نام: قطرات آرامش
نویسنده: آرمیتا (@Lady Dracula )
لینک اثر:در دست اقدام - دلنوشته قطرات آرامش | آرمیتا کاربر انجمن رمانیک
پینوشت*1: الان که دارم به طرحایی که زدم واقعاً از نویسندهاش ممنونم که از طرفش چیزی مثل از این همه زشتی سرزنش نشدم
نام دلنوشته: در همین حد بدون
نام نویسنده: فاطمه مقاره
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
در برگ های پاییزی قدم میزنیم.
باد در موهایت میپیچد و آنرا
آشفته میکند.
میگی:
- بیقرارم
من میگم:
- دوست دارم
💥به نام تکنوازندهی گیتار زندگی💥
نام دلنوشته: آدمکهای پوشالی
نام نویسنده: نیلوفر نانکلی
ژانر: تراژدی
مقدمه:
آدمک پوشالی!
این روزها عجیب دل میشِکَنی.
بگذار یک چیز را ساده بگویم.
آنچه را که هرروز و هرروز با حرفهایت زخم میزنی، نامش دل است، نه یک تکه استخوان!
دل من از استخوان نیست که ترمیم...
نام دلنوشته: زیر خط دیوانگی
نویسنده: آوید پرهام کاربر انجمن رمانیک
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
*_مقدمه:
میگویی «میم»
نمیگویم مرگ
نمیگویم برایت میمیرم!
میگویم میمانم تا برایت زیستن در پیش بگیرم.
میگویی «جیم»
نمیگویم جان باختن
نمیگویم برایت جان میدهم!
میگویم جانانمی که جانم بسته...
اسم رمان مدرسه شبانه روزی در لندن
ژانر: تخیلی، معمایی، عاشقانه
نام نویسنده : آرمیتا حسینی
خلاصه؛ اتفاقات و رازهای اسرار آمیزی ما بین اتاقک های کلاس سوسو میزند. ناپدید شدن ناگهانی معلمها، ابتدا باعث شادی دانش آموزان شد و کم کم تردید را در دل تمامی افراد جاسازی کرد. ماجرای این مدرسهی شبانه...
نام دلنوشته: برهان خفگی
نویسنده: Ara (هستی همتی)
ژانر: تراژدی، اجتماعی
*_مقدمه:
وای از آدمیان! خود را اشرف مخلوقات خالق میخوانند و حَیَوان را فاقد شعور دانسته، خود را بینای غیب میدانند، حال آنکه این بشر حتی با وزن کلماتی که میگوید، ناآشنا ست...! در عصر رو به صعود گذاشته ای زیستن دارد، اما...
به نام خالق عشق
نام نویسنده: نیلوفر نانکلی
ژانر: عاشقانه، غمگین
مقدمه:
اشکهایم تمام دلتنگیهایم را شستهاند.
آب که نرفتهاند هیچ!
بیشتر به دور گلوی احساساتم میپیچند!
نام دلنوشته: بعد از تو
نویسنده: Maedeh کاربر انجمن رمانیک
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
میدانی بعد از تو چه شد؟
میدانی بعد از رفتنت چه شد؟
نه، نمیدانی... تو هرگز نمیدانی که من بی تو چقدر تنها شکستم!
نمیدانی چندین بار من، بیتو مردم و دوباره زنده گشتم!...
نام دلنوشته: زمهریر قلبهایمان
به قلم: رُمَیصا.پَکس
ژانر: عاشقانه، غمگین، اجتماعی
مقدمه:
زمستان آمدش...
آمد با کوله باری از زمهریر بیگرمای بیآغوش...!
زمستان آمدش...
آمد تا ذکر کند وجودش را... وجودم را.. وجودت را...
زمستان آمدش...
آمده با دردی خفته درد دل!
با زخمی زمخت بر قلب...
با ذهنی پریشان...
نام دلنوشته: تلاش من
نام نویسنده: پانیک315
مقدمه:
سرکوب شدن را نیاز ندارم؛
اعتماد میخواهم
اعتماد!
کوچک که بودم،
خیلی سرکش و بیپروا بودم
همانند گنجشکی که رویای شاهین شدن را داشت.
سرکوبم کردند.
با تمسخر (یک دختر بچه رو چه به این کارها؟)
مرا سراغ خاله بازی و بازیهای دخترانه...
سلام خدمت تمام کاربران و نویسندگان عزیز انجمن رمانیک!
میگویند آنچه را نمیتوان گفت، میتوان نوشت. به عقیدهی من دلنوشتهها همان حرفهایی هستند که هیچوقت نتوانستهایم آنهارا بیان کنیم و چه راهی بهتر از نوشتن؟ بنابراین، دلنوشته خود، یک امر مقدس است! ما برای حرفهای ناگفتهی شما، ارزش قائلیم...
دلنوشته: بیراهی دل
نویسنده: Mary.s
مقدمه:
قلب انسان ها
ای روز ها به جاده ای می ماند
می آیند و می روند
اما در آخر...
هیچ نمی ماند..هیچ.
این روزها قلب هامانند لباس های کهنه
دور انداخته می شوند
انسان ها این روز ها خیلی زود دل می کنند.
خسته می شوند و رهایش می کنند...
قلبی را که سالها...
تمام زندگی...