. . .

متروکه دلنوشته‌ی زمهریر قلب‌هایمان | رُمَیصا.پَکس

تالار دلنوشته کاربران
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
نام دلنوشته: زمهریر قلب‌هایمان
به قلم: رُمَیصا.پَکس
ژانر: عاشقانه، غمگین، اجتماعی
مقدمه:
زمستان آمدش...
آمد با کوله باری از زمهریر بی‌گرمای بی‌آغوش...!
زمستان آمدش...
آمد تا ذکر کند وجودش را... وجودم را.. وجودت را...
زمستان آمدش...
آمده با دردی خفته درد دل!
با زخمی زمخت بر قلب...
با ذهنی پریشان و قلبی رنجیده!
زمستان آمدش...
آمده تا ببینید سردی فصل‌های دلمان را...
آمده تا دلش خوش شود...
دلخوش باش زمستان... می‌دانی چرا؟!
چون زمهریر وجودت به یخبندان قلب‌های ما نمی‌رسد!
زمستان آمدش تا که ببیند زمهریر قلب‌هایمان را!
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 16 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #2
سردم شده جسمم طاقت سرما ندارد.
به من بگویید وقتی سرما از درونت است چگونه باید مهارش کنی؟
وقتی سرما را از نگاه کسی بخوانی که جانت است چگونه باید گرم شوی؟
چگونه باید یخ نبست وقتی قلب‌های اطرافت سور زده‌اند به سیاهی زمهریز؟
چگونه یخ نبندیم؟!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #3
باید کسی باشد که وقتی سردت شد؛ پالتویش را درآرد روی شانه‌هایت بیندازد. شاید کلیشه‌ای باشد اما حس قشنگی دارد!
باید کسی باشد که وقتی دلت بی‌دلیل گرفت؛ بخندد و بگوید دنیا را بیخیال گذران است!
باید کسی باشد که وقتی دلتنگ شدی؛ تو را بخنداند، تو را برای گردش ببرد، پیشانی‌ات را ببوسد و از این قبیل کارها... شاید دلتنگی‌ات رفع نشود اما دلگرمی که هست! دلگرمی که می‌شود.
باید کسی باشد که وقتی احساس بی پناهی کردی؛ دست دور شانه‌ات حلقه کند و بگوید که اگر تمام دنیا نباشند او هست!
شاید کلیشه‌ای، شاید رویایی و شاید محال به نظر برسد حضور چنین کسی اما حتی رویایش هم قشنگ است.
چنین کسی در زندگی‌ات حضور دارد بدان هنوز خوشبختی هست، هنوز دلگرمی و هنوز امید هست!
چنین کسی را در زندگیتان دارید؟!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 16 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #4
در این دوره و زمانه‌ای که زندگی می‌کنیم؛ عشق خیلی کمرنگ شده.
من عشقم را فراموش کرده‌ام!
زخمم کهنه شده!
دردم دفن شده اما...
از عشق مینویسم تا از یادم نرود حس بهشت مانندش را.
در این دوره و زمانه که زندگیم می‌کنیم، عشق را با بالا پایین شدن هورمون‌ها اشتباه می گیرند و سپس اسمش را آبکی می‌گذارند.
در این دوره که قلب‌ها را زمهریر در برگرفته؛ سخت است در بربگیری گرمای عشق را.
سخت است آتش به جان قلب بیندازی تا سرما از بین برود.
عشق چیست؟ همان حسی که ما به جنس مخالف داریم؟
عشق ریتمیک نبودن ضربان قلب با دیدن کسی است؟
عشق آرامش گرفتن از حضور، صدا یا عطر کسی است؟
خب باشد! قبول! این‌ها عشق هستند اما چرا آنقدر زودگذرند که در عرض یکی دو ماه ته می‌کشد تمام آن شور و هیجان؟
عشق این است؟ اینکه تا این یکی رفت؛ یکی دیگر را جایگزین کنیم؟!
خب نه! من عشق را در این نمیبینم!
از نظر من عشق، گریه‌ی آسمان برای شکوفا شدن گل است.
عشق، چایی‌ای است که در سوز سرما کسی به خوردت بدهد.
عشق نگرانی‌های مادر است!
عشق....
از این‌ها بگذریم! به قول شاعر:
عشق آن است که یوسف بخورد شلاقی، درد تا مغز و سر و جان زلیخا برود!
به حرمت عشق، چند لحظه‌ای سکوت کنیم!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 17 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #5
جدال گرمی این طرف جدار قلبم با سردی آن طرفش مِهی عظیم در پس پرده‌ی چشمانم به وجود آورده!
مِهی از جنس اشک!
شده که احساس کنی دلت یخ زده یا چنین چیزی؟!
من احساسش کرده‌ام، حالتی مانند کمای نباتی دارد! زنده هستی، همه چیز را حس میکنی، قد میکشی، نفس میکشی اما...
زندگی نه!
مگر نه که زندگی، عشق است؟
مگر نه که عشق، زندگی است؟
مگر نه که بی عشق، زندگی پوچ است؟!
یک پوچ، به بزرگی عمری که با تنهایی و درد دلتنگی سپری می‌شود!
پیچ و خم کلمات را دوست ندارم...
حسم را ساده می‌گویم تا بفهمی به سادگی دلتنگت شده‌ام، دلتنگ چشمان لامذهب نفرت انگیز شگفت آورت! همین اندازه عمیق، همین اندازه وحشتناک!
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 16 users

~Romaysa_paX~

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
21
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
موضوعات
99
نوشته‌ها
1,345
راه‌حل‌ها
8
پسندها
5,555
امتیازها
353
محل سکونت
میان غصه‌های فانی و شادی‌های مستدام!

  • #6
قید همه چیز را زده‌ام.
دلم ترسیده بود، چشمم ترسیده بود...
قید همه چیز را زدم که نکند به دلیل زندگی این روزهایم نرسم!
شاید بگوید درون قلبش زمستان بود،
شاید بگوید چیزی از دوستی و رفاقت،
چیزی از عشق و محبت،
چیزی از مرام و معرفت،
چیزی از وفاداری نمیداند!
شاید بگویی انسان نیست و قلب ندارد،
قضاوتم نکن، من ترکت کردم چون چشمم ترسیده بود از یک جدایی دیگر!
شاید وصال اینبارم، جدایی مارا هم تمام کند!
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 5 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین