یلدا یعنی یک من باشم و یک دنیا تو!
یک شب بلند باشد و دستانمان...
مهر گرم اشکهای پاییزی را دانه به دانه به هم وصله کنیم و به مادرِ پیر سپیدمویِ زمستان امانت بدهیم.
یادمان باشد امشب...
در دمادم ثانیههایی که قلبهایمان را به هم پیوند زده...
خوشبختی یک عمر را از نیت حافظ فال بگیریم
یاقوتهای انار هزار دانه را دون کنیم
چای قندپهلو با پولکی کنار قندان به جان نوش کنیم
و یک دقیقه بیشتر در کنار هم بودنمان را به قد عظمت یلدا بیشتر شکر کنیم.
ای برات بر آب نوشتهی شبهای پاییزی
بگذر!
ای ندای دلتنگی یک پاییز...
خدای شبهای دلتنگیات را به حافظ سپردیم
و اقبالمان را به سفیدی زمستانت گره زدیم.
بگذار یلدا سوگندی باشد، نانوشته بین ما
سوگندی برای خوبحالی و خوشحالی!
یلدا مبارک
( افسانه نوروزی)