. . .
تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. جوانان
  2. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. تراژدی
عنوان: دیگر جوان نمی‌شوم
ژانر: تراژدی
نویسنده: اهورا تابش
مقدمه:
در راستای خیابان در کنار صندوق پست،
غم‌نامه‌ای را از پرندگان سراغ می‌گیرم؛
در این سرزمین حتی پرندگان غمگین هستند،
گویی باید منتظر آمدن معجزه‌ای باشیم... .
اما انتظار معجزه را بعید می‌دانم!
پرندگان همه خیس‌اند و گفتگویی از پریدن نیست.
گویی جوانی‌ام در حال گذر است، چیزی از آن نمی‌فهمم؛
هنوز هم‌ منتظر معجزه‌ای هستم.
می‌دانم دیگر جوان نمی‌شوم اما بازهم منتظر معجزه‌ای می‌مانم.
 

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
874
پسندها
7,359
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
20230912-190802-rpnm.jpg

سلام خدمت شما دلنویس عزیز

متشکریم از شما بابت انتخاب انجمن رمانیک برای نگارش آثار ارزشمندتان

خواهشمندیم قبل از شروع دلنوشته‌ی خود، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین ایجاد دلنوشته

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

آموزش درخواست جلد رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش درخواست جلد برای دلنوشته​

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست نقد و بررسی دلنوشته

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
تاپیک اعلام پایان تایپ

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد برای دلنوشته

بعد از اتمام رصد، مدیران هر تالار تاپیک‌های مربوطه رو ایجاد و نظر شما رو در پایان میپرسند و نیازی به ایجاد تاپیک‌های مختلف تا بر روی سایت رفتن اثر نمی‌باشد.

در صورت علاقمندی به صوتی شدن اثر خودتان، در لینک زیر درخواست صوتی شدن دهید.
درخواست صوتی شدن دلنوشته

آموزش و قوانین درخواست صوتی شدن رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش و قوانین صوتی شدن

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.

درخواست انتقال یا خروج از متروکه

|متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #3
اکنون بر فراز چین و چروک‌های پیشانی‌ام، سپید می‌شود موی جوانی که دیگر در من جان باخته است‌. امروز دیگر چندان سویی ندارد چشمانم؛ دیگر حتی سهمی از نوای زندگی بر لبانم جاری نیست. دیگر روح من در تملک جریان باد و آب دریا قرار خواهد گرفت.
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #4
وجود خویش را به عیش می‌گیرم؛
در این خانه‌ها، اتاق‌ها که آکنده از عطر و طاقچه است، نفس می‌کشم و این رایحه را به خوش می‌پندارم.
این رایحه‌ها مرا گیج خواهند کرد و لیک دیگر نخواهم گذشت.
دیگر هیچ اثری، اتاقی آکنده از عطر و طاقچه نیست.
دیگر بویی به مشامم نمی‌رسد،
اینک می‌پراکنم خویش را که در من احساس سرخوشی از دیدار آفتاب سر بر می‌آورد.
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #5
روح و روانم را فرا می‌خوانم و پراکنده‌اش می‌سازم؛
می‌خوانم بر خود سرود خویشتن را و می‌پراکنمش؛
و به تماشای همتای نی علفی در علف‌های تابستان شتابان می‌روم.
امید با من است تا مرگ هنگام از آن دست نخواهم کشید.
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #6
خودم را هم‌چون سرباز بی‌گناهی می‌پندارم «که در شادمانی عریان‌اش به زندگی نیشخند می‌زد.»
در انزوای تاریک خود به خوابی ژرف و عمیق فرو می‌روم که سحرگاهان با سوت چکاوکان زنده خواهم گشت
.
گویی بر تن گلوله‌ای شلیک خواهند کرد و به تمناهای من جرعه‌ای سر بر نخواهند گشت تا رهایی شوم.
و حال دیگر نخواهم ساخت خود را مثل قبل و دیگر
کسی از من سخن نخواهد گفت.
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #7
« اینک شمایان، جماعتی با چهره‌های مغرور و چشمانی شرربار!»
که بر زندگی خود سرخوش می‌دهید
به خانه‌هایتان بازگردید و همچنان سرخوش بمانید.
آه و هیهات که هرگز نخواهید یافت جهنمی را!
که جوانی و لبخند رهسپارش شوند.
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #8
در این دقایق تنهایی ذهنم
قدم زدن در آفتاب را،
گذشتن از پرچین‌های عسلی را دل‌انگیز می‌دانم‌.
صدای نرم قدم‌هایم هم‌چون باد ملایمی در چمن‌زار می‌پیچد،
با این حال من، «برای همیشه در مرمر خاکستری» به خواب خواهم رفت.
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #9
قدم‌های خشن باران را به چشم خود می‌بینم، دیگر چتر بالای سرم گذشت نمی‌کند؛ چکه می‌کند!
«خشت نرم وجودم آوار می‌شود.»
ای کاش باد این، سوی چشمانم را با خود ببلعد،
روزی جان خود را از قفس تَن‌ها، سرد بیرون خواهم کشید و «به بلندای رشته‌کوه دلتنگی‌هایم اوج خواهم گرفت. »
و خواهم ماند... .
خواهم گذشت... .
تا عمری ابدی!
 

اهورا.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
نام هنری
اهورا تابش
شناسه کاربر
8149
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-19
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
39
پسندها
67
امتیازها
48
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ

  • #10
شب دشت تاریک، عجب دلربا است!
با اختران و ستارگان سفید هم‌کلام می‌شویم. اینک، زمانی است که پاییز از سر رسیده،
در این دشت روشنای تیز سوسو می‌زند و «ما در امتداد حصارهای سرخ خموش پرسه می‌زنیم»
و چشم‌های متحیرمان پرواز سرد پرندگان را دنبال می‌کند.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 4)

بالا پایین