. . .

شعر اشعار احمد شاملو

تالار متفرقه ادبیات

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #71
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #72
از تو حرف می‌زنم
چنان نوبرانه می‌شوم؛
که بهار هم
دهانش آب می‌افتد …!
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #73
آری، با توام
من در تو نگاه می کنم
در تو نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند
بسان بهار که آسمان را
و علف را پاکی آسمان
در رگ من ادامه می‌یابد
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #74
و حسرتی

نه

این برف را دیگر

سر بازایستادن نیست،

برفی که بر ابرو و موی ما می‌نشیند

تا در آستانه آیینه چنان در خویش نظر کنیم

که به وحشت

از بلند فریادوار گُداری

به اعماق مغاک

نظر بردوزی
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #75
شبانه شعری چگونه توان نوشت

تا هم از قلبِ من سخن بگوید، هم از بازویم؟

شبانه

شعری چنین

چگونه توان نوشت؟
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #76
با من رازی بود

که به کو گفتم

با من رازی بود

که به چا گفتم

تو راهِ دراز

به اسبِ سیا گفتم

بی‌کس و تنها

به سنگای را گفتم
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #77
و عشق
اگر با حضور
همین روزمرگی ها
عشق بماند !
عشق است…
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #78
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #79
بُهتان مگوی

که آفتاب را با ظلمت نبردی در میان است

آفتاب از حضورِ ظلمت دلتنگ نیست

با ظلمت در جنگ نیست

ظلمت را به نبرد آهنگ نیست

چندان که آفتاب تیغ برکشد

او را مجالِ درنگ نیست

همین بس که یاری‌اش مدهی

سواری‌اش مدهی
 

81negin

رمانیکی محروم
رمانیکی
شناسه کاربر
106
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-22
آخرین بازدید
موضوعات
7
نوشته‌ها
116
راه‌حل‌ها
1
پسندها
517
امتیازها
148
محل سکونت
خیال افسانه اش

  • #80
سلاخی می‌گريست…

سلاخی

می‌گريست

به قناری کوچکی

دل باخته بود
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین