هستم
و نه تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
  • گل رز
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 9 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین