- تو واقعاً الههی زیبایی هستی!
چیزی گفتی؟ کمی بلدتر حرف بزن بزار صدات رو بشنوم.
نهنه چیزی نگفتم. ببین کاغذ رو دوباره از تو نوشتمبده ببینم، امروز از من چی کشف کردی؟ خوبه قبلاز چال کردن کاغذ خودم رو رسوندم.
ولی تو این رو از کجا میدونی؟
آخی خجالت نکش لپهات سرخ میشه و مثل گربهها نگام میکنی، گفتم که دل به دل راه داره!
- میدونی که چهقدر دلتنگت شدم!
- دلتنگی چرا تو که هر وقت بخوای من کنارت هستم، دوشا دوشت راه میرم و به حرفهات گوش میدم.
- ولی من این طوریش رو دوست ندارم.
- دست بردار!
- تو چرا این همه بی خیالی؟
- قربون چشمهای قهوهای تو برم من، چرا داری - خودت رو اذیت میکنی؟ من رو ببین من به همین هم راضیام.
- اما من نیستم!
- نسیم تو میدونی که حتی غم چشمهات من رو اذیت میکنه چه برسه به بغض صدای دلنشینت که خدشه دار میشه دنیام رو به آتیش میکشه، تو رو به مولا بغض نکن.
- نه بغض نمیکنم، تو فقط نرو پیشم بمون حتی شده بدون حرفی!
- عشقم باید برم دیر وقته تو هم دیگه برو خونه تا کی میخوای اینجا بشینی.
- نه میخوام تا خود صبح کنارت نفس بکشم دلم نمیخواد برم، کنار تو بودن مزهی داره که حاضر نیستم با دنیا عوضش کنم...
محسن، محسن... نمیخوای چیزی بگی؟
ای بیمعرفت کی رفتی که من نفهمیدم؟