داستان شبی که قاتل شد
به قلم سرخ
نویسنده: آرمیتا حسینی
ژانر: جنایی، عاشقانه، فانتزی
خلاصه داستان: جنازهای که مدلین میبیند، او را وارد ماجرای مرموزی میکند... ماجرایی که در آن ورقی امضاء میشود که قاتل خوب جان مشتریهاست...مشتریانی که خودشان داوطلب شدهاند تا به دلایلی لذت گذرا را چشیده و پس از آن مرگ را بنوشد... اکنون مدلین وارد همین بازی شده
مقدمه:
زندگیای که هر صبح در لیوان سیاه مملو از زغال، نوشیدنی برایت میآورد
خورشید کدر بالای سرت را منجد میکند و نفسهایت را محکم میفشارد ... ارزش دویدن و جنگیدن ندارد. تو همانی هستی که در زندگی، همقدن با مرگ
زمین را دور میزنی و زیر دست و پای مشکلات، مخلوطی از آسفالت زمین میشوی
درست در همین نقطه هرکس دنبال مدادی است تا نقطه پایانی را بگذارد اما پایان داریم با پایان... پایان همراه با رسیدن به یک لذت؟ یا پایان خالی... بدرقهای خشک و محو شدن در گوشه تاریک زمین؟
به قلم سرخ
نویسنده: آرمیتا حسینی
ژانر: جنایی، عاشقانه، فانتزی
خلاصه داستان: جنازهای که مدلین میبیند، او را وارد ماجرای مرموزی میکند... ماجرایی که در آن ورقی امضاء میشود که قاتل خوب جان مشتریهاست...مشتریانی که خودشان داوطلب شدهاند تا به دلایلی لذت گذرا را چشیده و پس از آن مرگ را بنوشد... اکنون مدلین وارد همین بازی شده
مقدمه:
زندگیای که هر صبح در لیوان سیاه مملو از زغال، نوشیدنی برایت میآورد
خورشید کدر بالای سرت را منجد میکند و نفسهایت را محکم میفشارد ... ارزش دویدن و جنگیدن ندارد. تو همانی هستی که در زندگی، همقدن با مرگ
زمین را دور میزنی و زیر دست و پای مشکلات، مخلوطی از آسفالت زمین میشوی
درست در همین نقطه هرکس دنبال مدادی است تا نقطه پایانی را بگذارد اما پایان داریم با پایان... پایان همراه با رسیدن به یک لذت؟ یا پایان خالی... بدرقهای خشک و محو شدن در گوشه تاریک زمین؟
آخرین ویرایش: