نام دلنوشته: بعد از تو
نویسنده: Maedeh کاربر انجمن رمانیک
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
میدانی بعد از تو چه شد؟
میدانی بعد از رفتنت چه شد؟
نه، نمیدانی... تو هرگز نمیدانی که من بی تو چقدر تنها شکستم!
نمیدانی چندین بار من، بیتو مردم و دوباره زنده گشتم!...
نام دلنوشته: زمهریر قلبهایمان
به قلم: رُمَیصا.پَکس
ژانر: عاشقانه، غمگین، اجتماعی
مقدمه:
زمستان آمدش...
آمد با کوله باری از زمهریر بیگرمای بیآغوش...!
زمستان آمدش...
آمد تا ذکر کند وجودش را... وجودم را.. وجودت را...
زمستان آمدش...
آمده با دردی خفته درد دل!
با زخمی زمخت بر قلب...
با ذهنی پریشان...
نام دلنوشته: تلاش من
نام نویسنده: پانیک315
مقدمه:
سرکوب شدن را نیاز ندارم؛
اعتماد میخواهم
اعتماد!
کوچک که بودم،
خیلی سرکش و بیپروا بودم
همانند گنجشکی که رویای شاهین شدن را داشت.
سرکوبم کردند.
با تمسخر (یک دختر بچه رو چه به این کارها؟)
مرا سراغ خاله بازی و بازیهای دخترانه...
سلام خدمت تمام کاربران و نویسندگان عزیز انجمن رمانیک!
میگویند آنچه را نمیتوان گفت، میتوان نوشت. به عقیدهی من دلنوشتهها همان حرفهایی هستند که هیچوقت نتوانستهایم آنهارا بیان کنیم و چه راهی بهتر از نوشتن؟ بنابراین، دلنوشته خود، یک امر مقدس است! ما برای حرفهای ناگفتهی شما، ارزش قائلیم...
دلنوشته: بیراهی دل
نویسنده: Mary.s
مقدمه:
قلب انسان ها
ای روز ها به جاده ای می ماند
می آیند و می روند
اما در آخر...
هیچ نمی ماند..هیچ.
این روزها قلب هامانند لباس های کهنه
دور انداخته می شوند
انسان ها این روز ها خیلی زود دل می کنند.
خسته می شوند و رهایش می کنند...
قلبی را که سالها...
تمام زندگی...
دلنوشته: هدفهای رویایی
نویسنده: Mary.s
مقدمه:
گاهی در اتاق تاریک ذهنت بنشین
و به رویاهایت فکر کن
و پیرو همان راه هایی باش که پایانشان مقصد توست
در ذهنت رویاهایت را مجسم کن.
آیا تا به حال این کار را کرده ای؟
دیده ای که چقدر احساس خوبی میکنی
وقتی به رویاهایت می اندیشی؟
رویاهای من زیاد نیستند
آنها...
دلنوشته: دیدارت
نویسنده: فاطمه مقاره
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
کیستم من؟
آدمی گوشه ی این کره خاکی
با دردهایی پایان نیافتنی!
دخترکی هستم که کَس ندارد
حتی مهر مادری!
حتی دیدار تو هم بر من حرام است.
وای بر حال من
دلنوشته: سایهی رنگی
به قلم: رمیصا.پکس
ژانر: اجتماعی
مقدمه:
دلم میخواد یکم حرف بزنم...
از ته دلم حرف بزنم!
حرف هایی که خیلی وقته روی دلم تلنبار شده و یکم سنگینی میکنن.
حرفهایی که یه گوش برای شنیدن میخوان.
ممنون که میشنوی حرفامرو!
شدم مجنون تو
نشدی لیلی من...
شدم فرهاد تو
نشدی شیرین من...
شدم شاملوی قصه هایت
دل ندادی...نشدی آیدای من...
بگو...شاید دلت قصه ی تازه می خواهد؛
پس مینویسم از نو...
تو معشوقه باش و منم عاشق
و به نامِ عشق می نویسم از عشق؛
که هر دَم میگردم به دورت
خورشید شدن را که بلدی..؟!
پروانه می شوم و شهدِ...