. . .

انتشاریافته درخواست کپیست دلنوشته‌ی مانیا| آرا (هستی همتی)

تالار درخواست کپیست

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,318
راه‌حل‌ها
99
پسندها
1,269
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #1
راه‌حل
نام اثر: مانیا
نام نویسنده: آرا (هستی همتی) @ara.pr.o.o
لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - دلنوشته مانیا | «Ara»
ژانر: عاشقانه
سطح: الماسی
تعداد صفحات: 11
خلاصه: _
مقدمه:
شیدایی، آغاز غایت زیستن
و دگرگونی احوال مستوری‌ست
که والهانه‌‌های زهرگونی را، به خورد مانیای روایت می‌‌دهند‌.
خموش باش!
مخطور مجهورت پا به میدان گذاشته و تناقض تفکرات، اختلال روانی‌‌ات را هدیه می‌‌دهند... .
شیفتگی، مسیر صعب العبوری‌ست که جز زخم خوردگان، عطش مرگش را نمی‌‌دانند و باز چه دیوانه‌‌وار کبوتر در قفس بال بال می‌‌زند برای ثانیه‌‌ای پرواز!

برشی از اثر:

*مانیای سرزده*

و کنجکاوی، سرآغاز تلخ حزن زده‌‌ی جدیدی از دیار سرگشته‌‌ای بود که آدمی، به ناخواست...

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #11
نام اثر: مانیا
نام نویسنده: آرا (هستی همتی) @ara.pr.o.o
لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - دلنوشته مانیا | «Ara»
ژانر: عاشقانه
سطح: الماسی
تعداد صفحات: 11
خلاصه: _
مقدمه:
شیدایی، آغاز غایت زیستن
و دگرگونی احوال مستوری‌ست
که والهانه‌‌های زهرگونی را، به خورد مانیای روایت می‌‌دهند‌.
خموش باش!
مخطور مجهورت پا به میدان گذاشته و تناقض تفکرات، اختلال روانی‌‌ات را هدیه می‌‌دهند... .
شیفتگی، مسیر صعب العبوری‌ست که جز زخم خوردگان، عطش مرگش را نمی‌‌دانند و باز چه دیوانه‌‌وار کبوتر در قفس بال بال می‌‌زند برای ثانیه‌‌ای پرواز!
برشی از اثر:

*مانیای سرزده*

و کنجکاوی، سرآغاز تلخ حزن زده‌‌ی جدیدی از دیار سرگشته‌‌ای بود که آدمی، به ناخواست اندر مرداب راکد عذاب‌‌های مطلقش، گرفتار شد. قلب کوچکش، بی‌‌مهابا در کنج خفقان سینه‌‌اش می‌‌تپید و آبی‌گون مواج دریای شیدایی، دام عظیمی بود که برای روان بی‌‌آلایشش، گسترده شده بود.
بر خط شن زده‌‌ی ساحل، با برهنگی پاهای کوچکش که می‌‌دوید و صدف، پوست نقره‌‌فامش را می‌‌غلتاند، خروش کف آلودگی سبز و آبی دریای جنون، دیوانگی را مهمان سرزده‌‌ی جانش کرد. تردید، در نگاهش رقصید و بی‌‌آنکه آگاه باشد عمق این آبی عاشقی چه اندازه است، گویی مبهوت درخشش درشتی پراکندگی قطرات آب باشد، پاچه‌‌های شلوارش را بالا زد و خنکای لغزش آب را به جان پاهای گُر گرفته‌‌اش خرید.
***

پایان آرامش خفتن، با غرق شدگی در تلاطم دلباختگی همراه بود و گرچه بنای ساده زیستی می‌‌داشت، ناگاه مسیر گذرش به یک‌باره سوی پرتگاه ناپیدای مه زده و خزان دار عشق، سوق گرفت. چه خوش گویند که گاه، قوسی کوچک، معمار بنایی را نجات می‌‌دهد و درخشش یک بلور از تابش مهتاب دیوانه‌‌تر می‌‌کند.
برای خلق کوچک خداوند نیز ابتدای جنون شیدایی، باز و بسته شدن پلک‌‌هایی بود که در پس چین رویشان یک جفت تیله‌‌ی درخشنده‌‌ی مستور، انعکاس پاکی سر می‌‌داد و قلب کوچک آدمی، بی‌‌مهابا تپش بی‌‌سابقه‌‌ای را آغاز کرد... .

