. . .

تمام شده ترجمه ی داستان !Watch Out | مترجم Maedeh

تالار تایپ داستان و دلنوشته‌های در حال ترجمه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #1
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #2
Kevin stepped off the tram and walked toward the ship, holding a package tightly in his hands.

کوین از تراموا پیاده شد و درحالی که بسته ای را محکم در دستانش نگهداشته بود به سوی کشتی رفت.



He had been hired as a courier for an important broker.



او برای یک دلال مهم بعنوان پیک کار می کرد.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #3
All he needed to do was deliver a package to an office in New York City; the ship would take him there.

تنها کاری که باید انجام میداد تحویل یک بسته به دفتری در نیویورک سیتی بود، کشتی او را به آنجا می برد.



When he boarded, the ship was congested with people.

هنگامیکه سوار شد، کشتی مملو از مسافر بود.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #4
As Kevin walked to his cabin, he saw the exclusive first-class section.

همانطور که کوین به سمت کابینش میرفت،چشمش به قسمت درجه یک ویژه افتاد.



Everybody inside was wearing fancy garments.

همه مسافراندر این قسمت لباسهایی فاخر به تن داشتند.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #5
He would have liked to socialize with the people inside, but it was against proper etiquette.

او دوست داشت با افراد در این قسمت معاشرت کند ، اما این کار برخلاف آداب و رسوم رایج بود.



People paid a premium for the privilege to ride in first-class.

مسافران به منظور اجازه برای سوار شدن به قسمت ویژه مبلغ اضافی می پرداختند.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #6
Instead, he went to his cabin next to the freight section of the boat.

در عوض، او به کابین خود که در کنار قسمت بار بود رفت.



His room smelled bad, and the floorboards were warped and deformed in some areas.

اتاقش بوی بدی میداد، و چوبهای کف اتاق در بعضی قسمتها خم شده و از قالب در رفته بود.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #7
He could also hear the motor humming as it waited to propel the ship forward.

همچنین میتوانست صدای مستمر موتور را وقتی منتظر به جلو راندن کشتی بود را بشنود.



Suddenly, Kevin was unsettled by something, but he wasn’t sure why.



ناگهان، چیزی کوین را مشوش کرد، اما او مطمئن نبود چرا.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #8
He took a short walk on the ship’s deck, but he still felt strange.

او مدت کوتاهی روی عرشه کشتی راه رفت ،اما هنوز احساس عجیبی داشت.



That night, he suffered from insomnia—he couldn’t suppress his obsessing over how strange he felt.

آن شب ،خواب به چشمانش نیامد – او نتوانست جلو وسواس خود نسبت به حس غریبی را که داشت بگیرد.
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #9
Kevin went back on deck.​

کوین به عرشه کشتی برگشت.



It was cold and dark outside.​

بیرون هوا سرد و تاریک بود.



He looked overboard, but it seemed that everything was all right. “ Just go back inside,” he thought.​

او از کشتی به دریا نگاهی انداخت، اما همه چیز بنظر مرتب می رسید. با خود فکر کرد: “بهتر است به داخل برگردم.”
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Maedeh

مدیر مخبر
پرسنل مدیریت
مدیر
خبرنگار
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
Maiy
مدیر
مخبر
شناسه کاربر
91
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-14
آخرین بازدید
موضوعات
442
نوشته‌ها
3,257
راه‌حل‌ها
2
پسندها
6,373
امتیازها
463
محل سکونت
خسته آباد✨️

  • #10
Then Kevin saw it.

در همین لحظه کوین چیزی دید.



A giant iceberg was sticking out of the ocean in the distance!

یک کوه یخ غول پیکر در فاصله ای دور از دل اقیانوس بیرون زده بود.



“ Help!” he yelled.

او فریاد زد: ” کمک”
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین