Thumbelina
رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
- نام هنری
- الینا فری
- آزمایشی
- مدیرتالار آموزش
- شناسه کاربر
- 3925
- تاریخ ثبتنام
- 2023-01-14
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 438
- نوشتهها
- 573
- پسندها
- 465
- امتیازها
- 278
- محل سکونت
- سرزمین پریان
داستان نویسی علاوه بر تخیل و علاقه و حتی استعداد به وجود عناصری وابسته ست که باید از آنها آگاه باشید
پیرنگ: نام دیگرش خط داستانیست. کل وقایع و ساختار داستان ، کلیه کنشها و واکنشها و محرکها و پاسخ به آنها پیرنگ و تشکیل میده.
فراموش نکنید تمام این ها باید در محدوده ی عقل باشه . پیرنگ آغاز و میانه و پایان داره ، یعنی آغاز داستان و میانه و نهایت داستان باید با کنشها و واکنشهایی همراه باشه که در محدوده ی خرد باشه .
مثال
میخواهید داستانی مهیج بنویسید، الزاما نباید دائما در هیجان باشید ،میتونید داستانتون و به صورت کمانی بنویسید، یعنی با یک نقطه ی آرام شروع کنید کم کم هیجان رو به داستان تزریق کنید و به اوج برسونید و نهایتا با پایانی آرام و باورپذیر و عاقلانه داستان و تموم کنید .
صورت دیگه زیگزاگه . فراز و فرود رو در داستان پخش کنید، کنشها و وقایع و واکنشها و نتیجههای آرامبخش و دوباره اتفاق بعدی ؛ولی در سیر این حوادث تم اصلی داستان نباید فراموش بشه.
به خاطر داشته باشید اگر وقایع غیر معمول داستان که به خیال هیجان بخشیدن به داستان تزریق میکنید بیش از حد باشه ، داستانتون از حالت عقلانی و باورپذیری خارج میشه.
اگر از روش زیگزاگ استفاده میکنید ،سیر اصلی داستان و فراموش نکنید.
پیرنگ در ذهن شما باید مرتب شده و منطقی باشه و بعد دست به قلم بشید . فراموش نکنید واقع گرایی یا حقیقت مانندی داستان شما باید قابل لم*س باشه. قهرمانتون حتی اگر انسان نباشه باید اعمال و گفتارش از دیدگاه خواننده باورپذیر باشه .
داستان هر سیری که داشته باشه از کوچکترین عنصر تا بزرگترین آن ، از وقایع گرفته تا یک شخصیت فرعی جزء، باید نمونه ی ظاهری داشته باشه ؛یعنی در زندگی نمونهاش رو ببینیم و منطق و احساس و گفتار و کنش و واکنششون رو درک کنیم .
مقدمه :مقدمه میتونه با یک حادثه و یا با معرفی یک یا چند شخصیت باشه، برای همین نباید گنگ باشه . خلق موقعیت اولیه ی داستان مقدمه رو تشکیل میده.
مثال
نم خورده از حسرتهای مدام و اشکهایی که گاه و بی گاه سر ریز شدنشونو فراموش میکردم کنار دیوار نشستم . از ترس بود یا هیجان نمیدونم، ولی با دیدن مردی که تو خونه دنبال همسرم میگشت قلبم میلرزه ؛ خسته ام ، انقدر که به همین مرد عبوس سیاه پوش التماس کنم حتی شده جنازه ی مردی رو که پانزده سال پیش با یک دنیا حسرت پا به خونه اش گذاشتم پیدا کنه و به این انتظار تلخی که چهار سال مثل پیله دور من چنبره زده بود پایان بده .
تو همین پاراگراف سه شخصیت معرفی شد و یک معما این سر نخ داستان و به خواننده میده .
پیش آگاهی: تکنیکی که شما در مقدمه ی داستان به کار میبرید تا سر نخی از حوادث و شخصیتها به خواننده بدید پیش آگاهیست .
کنش صعودی: بعد از مقدمه به طور حتم به یک کنش صعودی نیاز دارید . اتفاق و واقعه ای که داستان و در حالت تعلیق قرار میده تا شما داستانو به اوج برسونید .
اوج: مهمترین بخش داستان که با نهایت کنشها و واکنشها روبرو میشیم و این هنر شماست که نقطه ی اوج داستان برای خواننده چقدر غافلگیر کننده باشه .
کنش نزولی: بعد از اوج تاثیرات آن کنش صعودی کم کم پیکره ی داستان و میبنده و عاقبت داستان و مشخص میکنه. به یاد داشته باشید کنش نزولی باید طوری باشه که تمام اتفاقاتی که در اوج رخ داده رو قابل درک تصویر کنه .
کشمکش و حوادث : یک عنصر ضروری و چالشی که قهرمان با آن روبرو میشه . کشمکشها انواع گوناگون دارن که از حوصله ی بحث خارجه ولی بدونید داستان بی کشمکش یک قصه ی خواب آوره.
پیرنگ: نام دیگرش خط داستانیست. کل وقایع و ساختار داستان ، کلیه کنشها و واکنشها و محرکها و پاسخ به آنها پیرنگ و تشکیل میده.
فراموش نکنید تمام این ها باید در محدوده ی عقل باشه . پیرنگ آغاز و میانه و پایان داره ، یعنی آغاز داستان و میانه و نهایت داستان باید با کنشها و واکنشهایی همراه باشه که در محدوده ی خرد باشه .
مثال
میخواهید داستانی مهیج بنویسید، الزاما نباید دائما در هیجان باشید ،میتونید داستانتون و به صورت کمانی بنویسید، یعنی با یک نقطه ی آرام شروع کنید کم کم هیجان رو به داستان تزریق کنید و به اوج برسونید و نهایتا با پایانی آرام و باورپذیر و عاقلانه داستان و تموم کنید .
صورت دیگه زیگزاگه . فراز و فرود رو در داستان پخش کنید، کنشها و وقایع و واکنشها و نتیجههای آرامبخش و دوباره اتفاق بعدی ؛ولی در سیر این حوادث تم اصلی داستان نباید فراموش بشه.
به خاطر داشته باشید اگر وقایع غیر معمول داستان که به خیال هیجان بخشیدن به داستان تزریق میکنید بیش از حد باشه ، داستانتون از حالت عقلانی و باورپذیری خارج میشه.
اگر از روش زیگزاگ استفاده میکنید ،سیر اصلی داستان و فراموش نکنید.
پیرنگ در ذهن شما باید مرتب شده و منطقی باشه و بعد دست به قلم بشید . فراموش نکنید واقع گرایی یا حقیقت مانندی داستان شما باید قابل لم*س باشه. قهرمانتون حتی اگر انسان نباشه باید اعمال و گفتارش از دیدگاه خواننده باورپذیر باشه .
داستان هر سیری که داشته باشه از کوچکترین عنصر تا بزرگترین آن ، از وقایع گرفته تا یک شخصیت فرعی جزء، باید نمونه ی ظاهری داشته باشه ؛یعنی در زندگی نمونهاش رو ببینیم و منطق و احساس و گفتار و کنش و واکنششون رو درک کنیم .
مقدمه :مقدمه میتونه با یک حادثه و یا با معرفی یک یا چند شخصیت باشه، برای همین نباید گنگ باشه . خلق موقعیت اولیه ی داستان مقدمه رو تشکیل میده.
مثال
نم خورده از حسرتهای مدام و اشکهایی که گاه و بی گاه سر ریز شدنشونو فراموش میکردم کنار دیوار نشستم . از ترس بود یا هیجان نمیدونم، ولی با دیدن مردی که تو خونه دنبال همسرم میگشت قلبم میلرزه ؛ خسته ام ، انقدر که به همین مرد عبوس سیاه پوش التماس کنم حتی شده جنازه ی مردی رو که پانزده سال پیش با یک دنیا حسرت پا به خونه اش گذاشتم پیدا کنه و به این انتظار تلخی که چهار سال مثل پیله دور من چنبره زده بود پایان بده .
تو همین پاراگراف سه شخصیت معرفی شد و یک معما این سر نخ داستان و به خواننده میده .
پیش آگاهی: تکنیکی که شما در مقدمه ی داستان به کار میبرید تا سر نخی از حوادث و شخصیتها به خواننده بدید پیش آگاهیست .
کنش صعودی: بعد از مقدمه به طور حتم به یک کنش صعودی نیاز دارید . اتفاق و واقعه ای که داستان و در حالت تعلیق قرار میده تا شما داستانو به اوج برسونید .
اوج: مهمترین بخش داستان که با نهایت کنشها و واکنشها روبرو میشیم و این هنر شماست که نقطه ی اوج داستان برای خواننده چقدر غافلگیر کننده باشه .
کنش نزولی: بعد از اوج تاثیرات آن کنش صعودی کم کم پیکره ی داستان و میبنده و عاقبت داستان و مشخص میکنه. به یاد داشته باشید کنش نزولی باید طوری باشه که تمام اتفاقاتی که در اوج رخ داده رو قابل درک تصویر کنه .
کشمکش و حوادث : یک عنصر ضروری و چالشی که قهرمان با آن روبرو میشه . کشمکشها انواع گوناگون دارن که از حوصله ی بحث خارجه ولی بدونید داستان بی کشمکش یک قصه ی خواب آوره.
آخرین ویرایش:
نام موضوع : آموزش های لازم برای رمان نویسی
دسته : مطالب آموزش نویسندگی