. . .

متن تکرار

تالار روایات
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

فندوق کوشولو🧸🍪

رفیق رمانیکی
کاربر ثابت
شناسه کاربر
1784
تاریخ ثبت‌نام
2022-02-20
آخرین بازدید
موضوعات
138
نوشته‌ها
674
راه‌حل‌ها
2
پسندها
4,626
امتیازها
443
سن
18
محل سکونت
سرزمین رویاها

  • #1
•• دست و صورتشو میشوره، به آینه نگاه میکنه،ته ریششو میزنه زیر چشاش گود شده.
میره و آروم صبحانه میخوره، لباس روزانش رو میپوشه و از خونه خارج میشه و شروع میکنه ماشین چمن زنی رو روشن کردن و بعد آروم آروم چمن هارو کوتاه میکنه که یه صدایی تو ذهنش میگه:
بکششون، همشونو بکش.

•• توجهی نمیکنه، برمیگرده به خونه و میره سراغ کاراش و آروم آروم کاراشو میکنه..
صدا آرومه، نواس،ولی خیلی اذیتش میکنه. برای فرار از این صدای لعنتی پناه میبره به حموم و دوش آب و صدای آب اما باز هم فایده‌ای نداره.اون ۴ساعت تو حمومه ولی باز هم صدا میگه:
بکششون، همرو بکش‌.

•• مجبور میشه از حموم بیاد بیرون، هوا تاریکه اما اون خوشحاله چون وقت غذا خوردن با خانوادس‌.همه اعضای خانواده دور هم جمع میکنه و سفارش پیتزا میده میرسه، درحال خوردن غذاس که میگه:
بکششون، تا وقت داری بکششون
توجهی نمیکنه
میگه و میخنده میز و جمع میکنه و بچه هارو به تختشون میبره و خودش هم به سمت اتاقش میره و کنار زنش میخوابه که صدا اینبار داد میزنه: بکششون لعنتی، بکششون همرو بکش..الان که همه خوابن بکش!

•• بلند میشه از خواب ، محکم میزنه تو سرش میگه خفه شو خفه شو من نمیتونم اینکارو بکنم.
صدا آروم میگه: چرا نمیتونی؟
اون میگه:چون کشتمشون، یک هفته پیش کشتم فکر میکردم تویه لعنتی از ذهنم میری ولی هنوز نرفتی.

•• روی زمین میوفته،غرف در اشک،صبح میشه.
بلند میشه میره سمت دسشویی، آروم به آینه نگاه میکنه زیر چشاش گود افتاده میره سمت اشپز خونه تا قهوره بخوره و دوباره..!
 
نام موضوع : تکرار دسته : روایات
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
18

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین