سلام
من دنبال یه
رمان میگردم که اسمش یادم نیس
داستان یه دختر بود که پدر و مادرش مرده بودن و با مادربزرگش اینا زندگی میکرد.
بعد خانواده عمش اگه اشتباه نکنم، بعد چند سال میان خونه اینا و پسر عمشو میبینه و عاشقش میشه که پسر عمشم متاهله.
به بار با پسر عمش قرار میزاره کافه و وقتی میفهمه پسره دوسش نداره تصمیم میگیره با یکی از هم دانشگاهیاش ازدواج کنه، که بعدا میفهمه پسر عمش دوسش داشته. و خودشم دیگه به پسر عمش علاقه نداره و شوهرشو دوست داره، ولی شوهره میفهمه که این پسر عمشو دوس داشته و بهش میگه اگه میخوای بری با اون باشه برو
اما دختره به شوهرش ثابت میکنه که دیگه پسرعمشو دوس نداره و به خوبی و خوشی زندگی میکنن😂
اگه فهمیدین کدوم رمانو میگم میشه اسمشو بگین؟