جلد:


فایل PDF:دلنوشته ی مانیا

@N.G
@ara.pr.o.o
تاییده؟
مرررسی عالیه خسته نباشی-*
 

N.G

معاونت بازنشسته
کاربر طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
76
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
112
نوشته‌ها
1,313
راه‌حل‌ها
24
پسندها
25,200
امتیازها
568
محل سکونت
جلگه‌ی خشکیده

  • #12
نام اثر: مانیا
نام نویسنده: آرا (هستی همتی) @ara.pr.o.o
لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - دلنوشته مانیا | «Ara»
ژانر: عاشقانه
سطح: الماسی
تعداد صفحات: 11
خلاصه: _
مقدمه:
شیدایی، آغاز غایت زیستن
و دگرگونی احوال مستوری‌ست
که والهانه‌‌های زهرگونی را، به خورد مانیای روایت می‌‌دهند‌.
خموش باش!
مخطور مجهورت پا به میدان گذاشته و تناقض تفکرات، اختلال روانی‌‌ات را هدیه می‌‌دهند... .
شیفتگی، مسیر صعب العبوری‌ست که جز زخم خوردگان، عطش مرگش را نمی‌‌دانند و باز چه دیوانه‌‌وار کبوتر در قفس بال بال می‌‌زند برای ثانیه‌‌ای پرواز!
برشی از اثر:

*مانیای سرزده*

و کنجکاوی، سرآغاز تلخ حزن زده‌‌ی جدیدی از دیار سرگشته‌‌ای بود که آدمی، به ناخواست اندر مرداب راکد عذاب‌‌های مطلقش، گرفتار شد. قلب کوچکش، بی‌‌مهابا در کنج خفقان سینه‌‌اش می‌‌تپید و آبی‌گون مواج دریای شیدایی، دام عظیمی بود که برای روان بی‌‌آلایشش، گسترده شده بود.
بر خط شن زده‌‌ی ساحل، با برهنگی پاهای کوچکش که می‌‌دوید و صدف، پوست نقره‌‌فامش را می‌‌غلتاند، خروش کف آلودگی سبز و آبی دریای جنون، دیوانگی را مهمان سرزده‌‌ی جانش کرد. تردید، در نگاهش رقصید و بی‌‌آنکه آگاه باشد عمق این آبی عاشقی چه اندازه است، گویی مبهوت درخشش درشتی پراکندگی قطرات آب باشد، پاچه‌‌های شلوارش را بالا زد و خنکای لغزش آب را به جان پاهای گُر گرفته‌‌اش خرید.
***

پایان آرامش خفتن، با غرق شدگی در تلاطم دلباختگی همراه بود و گرچه بنای ساده زیستی می‌‌داشت، ناگاه مسیر گذرش به یک‌باره سوی پرتگاه ناپیدای مه زده و خزان دار عشق، سوق گرفت. چه خوش گویند که گاه، قوسی کوچک، معمار بنایی را نجات می‌‌دهد و درخشش یک بلور از تابش مهتاب دیوانه‌‌تر می‌‌کند.
برای خلق کوچک خداوند نیز ابتدای جنون شیدایی، باز و بسته شدن پلک‌‌هایی بود که در پس چین رویشان یک جفت تیله‌‌ی درخشنده‌‌ی مستور، انعکاس پاکی سر می‌‌داد و قلب کوچک آدمی، بی‌‌مهابا تپش بی‌‌سابقه‌‌ای را آغاز کرد... .

جلد:


فایل PDF:دلنوشته ی مانیا

@N.G
@ara.pr.o.o
تاییده؟
مدیریت تاییده جانم
 

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #13
اثر روی سایت قرار گرفت.
خداقوت
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین