. . .

متروکه دلنوشته خشکیده قلبم | سحرصادقیان

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. تراژدی
نام دلنوشته: خشکیده قلبم
دل نویس: سحرصادقیان
ژانر: تراژدی
مقدمه:
صدای تو را از دور می شنوم
آنجا که تلی درد و قدری عشق نهفته است
آنجا که قلبم تیر می کشد برای گفتن نامش
صدای تو را از دور می شنوم
از اعماق قلبم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • لایک
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 6 users

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
874
پسندها
7,359
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
screenshot-1266_eff3.png

به نام خداوند دل‌های پاک
سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز!
متشکریم از شما برای انتخاب انجمن رمانیک جهت انتشار آثار ارزشمندتان.
خواهشمندیم قبل از شروع کردن نگارش دلنوشته‌تان، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه فرمایید!
[قوانین و مراحل ایجاد تاپیک دلنوشته]

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.
[درخواست جلد برای دلنوشته]
پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست نقد و تعیین سطح دلنوشته]

پس از رفع ایرادات گفته شده توسط منتقد، جهت بررسی دوباره و تعیین سطح مجدد اثرتان از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[تعیین سطح مجدد دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، می‌توانید از طریق لینک زیر برای صوتی کردن دلنوشته خود اقدام کنید.
[درخواست صوتی شدن دلنوشته]

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[اعلام پایان نگارش دلنوشته]

پس از اعلام اتمام نگارش برای ویراستاری و ارسال اثر شما روی سایت، طبق موارد گفته شده در لینک زیر اقدام کنید.
[درخواست ویراستاری دلنوشته]

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[انتقال و بیرون آوردن دلنوشته از متروکه]

متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!
| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

سحرصادقیان

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
769
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-16
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
195
پسندها
933
امتیازها
143
سن
21
محل سکونت
کهکشان راه شیری

  • #2
می نشینم کنج خانه، نه حرفی برای گفتن دارم نه دلی برای خندیدن، نه غمی برای گریه دارم و نه عشقی برای ذوق زدن. من شبیه دیوانه ای هستم که از فرط گیجی فقط می توانم ببینم و هیچ نگویم.
شما سکوتم را پای آرام بودنم بگذارید و گمان کنید نمی فهمم چه در دلتان می گذرد! اما؛ من می سوزم و می سازم.
همیشه که قلم برای نوشتن نیست گاه برای خط زدن خاطرات دونفره ای است که شاید قلب یکی را به درد می آورند و او از ترس تنهایی دم نمی زند.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

سحرصادقیان

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
769
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-16
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
195
پسندها
933
امتیازها
143
سن
21
محل سکونت
کهکشان راه شیری

  • #3
پدرم می گفت: دل جای مقدسیه، نزارید پای هرکسی به حریم دلتون بازبشه.
خواهرم باخنده می گفت: مگه چی میشه؟
و من حالا می تونم با قاطعیت جواب خواهرم رو بدم که چیزی نمیشه ولی ممکنه از ریشه بسوزه، ممکنه بشکنه و تیکه هاش هیچ وقت نتونن به هم بچسبن، ممکنه ذره ذره آبت کنه و جونت رو بگیره فقط به خاطر یه اشتباه، فقط به خاطر اجازه دادن به یه آدم اشتباه.
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users

سحرصادقیان

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
769
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-16
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
195
پسندها
933
امتیازها
143
سن
21
محل سکونت
کهکشان راه شیری

  • #4
گاهی دستام رو دور فنجون قهوه ی تلخی که دیگه چیزی ازش به جا نمونده بود، حلقه می کردم و از پشت پنجره به دزد قلبم زل می زدم. بهش میگم دزد اما اون می تونست مالک قلبم باشه. همیشه همینه، جایگاه آدم ها زود تغییر می کنه.
آه ای درد جانکاه من
تو را به کدامین نفس قسم دهم
که نه جانی در تن است و نه روحی در بدن
سوگند به قطره قطره ی اشکم که خیالی نیست اگر
بازهم بزند تیشه به ریشه ی قلب بی جانم!
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

سحرصادقیان

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
769
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-16
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
195
پسندها
933
امتیازها
143
سن
21
محل سکونت
کهکشان راه شیری

  • #5
درد بزرگ و کوچک نمی شناسه!
عام و فراگیره، گاه از لابه لای حرف های گزنده وارد بدن میشه، از سرخرگ ها و سیاهرگ ها می گذره و روی قلبت می شینه، همونجا رسوب می کنه، لخته میشه و منتظر می شینه تا کم کم جونت رو بگیره.
قسم به دردهایی که کشیدم و دم نزدم
قسم به حرف هایی که شنیدم و لب نزدم
قسم به آیه آیه ی قول ها و دروغ هایت
منی دیگر نماند که باشد و دم نزند
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

سحرصادقیان

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
769
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-16
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
195
پسندها
933
امتیازها
143
سن
21
محل سکونت
کهکشان راه شیری

  • #6
چشمانش را که می دیدم هوش ازسرم می رفت و قلبم بالی برای پرواز می خواست و من می شدم مضحکه ی دستِ عقل و قلبم، یکی می گفت بنشین و ساکت باش آن یکی می گفت دوستش دارم نمی فهمی؟ و در آخر قدرت تکه گوشتی که در قفسه ی سینه ام جای گرفته و خودخواهانه نظر خود را به کرسی می نشاند، ازهمه بیشتر بود! دل باختم و شدم شیدای آن قلب یخی...
کاش از غصه ی رفتنش نمی ترسیدم
کاش از گریه و ماتمش نمی پرسیدم
کاش در خیال خود با عشقش
از شوقِ خبر، دیوانه نمی گردیدم
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

سحرصادقیان

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
769
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-16
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
195
پسندها
933
امتیازها
143
سن
21
محل سکونت
کهکشان راه شیری

  • #7
وجودت تنها دار و ندارمن بود، همین حضور هرچند کم رنگت! همین حضور گاه و بی گاهت.
و همین که می دانستم هستی برایم کافی بود.من، منِ قانعِ کم توقع به همین نگاه های از راه دور هم بسنده می کردم اما دلم...
دلم وجودت را برای همیشه می خواست برای تک تک لحظه های زندگیم. دلم برای حضورت پر می کشید، برای خنده هایت...
آه که چه شیرین و دلبرانه می خندیدی..‌.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین