. . .

شعر اشعار گیوم آپولینر

تالار اشعار شاعران غیر پارسی

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
971
نوشته‌ها
2,285
راه‌حل‌ها
33
پسندها
3,515
امتیازها
436
سن
20
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #1
سبزه زهرآگین ولی زیبا بُوَد در پاییز
گاوها حین چرا در آنجا
نرم نرمک سَم به جسم خویشتن اندرکنند
گل حسرت آبی و یاسی رنگ
گل دهد در آنجا، چشم‌های تو به رنگ آن گل
نیلگون همچو کبودی شان اند و به ماننده‌ی این پاییزاند
ذره ذره می‌شود مسموم بهر چشم‌هایت عمر من
کودکان مدرسه سر می‌رسند با غوغا
تن‌شان در کرباس لبشان نغمه‌ی ساز
می‌کنند آن طفلان گل حسرت‌ها را که شبیه‌اند به مادرهایی
دُختِ دخترهاشان و به رنگ پشت پلکان تُو‌ اند

که به هم می‌کوبند مثل گل‌ها که به هنگامه‌ی تکتازی باد تن به هم می‌کوبند
پاسبان گله آنک زیرلب می‌خواند
سبزه‌ی گسترده‌ی بد کِشته‌ی پاییز را
تا ابد جمله رها می‌سازند کاهل و نعره زنان آن گاوان
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
971
نوشته‌ها
2,285
راه‌حل‌ها
33
پسندها
3,515
امتیازها
436
سن
20
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #2
ای خزان ناخوش و دلپسند
آنگاه که تندباد بر گلستان‌ها بوزد
و برف بر باغستان‌ها ببارد

هان بیچاره خزان
تو جان خواهی سپرد

در سپیدی و سرشاری برف و میوه‌های رسیده بمیر
در اوج آسمان قرقی‌ها بال می‌گسترند
بر فراز سر ناز پریزادان سبز گیسو
و نو باوه‌هایی که هرگز دل نسپرده‌اند

در کوره راه‌های دوردست
گوزن‌ها نعره زدند

و چه مایه دوست می دارم ای فصل
چه مایه دوست می دارم هیاهوی تو را

میوه‌های پادرختی بی آنکه دستی بچیندشان
باد و بیشه‌ای که می‌گریند
اشک‌هایشان جملگی در پاییز برگ به برگ
برگ‌هایی که لگدکوب می‌شوند
قطاری که در گذر است
زندگی جاریست
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین